متن غزل شماره 119 از دیوان غزلیات حافظ را در ادامه میتوانید بخوانید و در انتها تفسیر این غزل برای فال آمده است.
دلی که غیب نمای است و جامِ جم دارد
ز خاتمی که دمی گم شود، چه غم دارد؟
به خَطُّ و خالِ گدایان مده خزینهٔ دل
به دستِ شاهوَشی دِه که محترم دارد
نه هر درخت تحمّل کند جفایِ خزان
غلامِ همتِ سروم که این قدم دارد
رسید موسمِ آن کز طرب چو نرگسِ مست
نهد به پایِ قدح هر که شش درم دارد
زر از بهایِ می اکنون چو گل دریغ مدار
که عقلِ کل به صدت عیب متّهم دارد
ز سِرِّ غیب کس آگاه نیست، قصّه مخوان
کدام مَحرمِ دل ره در این حرم دارد؟
دلم که لافِ تَجَرُّد زدی، کنون صد شغل
به بویِ زلفِ تو با بادِ صبحدم دارد
مرادِ دل ز که پرسم؟ که نیست دلداری
که جلوهٔ نظر و شیوهٔ کرم دارد
ز جِیبِ خرقهٔ حافظ چه طَرف بِتوان بست
که ما صمد طلبیدیم و او صَنم دارد
تفسیر فال
تو که خودت به تمامی جوانب زندگی و مسائل پیرامون خود واقفی، پس چرا غصه میخوری و خود را در تنگنا قرار میدهی؟ نگرانی و اندوه نمیتوانند راهگشای مشکلات باشند. بهتر است به جای این احساسات منفی، بر روی توانمندیها و قابلیتهای خود تمرکز کنی. کاری نکن که احترام و منزلت خود را در نظر دیگران از دست بدهی؛ زیرا حفظ اعتبار شخصی بسیار حائز اهمیت است. سرمایهی اندک تو، با تدبیر درست و عقلانیت کافی میتواند به بزرگترین سرمایهها تبدیل شود. این تغییرات مثبت، ناشی از تلاشهای پیوسته و هوشیاری تو خواهد بود. با ایمان به خداوند متعال طلب کمک کن؛ زیرا او همیشه بندگانش را در زمان نیاز مورد لطف قرار میدهد و کرم او بیپایان است.
منبع: پارسی دی