متن غزل شماره 115 از دیوان غزلیات حافظ را در ادامه میتوانید بخوانید و در انتها تفسیر این غزل برای فال آمده است.
درختِ دوستی بنشان که کامِ دل به بار آرد
نهالِ دشمنی بَرکَن که رنج بیشمار آرد
چو مهمانِ خراباتی به عزت باش با رندان
که دردِ سر کشی جانا، گرت مستی خمار آرد
شبِ صحبت غنیمت دان که بعد از روزگارِ ما
بسی گردش کُنَد گردون، بسی لیل و نهار آرد
عَماری دارِ لیلی را که مَهدِ ماه در حکم است
خدا را در دل اندازش که بر مجنون گذار آرد
بهارِ عمر خواه ای دل، وگرنه این چمن هر سال
چو نسرین صد گل آرد بار و چون بلبل هِزار آرد
خدا را چون دلِ ریشم قراری بست با زلفت
بفرما لعلِ نوشین را که زودش باقرار آرد
در این باغ از خدا خواهد دگر پیرانه سر حافظ
نشیند بر لبِ جویی و سروی در کنار آرد
تفسیر فال
دنیا پستی و بلندیهای فراوانی دارد که هر یک میتوانند تأثیرات عمیق و متفاوتی بر زندگی انسانها بگذارند. در این دنیای متغیر، گاهی اوقات با روزهای خوب و لحظات شاد مواجه میشویم و گاهی نیز با چالشها و دشواریهایی رو به رو میشویم که ما را به فکر فرو میبرد. فصلها نیز نمادی از این تغییرات هستند؛ گاهی خزان با رنگهای زرد و نارنجی خود به یادآورندهی دورانی از افسردگی است، در حالی که بهار با شکوفههای خوشبو و طراوتش امید را در دلها زنده میکند. اما در همهی این حالات، آنچه اهمیت دارد این است که به دوستیها بیندیشیم. دوستی نه تنها روح ما را تسلی میبخشد، بلکه قادر است التیامدهندهی دلهای بیقرار دیگران نیز باشد.بدون وجود دوستان واقعی، انسان ممکن است خود را در خلأ احساس کند؛ چراکه دوستی یکی از بزرگترین نعمتهایی است که خداوند به ما عطا کرده است. بنابراین، همواره باید از خدا بخواهیم تا چند صباحی را که زنده هستیم در کنار دوستانمان سپری کنیم و بتوانیم تجربیات خوب زندگی را با آنان شریک شویم. آرزوی نهایی بسیاری از ما این است که حتی پس از پایان عمر، یاد دوست باقی بماند؛ زیرا دوستی یکی از ارزشمندترین پیوندهاست که نه تنها زندگی ما را غنیتر میکند بلکه پس از مرگ نیز ادامه خواهد یافت.
منبع: پارسی دی