متن غزل شماره 40 از دیوان غزلیات حافظ را در ادامه میتوانید بخوانید و در انتها تفسیر این غزل برای فال آمده است.
اَلمِنَّةُ لِلَّه که درِ میکده باز است
زان رو که مرا بر در او رویِ نیاز است
خُمها همه در جوش و خروشند ز مستی
وان می که در آن جاست حقیقت نه مَجاز است
از وی همه مستی و غرور است و تَکَبُر
وز ما همه بیچارگی و عجز و نیاز است
رازی که بَرِ غیر نگفتیم و نگوییم
با دوست بگوییم که او محرمِ راز است
شرحِ شِکَنِ زلفِ خَم اندر خَمِ جانان
کوته نتوان کرد که این قِصه دراز است
بارِ دلِ مجنون و خَمِ طُرِّهٔ لیلی
رخسارهٔ محمود و کفِ پایِ ایاز است
بردوختهام دیده چو باز از همه عالم
تا دیدهٔ من بر رُخِ زیبایِ تو باز است
در کعبهٔ کویِ تو هر آن کس که بیاید
از قبلهٔ ابرویِ تو در عینِ نماز است
ای مجلسیان، سوزِ دلِ حافظِ مسکین
از شمع بپرسید که در سوز و گداز است
تفسیر فال
خداوند بزرگ و بینیاز، نعمتها و رحمتهای فراوانی را به تو ارزانی داشته است و به واسطهی مهربانیاش آنچه را که برای زندگیات نیاز داری، به بهترین شکل ممکن فراهم نموده است. بنابراین، در برابر این همه الطاف الهی مغرور نباش و فراموش نکن که او از حال و احوال تو به خوبی آگاه است. روزی تو هرگز قطع نخواهد شد؛ چراکه خداوند روزیدهندهای مهربان و حکیم است که هیچ بندهای را بدون رزق نمیگذارد. در مواجهه با چالشها و دشواریهای زندگی، همواره باید به وجود پستیها و بلندیها اعتقاد داشته باشی و بدانی که این نوسانات جزئی از مسیر زندگی هستند. همچنین، توجه کن که قبلهی معبود تو تنها خداوند متعال است؛ پس در تمامی امور خود تنها به او تکیه کن و ایمان داشته باش که راهنماییهایش همیشه بهترین انتخاب برای تو خواهد بود.
منبع: پارسی دی