متن غزل شماره 246 از دیوان غزلیات حافظ را در ادامه میتوانید بخوانید و در انتها تفسیر این غزل برای فال آمده است.
عید است و آخِرِ گُل و یاران در انتظار
ساقی به رویِ شاه ببین ماه و مِی بیار
دل برگرفته بودم از ایّام گُل، ولی
کاری بِکَرد همّت پاکانِ روزه دار
دل در جهان مَبَند و به مستی سؤال کن
از فیض جام و قصهٔ جمشیدِ کامگار
جز نقدِ جان به دست ندارم شراب کو؟
کان نیز بر کرشمهٔ ساقی کُنم نثار
خوش دولتیست خرّم و خوش خسروی کریم
یا رب ز چشمْ زخمِ زمانش نگاه دار
مِی خور به شعرِ بنده که زیبی دگر دهد
جامِ مُرَصَّعِ تو بدین دُرِّ شاهوار
گر فوت شد سَحور چه نقصان صَبوح هست
از مِی کنند روزه گشا طالبانِ یار
زانجا که پرده پوشیِ عفوِ کریمِ توست
بر قلب ما ببخش که نقدیست کم عیار
ترسم که روزِ حشر عِنان بر عِنان رَوَد
تسبیحِ شیخ و خرقهٔ رندِ شرابخوار
حافظ چو رفت روزه و گل نیز میرود
ناچار باده نوش که از دستْ رفتْ کار
تفسیر فال
از همه جا و از تمامی افراد ناامید شدهای، حتی همت بلند و اراده قویات نیز نتوانسته است به تو در عبور از این موانع کمک کند. حسودان و رقیبان، با کینهتوزیها و دسیسههای خود، باعث تاخیر در پیشرفت کارهای تو شدهاند و این موضوع میتواند احساس نارضایتی عمیقی را در دل انسان ایجاد کند. اما باید به یاد داشته باشی که خداوند متعال حق این افراد را خواهد پرداخت و به زودی از گناهانت میگذرد. او قادر است که آنچه را که قلباً آرزویش را داری، به تو عطا فرماید؛ زیرا او نه تنها ناظر بر اعمال ماست بلکه رحمتش وسیعتر از هر گونه تصور انسانی است. بنابراین امید خود را از دست نده و با اعتماد به لطف الهی همچنان در مسیر خود گام بردار.

منبع: پارسی دی
مجله شبونه