متن غزل شماره 307 از دیوان غزلیات حافظ را در ادامه میتوانید بخوانید و در انتها تفسیر این غزل برای فال آمده است.
هر نکتهای که گفتم در وصفِ آن شَمایل
هر کو شنید گفتا لِلّهِ دَرُّ قائل
تحصیلِ عشق و رندی آسان نمود اول
آخر بسوخت جانم در کسبِ این فضایل
حَلّاج بر سرِ دار این نکته خوش سُراید
از شافعی نپرسند امثالِ این مسائل
گفتم که کِی ببخشی بر جانِ ناتوانم؟
گفت آن زمان که نَبْوَد جان در میانه حائل
دل دادهام به یاری، شوخی کشی نگاری
مَرضیّةُ السَجایا مَحمودَةُ الخَصائل
در عینِ گوشهگیری بودم چو چشمِ مستت
و اکنون شدم به مستان چون ابرویِ تو مایل
از آبِ دیده صد رَه طوفانِ نوح دیدم
وز لوحِ سینه نقشت هرگز نگشت زایل
ای دوست دستِ حافظ تَعویذِ چشم زخم است
یا رب ببینم آن را در گردنت حَمایل
تفسیر فال
پشیمانی هیچ سودی ندارد و نمیتواند تغییراتی در گذشته ایجاد کند. راهی که انتخاب کردهای، حتی اگر دشوار و پر از چالش باشد، تا پایان باید ادامه یابد. این مسیر سخت، به هر حال تجربیات ارزشمندی را برای تو به ارمغان خواهد آورد که میتواند در آیندهات مؤثر باشد. اگر در میانهی این راه دچار تردید یا ناامیدی شوی و از آن کنارهگیری کنی، باید بدانی که هیچ کس برای کمک به تو نخواهد آمد. در حال حاضر، زمان آن فرا رسیده است که هم تفکر عمیق داشته باشی و هم اقدام کنی؛ زیرا انسان با ارادهای هستی و اگر تصمیم بگیری کاری را انجام دهی، قادر خواهی بود طوفانهایی را به پا کنی که نه تنها زندگی خودت بلکه اطرافیانات را نیز تحت تأثیر قرار دهد. این توانایی نهفته در وجود توست که میتواند موانع بزرگ را از سر راه بردارد و تو را به سوی موفقیت سوق دهد.

منبع: پارسی دی
مجله شبونه