متن غزل شماره 17 از دیوان غزلیات حافظ را در ادامه میتوانید بخوانید و در انتها تفسیر این غزل برای فال آمده است.
سینه از آتش دل، در غمِ جانانه بسوخت
آتشی بود در این خانه که کاشانه بسوخت
تنم از واسطهٔ دوریِ دلبر بگداخت
جانم از آتشِ مهرِ رخِ جانانه بسوخت
سوزِ دل بین که ز بس آتش اشکم، دلِ شمع
دوش بر من ز سرِ مِهر، چو پروانه بسوخت
آشنایی نه غریب است که دلسوزِ من است
چون من از خویش برفتم، دلِ بیگانه بسوخت
خرقهٔ زهدِ مرا، آبِ خرابات ببرد
خانهٔ عقلِ مرا، آتشِ میخانه بسوخت
چون پیاله دلم از توبه که کردم بشکست
همچو لاله، جگرم بی می و خُمخانه بسوخت
ماجرا کم کن و بازآ که مرا مردمِ چشم
خرقه از سر به درآورد و به شکرانه بسوخت
ترک افسانه بگو حافظ و مِی نوش دمی
که نَخُفتیم شب و شمع به افسانه بسوخت
تفسیر فال
به هر کس وفا کردی، متأسفانه جفا دیدهای. سینهای مالامال از درد و رنج داری که گاه به گاه بار آن سنگینی میکند و تحملش برایت دشوار میشود. تا کی میخواهی در این حالت پریشان حال باقی بمانی و از غمهایت رنج ببری؟ بیتردید، زندگی فقط یک بار به ما عرضه میشود و این زمان محدود باید با شادکامی سپری شود. دست از غم بردار و خود را از قید اندوه آزاد کن. توبه کن، نه تنها به معنای بازگشت از اشتباهات گذشته، بلکه به عنوان فرصتی برای شروعی دوباره تا دلت صاف و خالص شود. انتظارات بیجا را کنار بگذار که تنها باعث ناامیدی و افسردگی میشوند. رویاها و خیالهای غیرواقعی را فراموش کن؛ چرا که زندگی واقعی نیازمند توجه جدی است. به جای اینکه در دنیای خیالی غرق شوی، بر واقعیات تمرکز کن و سعی کن از هر آنچه که تاکنون نصیبت شده لذت ببری. همچنین، عقل را فدای دل نکن؛ زیرا تصمیمات منطقی بخشی اساسی از سفر زندگیاند که تو را به سوی آرامش واقعی هدایت خواهند کرد.
منبع: پارسی دی