متن غزل شماره 401 از دیوان غزلیات حافظ را در ادامه میتوانید بخوانید و در انتها تفسیر این غزل برای فال آمده است.
چون شوم خاک رهش دامن بیفشاند ز من
ور بگویم دل بگردان رو بگرداند ز من
روی رنگین را به هر کس مینماید همچو گل
ور بگویم بازپوشان بازپوشاند ز من
چشم خود را گفتم آخر یک نظر سیرش ببین
گفت میخواهی مگر تا جوی خون راند ز من؟
او به خونم تشنه و من بر لبش تا چون شود
کام بستانم از او یا داد بستاند ز من
گر چو فرهادم به تلخی جان برآید باک نیست
بس حکایتهای شیرین باز میماند ز من
گر چو شمعش پیش میرم بر غمم خندان شود
ور برنجم خاطر نازک برنجاند ز من
دوستان جان دادهام بهر دهانش بنگرید
کو به چیزی مختصر چون باز میماند ز من
صبر کن حافظ که گر زین دست باشد درس غم
عشق در هر گوشهای افسانهای خواند ز من
تفسیر فال
هر عمل خیری که شما انجام میدهید ممکن است در ابتدا به نظر نرسد که نتیجهی خوبی به همراه دارد. این احساس ممکن است به نوعی ناشی از ناامیدی و بیصبری باشد، چرا که گاهی اوقات شرایط زندگی آنقدر سخت و طاقتفرسا میشود که انسان تمایل پیدا میکند تنها به فکر خود باشد و از انجام هر کاری که به خیر و نیکی مربوط میشود، بازماند. اما باید بدانید که هرگز نباید از عمل خیر و صواب خود غافل شوید. شما مسئولیت دارید تا وظیفهتان را در قبال دیگران انجام دهید و پاداش واقعی این اعمال بر عهدهی خداوند متعال است. اوست که با رحمتش پاداشها را عطا خواهد کرد.صبر، یکی از مهمترین فضائل انسانی است؛ بنابراین، در مواجهه با چالشها و دشواریها باید صبوری پیشه کنید. آنچه ممکن است امروز برایتان دشوار یا غیرقابل تصور به نظر برسد، در آیندهای نزدیک میتواند به نقطهی نجاتی تبدیل شود که شما حتی تصورش را هم نمیکنید. بنابراین، با ایمان راسخ به ادامه دادن راه نیکوکاری بپردازید و مطمئن باشید که تلاشهای شما هرگز بینتیجه نخواهد ماند؛ چراکه خداوند همواره در کنار بندگان صالح خود است.

منبع: پارسی دی
مجله شبونه