متن غزل شماره 63 از دیوان غزلیات حافظ را در ادامه میتوانید بخوانید و در انتها تفسیر این غزل برای فال آمده است.
رویِ تو کس ندید و هزارت رقیب هست؛
در غنچهای هنوز و صَدَت عَنْدَلیب هست.
گَر آمدم به کویِ تو، چَندان غریب نیست؛
چون من، در آن دیار، هزاران غریب هست.
در عشق، خانقاه و خرابات —فرق نیست
هر جا که هست— پرتوِ رویِ حبیب هست؛
آن جا که کارِ صومعه را جلوه میدهند،
ناقوسِ دِیرِ راهب و نامِ صلیب هست.
عاشق که شد، که یار به حالَش نظر نکرد؟
ای خواجه درد نیست؛ وگرنه طبیب هست.
فریادِ حافظ —این همه آخِر— به هَرزه نیست؛
هم قصّهای غریب و حدیثی عجیب هست.
تفسیر فال
در مسیری که قدم نهادهای، با هزاران رقیب مواجه هستی که باید آنها را از میدان به در کنی و این خود چالشی بزرگ به شمار میآید. احساس غریبی که در این راه تجربه میکنی، نشانهای از دغدغهها و نگرانیهای درونی توست. اما به زودی، چشمت به جمال یار روشن خواهد شد و آن لحظه شیرین وصال، نه تنها برای تو بلکه برای تمامی کسانی که به این عشق باور دارند، جشن و شادمانی خواهد آفرید. هیچ دردی نیست که درمان نداشته باشد، زیرا زندگی همیشه راه حلهایی برای مشکلات پیش روی ما دارد. طبیب درد تو نیز کسی نیست جز همان یار محبوبی که رسیدن به او باعث التیام تمام زخمهای روحی خواهد شد و نور امید را در دلهایتان روشن میکند.
منبع: پارسی دی