چراغ روی تو را شمع گشت پروانه | غزل شماره 427 حافظ

متن غزل شماره 427 از دیوان غزلیات حافظ را در ادامه میتوانید بخوانید و در انتها تفسیر این غزل برای فال آمده است.

چراغ روی تو را شمع گشت پروانه
مرا ز حال تو با حال خویش پروا نه

خرد که قید مجانین عشق می‌فرمود
به بوی سنبل زلف تو گشت دیوانه

به بوی زلف تو گر جان به باد رفت چه شد
هزار جان گرامی فدای جانانه

من رمیده ز غیرت ز پا فتادم دوش
نگار خویش چو دیدم به دست بیگانه

چه نقشها که برانگیختیم و سود نداشت
فسون ما بر او گشته است افسانه

بر آتش رخ زیبای او به جای سپند
به غیر خال سیاهش که دید به دانه

به مژده جان به صبا داد شمع در نفسی
ز شمع روی تواش چون رسید پروانه

مرا به دور لب دوست هست پیمانی
که بر زبان نبرم جز حدیث پیمانه

حدیث مدرسه و خانقه مگوی که باز
فتاد در سر حافظ هوای میخانه

تفسیر فال

دست به هر کاری می‌زنید، اما گویی هیچ یک از این تلاش‌ها برایتان سودی ندارد و در نتیجه، رسیدن به هدف برای شما تبدیل به یک افسانه‌ای دست نیافتنی شده است. آینده‌تان را تیره و تار می‌بینید و این احساس ناامیدی شما را خسته کرده است. وقتی که با خود تصور می‌کنید دیگران چقدر سریع‌تر و آسان‌تر از شما به اهدافشان دست پیدا می‌کنند، این مقایسه‌های ناامیدکننده بیشتر بر فشار روانی‌تان می‌افزاید. اما خبر خوشی وجود دارد؛ مژده‌ای به شما داده می‌شود که از شنیدن آن وجودتان گرم و سرشار از امید خواهد شد. این خبر نویدبخش نه تنها انگیزه‌ای دوباره برای تلاش کردن در شما ایجاد می‌کند، بلکه با پشتکار و همت بیشتر، نتیجه‌ی تلاش‌های خود را نیز خواهید دید. امیدوار باشید که شاید همین نزدیکی‌ها تغییراتی مثبت در زندگی‌تان رخ دهد.

چراغ روی تو را شمع گشت پروانه | غزل شماره 427 حافظ

فال حافظ

منبع: پارسی دی

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *