متن غزل شماره 363 از دیوان غزلیات حافظ را در ادامه میتوانید بخوانید و در انتها تفسیر این غزل برای فال آمده است.
دَردَم از یار است و درمان نیز هم
دل فدایِ او شد و جان نیز هم
این که میگویند آن خوشتر ز حسن
یار ما این دارد و آن نیز هم
یاد باد آن کاو به قصدِ خونِ ما
عهد را بشکست و پیمان نیز هم
دوستان در پرده میگویم سخن
گفته خواهد شد به دَستان نیز هم
چون سر آمد دولتِ شبهایِ وصل
بگذرد ایامِ هِجران نیز هم
هر دو عالم یک فروغِ رویِ اوست
گفتمت پیدا و پنهان نیز هم
اعتمادی نیست بر کارِ جهان
بلکه بر گردونِ گَردان نیز هم
عاشق از قاضی نترسد مِی بیار
بلکه از یَرغویِ دیوان نیز هم
محتسب داند که حافظ عاشق است
و آصفِ مُلکِ سلیمان نیز هم
تفسیر فال
درمان دردهای شما، در واقع رسیدن به وصال یار و محبوبی است که در دل دارید. تمام هم و غم شما در این ایام، معطوف به اندیشیدن درباره او و یادآوری خاطرات شیرین و لحظات خوشی است که با او گذراندهاید. تنها غم بزرگ شما، شکستن عهد و پیمانی است که با او بستهاید؛ پیمانی که هر روز بر دل شما سنگینی میکند و یادآور دوریهاست. این شبهای پر از هجران، بیشک پایانپذیر خواهد بود. اما در دل این نگرانی وجود دارد که نکند دست روزگار او را از شما دور کند، و این ترس ممکن است لحظهای آرامش را از شما بگیرد. با وجود همه این مشکلات، باید بدانید که خداوند متعال همواره به امور بندگانش سر و سامان میبخشد. او عادل مطلق است و حق را به حقدار میرساند؛ بنابراین امید داشته باشید که عدالت الهی موجب بازگشت یار مورد نظر خواهد شد.

منبع: پارسی دی
مجله شبونه