زهره رمزی کیست
زهره رمزی بازیگر تئاتر بود که در آمریکا یک گروه هنری با برخی از بازیگران قبل انقلاب از جمله ویدا قهرمانی، مسعود اسداللهی و عبدالعلی همایون تشکیل داده بود و به کار تئاتر میپرداخت او سالها با بیماری سرطان سینه دست و پنجه نرم کرد تا اینکه در 26 دی 1401 در لاس وگاس امریکا درگذشت.
زهره رمزی از بازیگرانی ایرانی ساکن آمریکا امروز درگذشت. این بازیگر در سالیان دور همراه با ویدا قهرمانی، مسعود اسداللهی و عبدالعلی همایون با راهاندازی یک گروه تئاتری در آمریکا، فعالیتهای هنری حود را ادامه داد. زهره رمزی آخرین بازمانده این گروه هنری بود که امروز در شهر لاسوگاس دار فانی را وداع گفت. این بازیگر پیشتر به بیماری سرطان مبتلا شده بود
بیوگرافی زهره رمزی بازیگر
زهرا رمزی در زمینه مدلینگ و خرید و فروش زمین فعالیت می کرد و آنقدر ورزش می کرد که کمتر کسی فکر می کرد او سرماخورده است.
زهره رمزی ستاره قدیمی و مشهور تئاتر و سینما پس از دو سه سال ابتلا به بیماری سرطان فعالیت هنری خود را رها کرد و در لاس وگاس زندگی کرد.
زهرا می گوید من همیشه اراده قوی و عشق به زندگی داشته ام. چه در نوجوانی و چه در سنین جوانی صبح ها از خواب بیدار می شوم و امروز که کوله باری از تجربه با خود دارم و همچنان خود را پرانرژی و جوان می دانم. من تکه زندگی را یعنی زیبایی و خوشبختی و بهره مندی از همه خوبی ها و امتیازات زندگی را می بینم، همیشه بدی ها، زشتی ها، شکست ها را کوچک می شمارم، زیرا در زمینه تحصیل و تحصیل بوده ام و از سال های نوجوانی کار می کنم
سوابق
زهرا رمزی در تلویزیون با پرویز صیاد و مری اپیک در یک سریال و سریال همکاری کرده بود و حتی مجری هم بود. او در سریال صمد هم بازی کرده بود.
بازی در فیلم In to the Night با میشل فایفر و ایرنه پاپاس درهای جدیدی را به روی او گشود، بازی در سریال جوان و بی قرار فرصت دیگری برای او بود. وی همزمان در تئاتر و سینمای ایران نیز فعال بود، در تئاترهایی مانند «لیلیت» با رضا ژیان و به کارگردانی زویا زکریان حضور داشت.
«مرگ یزدگرد» با بازی هلن افشان و محمود هاشمی، در «رویای آمریکایی» با مسعود اسداللهی، ویدا گرمی و عبدالعلی همایون، در نمایش «نقطه بیدار» به کارگردانی پرویز ناظریان، بعدها در سریال «پیوند» که طرفداران همکاری با موفق او با شهیار قنبری در فیلم «سرحد» به کارگردانی پرویز صیاد و با چارلز برانسون در «قانون مورفی» ظاهر شد.
ماجرای بیماری
او میگوید وقتی 8 سال پیش به من گفتند که سرطان سینه دارم، احساس ضعف یا ترس نداشتم، مثل خیلی های دیگر از خودم نپرسیدم چرا من؟ برعکس سعی کردم باهاش بجنگم، این جنگ 8 سال طول کشید، تا اینکه فروردین پارسال، ناگهان بیماری را در قلبم دیدم، حالا با من نفس می کشید، با من راه می رفت، به چشمانم نگاه می کرد و می گفت می خواهی پیروز شوی. این بار دوباره بر من آیا من بر سر او فریاد می زدم که بله دوباره برنده می شوم، طبق توصیه و هشدار متخصصان جراحی کردم، چون بدنم جراحی و درمان را نمی پذیرفت، عفونت شدیدی در ناحیه عمل داشتم، اما دست از تلاش برنداشتم. حتی دکترها هم تعجب کردند. انجام دادم، دوستانم گیج شده بودند، خانواده ام درمانده بودند، چه کار کنم؟ همه چیز خوب است؟ آیا من تظاهر می کنم؟
همچنین ببینید:
بیوگرافی سید محمدحسین پناهی بازیگر قدیمی
بیوگرافی منوچهر صادق پور بازیگر قدیمی
بیوگرافی پرویز کاردان بازیگر نقش مراد برقی
در مرحله اول سعی کردم از دوستان ضعیف دوری کنم، کسانی که به راحتی روحیه انسان را تخریب می کنند. اگرچه اکثر دوستانم مثبت بودند، اما خیلی زود متوجه شدم که گیاهخواری، مصرف میوه، پرهیز از انواع گوشت ها، پرهیز از انواع چربی های حیوانی، انتخاب تغذیه مناسب، ورزش منظم به من کمک می کند که روی پایم بمانم. من 3 بار دویدم. به بیمارستان رفتم، دیدم اطرافیانم چهره ندارند، اما سرحال و پر انرژی بیمارستان را ترک کردم.
ازدواج و همسرش
زهره رمزی در مورد ازدواج دومش گفت: در نیمه دوم دهه 90 دوباره ازدواج کردم، شوهرم مخالف بازیگری من بود، با هم به لاس وگاس آمدیم، دوباره به مدرسه رفتم، این بار در دوره املاک و مستغلات بود. کار در این زمینه به دلیل ارتباط با مردم برایم خوشایند بود، بعد از 7 سال از هم جدا شدیم، زندگی را از صفر شروع کردم، به خودم گفتم باید بایستم و با وجود فشارهایی که وجود داشت، این کار را انجام دادم. من، اما فراز و نشیبها را پشت سر میگذاشتم، زمین میخوردم و بلند میشدم.»
او پس از دوران نقاهت سختی، چند بار با مسعود اسداللهی در نمایش «مسافران» روی صحنه رفت، سپس اسداللهی بیشتر نقش او را فیلمبرداری کرد و به نوعی او را وارد نمایش کرد. زهره رمزی در تلاش برای بازگشت به صحنه تئاتر بود، دلش برای بازی در نقش های متفاوت و حتی تکان دهنده، احساسی یا کمدی تنگ شده بود.
تئاتر هنر زنده است
تئاتر هنر زنده است؛ این عبارتی است که مدام میشنوید و میپذیرید. تئاتر هنری است که باید آن را رودررو دید. یا از آن لذت برد و دوستش داشت یا خستهات کند و معترض به ساختارش شوی. هیچ هنری چنین نیست. نمیتواند از تو زمان بخرد و تو را مجاب کند زمان برایش صرف کنی. نقاشی را میتوانی نبینی و موسیقی را میتوانی قطع کنی؛ اما تئاتر محصول یک تداوم است در زمان حال. گذشته و آیندهای ندارد. همان دم رخ میدهد و تمام. شاید بگویی فیلمبرداری و تصویر؛ اما آن هم دیگر فیلم است و ضبط رویدادی در گذشته. خبری از حال و قال نیست.
در چنین شرایطی درک من و تو از تئاتر اندک میشود و تئاتر برایمان تاریخی است ورقزدنی. جایی برای یادآوری و تخیل که فلان نمایش چه بود و بر سرش چه آمده است. هنرمندش در چه شرایطی کار کرده و در کدامین شرایط اجتماعی صحنهاش را گرم کرده است. این تخیل میتواند بخشی از قلقلکهایی باشد که تاریخ را میسازد. حساسیت در تو ایجاد میکند کاوش کنی، گرد و خاکها را کنار زنی و زیر آن لایههای نشسته بر گذشته، تصویری از جهان دیروز را بیابی. مانند آنچه این روزها در موزه هنرهای معاصر فلسطین درحال رخ دادن است؛ موزهای که میزبان بخشی کوچک از تاریخ تئاتر شده است. تاریخی خارج شده از قفسههای فراموشی برای آنکه دیده و یادآوری شود که در تئاتر شهر چه بر سر صحنه آمد و چه از صحنه رفت. تئاتر با عکسها و پوسترهایش در هفت دالان تودرتو روایت میشود. حدیث انقلابی که پیروز شد و چرخشی به نگرش تئاتری داد. تاریخ را در این دالانها از سال 1357 میتوان استخراج کرد.
بازیگری در ایران
در كار تلويزيون همكاري با پرويز صياد و مري آپيك، در يك سري برنامه ها و سريالها وحتي گويندگي برنامه ها، برايم با تجربه هاي خوبي همراه بود، در سريال هاي صمد هم بازي كردم، اين بازيها گاه همه نگاهم را به سوي ايران ميبرد دلم براي كودكي ها و نوجواني هايم تنگ ميشد.
بازي در فيلم In to the Night با ميشل فايفر و ايرنه پاپاس درهاي تازه اي روي من گشود، بازي در سريال
Young and restless شانس ديگري بود. در ضمن در صحنه تاتر و فيلم هاي ايراني نيز فعال بودم، در تاتر هائي چون >ليليت< با رضا ژيان و كارگرداني زويا زاكاريان .
مرگ يزدگرد با هلن افشان و محمود هاشمي، در روياي امريكايي با مسعود اسداللهي، ويدا قهرماني و عبدالعلي همايون، در نمايش نقطه بيدار به كارگرداني پرويز ناظريان، بعد در سريال موفق >پيوند< كه طرفداران زيادي داشت، در يك برنامه موفق با شهيار قنبري، در همان حال در فيلم سرحد به كارگرداني پرويز صياد با چارلز برانسون در Murphi Law ظاهر شدم، كه هر كدام برايم قدم بزرگي بود.