متن غزل شماره 48 از دیوان غزلیات حافظ را در ادامه میتوانید بخوانید و در انتها تفسیر این غزل برای فال آمده است.
صوفی از پرتو مِی رازِ نهانی دانست
گوهرِ هر کس از این لعل، توانی دانست
قدر مجموعهٔ گل، مرغِ سَحَر داند و بس
که نه هر کو ورقی خواند، معانی دانست
عرضه کردم دو جهان بر دلِ کاراُفتاده
بجز از عشقِ تو باقی همه فانی دانست
آن شد اکنون که ز اَبنایِ عَوام اندیشم
مُحتَسِب نیز در این عیشِ نهانی دانست
دلبر، آسایش ما مَصلحتِ وقت ندید
ور نه از جانبِ ما دلنگرانی دانست
سنگ و گِل را کُنَد از یُمنِ نظر لعل و عقیق
هر که قَدرِ نفسِ بادِ یمانی دانست
ای که از دفترِ عقل، آیت عشق آموزی
ترسم این نکته به تَحقیق ندانی دانست
می بیاور که ننازد به گلِ باغِ جهان
هر که غارتگریِ بادِ خزانی دانست
حافظ این گوهرِ مَنظوم که از طَبع اَنگیخت
زَ اثرِ تربیتِ آصِفِ ثانی دانست
تفسیر فال
هنوز خیلی خامی و ناپختگی در مواردی که به دست آوردهای وجود دارد، و اگر بیاحتیاطی کنی، ممکن است آنها را به راحتی از دست بدهی. در این شرایط، استراحت و آسایش دیگر کافی نیستند و لازم است به عقل و خرد خود رجوع کنی تا راه درست را پیدا کنی. نفس اماره، یعنی آن نیروی داخلی که انسان را به سمت گناه و کارهای نادرست سوق میدهد، باید در وجودت از بین برود؛ زیرا این نفس خطرناک میتواند بنیان وجود تو را متزلزل کند. همانند بادی سرد که در فصل پاییز وزیده میشود و شکوفههای بهاری دل تو را با خود خواهد برد. همچنین باید توجه داشته باشی که همگان از کارهای پنهانی تو آگاهاند، پس مراقب اعمال خود باش تا باعث ندامت نشوی.
منبع: پارسی دی