متن غزل شماره 114 از دیوان غزلیات حافظ را در ادامه میتوانید بخوانید و در انتها تفسیر این غزل برای فال آمده است.
همایِ اوجِ سعادت به دامِ ما افتد
اگر تو را گذری بر مُقام ما افتد
حباب وار براندازم از نشاط کلاه
اگر ز رویِ تو عکسی به جامِ ما افتد
شبی که ماهِ مراد از افق شود طالع
بُوَد که پرتوِ نوری به بامِ ما افتد
به بارگاهِ تو چون باد را نباشد بار
کی اتفاقِ مجالِ سلامِ ما افتد
چو جان فدای لبش شد خیال میبستم
که قطرهای ز زلالش به کامِ ما افتد
خیالِ زلفِ تو گفتا که جان وسیله مساز
کز این شکار، فراوان به دامِ ما افتد
به ناامیدی از این در مرو، بزن فالی
بُوَد که قرعهٔ دولت به نامِ ما افتد
ز خاکِ کوی تو هر گَه که دَم زند حافظ
نسیمِ گلشن جان در مشامِ ما افتد
تفسیر فال
تقاضای خویش را با صدای بلند و رسا بیان کن تا شاید کسی به سخنان تو گوش فرا دهد و یا اینکه آرزوها و اهداف تو به حقیقت بپیوندد، به عبارتی دیگر، به مقصدی که در نظر داری دست یابی. این فال را نیز با این امید گشودهای که دولت و شام بر تو فرود آید و زندگیات را دگرگون کند. پس بدین ترتیب، آن روز بسیار نزدیک است؛ زمانی که تو به بالاترین مرتبه خوشبختی و مقام نائل خواهی شد. این نوید را باید جدی گرفت، چرا که سختکوشی، ایمان و امید میتواند درهای جدیدی را برایت بگشاید و آیندهای روشنتر برایت رقم زند.
منبع: پارسی دی