از سرِ کویِ تو هر کو به ملالت برود | غزل شماره 222 حافظ

متن غزل شماره 222 از دیوان غزلیات حافظ را در ادامه میتوانید بخوانید و در انتها تفسیر این غزل برای فال آمده است.

از سرِ کویِ تو هر کو به ملالت برود
نرود کارش و آخِر به خجالت برود

کاروانی که بُوَد بدرقه‌اش حفظِ خدا
به تَجَمُّل بنشیند به جَلالت برود

سالک از نورِ هدایت بِبَرَد راه به دوست
که به جایی نرسد گر به ضَلالت برود

کامِ خود آخرِ عمر از مِی و معشوق بگیر
حیفِ اوقات که یک سر به بطالت برود

ای دلیلِ دلِ گمگشته خدا را مددی
که غریب اَر نَبَرَد رَه، به دلالت برود

حکمِ مستوری و مستی همه بر خاتِمَت است
کس ندانست که آخِر به چه حالت برود

حافظ از چشمهٔ حکمت به کف آور جامی
بو که از لوحِ دلت نقشِ جهالت برود

تفسیر فال

از نادانی و جهالت رهایی پیدا می‌کنی و به تدریج راه خود را در زندگی می‌یابی. این مسیر، هرچند گهگاه با دشواری‌ها و ملامت‌های ناخواسته همراه است، اما فراموش نکن که هر کسی تا زمانی که سختی‌ها را تجربه نکند، به آسانی به اهدافش نخواهد رسید. در این روند، فردی کاردان و با تجربه در کنار تو قرار دارد؛ او به عنوان یک راهنما و مشاور به تو کمک می‌کند تا به کمال و جمال خود دست یابی. این شخص نه تنها دانش لازم را دارد بلکه توانایی هدایت تو را نیز داراست. هیچ کس نمی‌تواند درباره آینده خود با قطعیت سخن بگوید؛ اما تو باید بدانید که آینده‌ای روشن در انتظار توست. آینده‌ای که در آن می‌توانی به تمامی نیات دل خود دست یابی و رویاهایت را تحقق ببخشی. پس بر دشواری‌ها غلبه کن و با اعتماد به نفس پیش برو؛ زیرا موفقیت نزدیک است.

از سرِ کویِ تو هر کو به ملالت برود | غزل شماره 222 حافظ

فال حافظ

منبع: پارسی دی

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *