متن غزل شماره 102 از دیوان غزلیات حافظ را در ادامه میتوانید بخوانید و در انتها تفسیر این غزل برای فال آمده است.
دوش آگهی ز یارِ سفر کرده داد باد
من نیز دل به باد دهم، هر چه باد باد
کارم بدان رسید که همرازِ خود کنم
هر شام برق لامِع و هر بامداد باد
در چینِ طرهٔ تو دل بی حِفاظِ من
هرگز نگفت مسکنِ مألوف یاد باد
امروز قدرِ پندِ عزیزان شناختم
یا رب روانِ ناصحِ ما از تو شاد باد
خون شد دلم به یادِ تو هر گَه که در چمن
بندِ قبایِ غنچهٔ گل میگشاد باد
از دست رفته بود وجودِ ضعیفِ من
صبحم به بویِ وصلِ تو جان باز داد، باد
حافظ نهادِ نیکِ تو کامت بر آورد
جانها فدایِ مردمِ نیکو نهاد باد
تفسیر فال
یاد ایام قدیم، همچون نسیمی ملایم و دلپذیر، دلت را شاد میکند و تو را به یاد روزهایی میاندازد که در آنها صبح و شام، بدون هیچ قید و شرطی احساس آزادی میکردی. این روزها یادآور لحظاتی هستند که در آنها زندگی پر از امکانها بود و هر تصمیمی که میگرفتی با شور و شوق همراه بود. درد دلهای زیادی داری که در گنجینهی خاطراتت نهفتهاند و به دنبال یک هم راز و هم سخن میگردی تا بتوانی بار سنگین این احساسات را با او تقسیم کنی. شاید خود را ضعیف تصور کنی، اما عمیقاً درونت دلی قوی وجود دارد که توانایی مواجهه با چالشها را به تو هدیه داده است. اکنون بیشتر از هر زمانی درمییابی که نصایح حکمتآمیز بزرگان چقدر بر موفقیتهایت تأثیر داشته است؛ آن نصایح همچون چراغ راهنمای زندگیات عمل کردهاند. تمامی خاطرات شیرین یا تلخ، به همراه تاریخهایشان، بر قلبت حک شدهاند؛ هر کدام از این یادداشتها بخشی از داستان زندگی تو هستند. بنابراین، تو تا آخر عمرت به نیک نامی و کامیابی ادامه خواهی داد و هر قدمی که برمیداری، تجسمکنندهی تلاشهای گذشتهای خواهد بود که برای رسیدن به اینجا انجام دادهای.
منبع: پارسی دی