متن غزل شماره 89 از دیوان غزلیات حافظ را در ادامه میتوانید بخوانید و در انتها تفسیر این غزل برای فال آمده است.
یا رب سببی ساز که یارم به سلامت
بازآید و بِرهانَدَم از بندِ مَلامت
خاکِ رهِ آن یارِ سفرکرده بیارید
تا چشمِ جهان بین کُنَمَش جایِ اقامت
فریاد که از شش جهتم راه بِبَستند
آن خال و خط و زلف و رخ و عارض و قامت
امروز که در دستِ توام مرحمتی کن
فردا که شَوَم خاک چه سود اشکِ ندامت
ای آن که به تقریر و بیان دم زنی از عشق
ما با تو نداریم سخن، خیر و سلامت
درویش مکن ناله ز شمشیرِ اَحِبّا
کاین طایفه از کشته ستانند غرامت
در خرقه زن آتش که خمِ ابرویِ ساقی
بر میشکند گوشهٔ محراب امامت
حاشا که من از جور و جفای تو بنالم
بیدادِ لطیفان همه لطف است و کرامت
کوته نکند بحث سرِ زلف تو حافظ
پیوسته شد این سلسله تا روزِ قیامت
تفسیر فال
راه به جایی نداری و احساس میکنی که همه درها به رویت بسته شدهاند. این حس یأس و ناامیدی ممکن است به تو القا کند که دنیا نیز از هر جهتی با خشم و کینهای بیپایان نسبت به تو رفتار میکند. دیگران، به جای آنکه در این برهه حساس از زندگیات یاریرسان باشند، ترجیح میدهند به مسخره کردن تو پرداخته و مدام ایراد بگیرند. این رفتارها تنها بر درد و رنجهای درونیات میافزاید و ممکن است باعث شود که اعتماد به نفس خود را بیشتر از پیش از دست بدهی. اما فراموش نکن که نباید رازهای عمیق قلبت را برای کسانی که ارزش آن را ندارند فاش کنی. امید را در دل داشته باش، زیرا تو تا روز قیامت با جور زمانه در جنگ و ستیز هستی؛ جنگی که نه تنها موجب رشد شخصیت تو میشود، بلکه امکان دارد روزی منجر به پیروزیها و موفقیتهای بزرگتری گردد. یادآوری کن که هر تاریکی یک روز پایان خواهد یافت و نور امید دوباره بر زندگیات تابیده خواهد شد.
منبع: پارسی دی