متن غزل شماره 162 از دیوان غزلیات حافظ را در ادامه میتوانید بخوانید و در انتها تفسیر این غزل برای فال آمده است.
خوش آمد گُل وز آن خوشتر نباشد
که در دستت به جز ساغر نباشد
زمانِ خوشدلی دریاب و دُر یاب
که دایم در صدف گوهر نباشد
غنیمت دان و مِی خور در گلستان
که گُل تا هفتهٔ دیگر نباشد
ایا پُرلعل کرده جامِ زَرّین
ببخشا بر کسی کِش زر نباشد
بیا ای شیخ و از خُمخانهٔ ما
شرابی خور که در کوثر نباشد
بشوی اوراق اگر همدرسِ مایی
که عِلمِ عشق در دفتر نباشد
ز من بنیوش و دل در شاهدی بند
که حُسنش بستهٔ زیور نباشد
شرابی بی خمارم بخش یا رب
که با وی هیچ دردِ سر نباشد
من از جان بندهٔ سلطان اویسم
اگر چه یادش از چاکر نباشد
به تاجِ عالم آرایش که خورشید
چنین زیبندهٔ افسر نباشد
کسی گیرد خطا بر نظمِ حافظ
که هیچش لطف در گوهر نباشد
تفسیر فال
قدر جوانیات را بدان و اجازه نده که مسائل کوچک و بیاهمیت باعث غم و اندوه تو شوند. وجود تو همچون یک گلستان زیبا است که در روزهای جوانیاش سرشار از سبزی و طراوت است، اما متأسفانه با گذر زمان و فرارسیدن خزان زندگی، این زیبایی ممکن است به تدریج کمرنگ شود. اگر آرزو داری که عمری دراز و پر بار داشته باشی، باید به مستمندان کمک کنی و دست یاری به سوی آنها دراز کنی. چرا که نجاتدهندهی حقیقی تو کسی جز خداوند نیست؛ اوست که دلها را زینت میبخشد و آرامش را به وجود میآورد. بنابراین، با عمل کردن به این اندیشهها، نه تنها زندگی خود را ارزشمندتر میکنی بلکه دنیای اطراف خود را نیز تحت تأثیر قرار خواهی داد.

منبع: پارسی دی
مجله شبونه