سحرگه ره‎روی در سرزمینی | غزل شماره 483 حافظ

متن غزل شماره 483 از دیوان غزلیات حافظ را در ادامه میتوانید بخوانید و در انتها تفسیر این غزل برای فال آمده است.

سحرگه ره‎روی در سرزمینی
همی‌گفت این معما با قرینی

که ای صوفی شراب آنگه شود صاف
که در شیشه برآرد اربعینی

خدا زان خرقه بیزار است صد بار
که صد بت باشدش در آستینی

مروت گرچه نامی بی‌نشان است
نیازی عرضه کن بر نازنینی

ثوابت باشد ای دارای خرمن
اگر رحمی کنی بر خوشه‌چینی

نمی‌بینم نشاط عیش در کس
نه درمان دلی نه درد دینی

درون‌ها تیره شد باشد که از غیب
چراغی برکند خلوت‌نشینی

گر انگشت سلیمانی نباشد
چه خاصیت دهد نقش نگینی؟

اگرچه رسم خوبان تندخویی‌ست
چه باشد گر بسازد با غمینی

ره میخانه بنما تا بپرسم
مآل خویش را از پیش‌بینی

نه حافظ را حضور درس خلوت
نه دانشمند را علم‌ الیقینی

تفسیر فال

معمایی برایتان پیش آمده است که به نظر می‌رسد لاینحل و پیچیده باشد. اما در این شرایط حساس، توصیه می‌شود که به افراد ناباب و غیرمتخصص مراجعه نکنید؛ زیرا ممکن است نظر یا پیشنهادی که ارائه می‌دهند، نه تنها مفید نباشد بلکه شما را از مسیر درست نیز منحرف کند. با روشن نگه داشتن چراغ امید در دل خود، خواهید دید که به تدریج و با تفکر عمیق‌تر، به پاسخ معمای خود خواهید رسید.در حال حاضر، بهتر است با غم‌ها و چالش‌های موجود سازش کنید و با مشورت و گفتگو درباره خواسته‌ها و آرزوهای خود، قدم‌های کوچکی بردارید تا به آنچه که می‌خواهید دست یابید. کمی صبر و تحمل لازم است؛ چراکه پاسخ این معما آنقدر ارزشمند خواهد بود که تلاش برای رسیدن به آن کاملاً توجیه‌پذیر است. در واقع، گاهی اوقات حل مسائل دشوار نیازمند زمان و تلاش مستمر است تا بتوانیم به درک عمیق‌تری از موقعیت خود برسیم و بهترین راهکار را پیدا کنیم.

سحرگه ره‎روی در سرزمینی | غزل شماره 483 حافظ

فال حافظ

منبع: پارسی دی

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *