متن غزل شماره 129 از دیوان غزلیات حافظ را در ادامه میتوانید بخوانید و در انتها تفسیر این غزل برای فال آمده است.
اگر نه باده غمِ دل ز یادِ ما بِبَرَد
نهیبِ حادثه بنیادِ ما ز جا بِبَرَد
اگر نه عقل به مستی فروکَشَد لنگر
چگونه کَشتی از این وَرطِهٔ بلا ببرد
فغان که با همه کس غایبانه باخت فلک
که کس نبود که دستی از این دَغا ببرد
گذار بر ظلمات است، خِضْرِ راهی کو؟
مباد کآتش محرومی آبِ ما ببرد
دل ضعیفم از آن میکَشَد به طَرْفِ چمن
که جان ز مرگ به بیماریِ صبا ببرد
طبیبِ عشق منم باده دِه که این معجون
فَراغت آرد و اندیشهٔ خطا ببرد
بسوخت حافظ و کس حالِ او به یار نگفت
مگر نسیم پیامی خدای را ببرد
تفسیر فال
حادثهای برای تو به وقوع پیوسته است که حتی عقل و منطق انسانی از درک و حل آن ناتوانند. در این زمان سخت، تو در تاریکی وجود خود گرفتار شدهای و انگار هیچ روزنهای برای رهایی نمییابی. اما باید دلت را قوی کنی و به خود امید بدهی. اندیشیدن به مرگ نه تنها کمکی نمیکند، بلکه میتواند بار دیگر بر مشکلاتت بیفزاید. امیدوار باش، زیرا نسیم الهی به آرامی در حال وزیدن است و با قدرتی فراتر از تصور انسانها، مشکل تو ممکن است مانند یک معجزه برطرف شود. این لحظات دشوار گذرا هستند و هرچند اکنون ممکن است احساس کنی که راهی نیست، اما همیشه امید وجود دارد که آیندهای روشنتر در انتظار توست.

منبع: پارسی دی
مجله شبونه