منصور نصیری بازیگر نقش امجدی در سریال زیر خاکی 4 و 3 در سال 1366 به دنیا اماده است و از بازیگران خوب کشورمان است که توانسته عملکرد موفقی در عرصه بازیگری داشته باشد و در کنار پژمان جمشیدی خوش درخشید او از سال 1389 تا به حال در عرصه بازیگری فعالیت میکند اما در سریال زیرخاکی بازی اش به خوبی دیده شد و نشان داد استعداد زیادی در بازیگری دارد.
بازیگر نقش امجدی در زیر خاکی کیست
منصور نصیری بازیگر نقش حمید امجدی در سریال زیر خاکی بوده که در فصل سوم و فصل چهارم سریال زیرخاکی حضور داشته است او متولد 1366 در تهران بوده و علاوه بر بازیگری در تئاتر نیز کارگردانی میکند او با فیلم سینمایی ماهرخ در سال 1389 وارد عرصه بازیگری حرفه ای در سینما شد اما سریال زیرخاکی او را به شهرت رساند که در کنار پژمان جمشیدی حضوری موفق داشته است.
بیوگرافی منصور نصیری
منصور نصیری متولد 1366 در تهران است اما اصالتا آذری است او سالهاست در عرصه بازیگری فعالیت حرفه ای دارد او بیشتر در تئاتر فعالیت داشته است و با درخشش در سریال زیرخاکی نامش بر سر زبان ها افتاد.
منصور نصیری در فصل سوم زیرخاکی به جمع بازیگران این سریال اضافه شد و حالا در فصل چهار نیز در داستان سریال حضور دارد.
سوابق
نصیری در سال 1389 در فیلم ماهرخ اولین حضورش را در عرصه بازیگری تجربه کرد. ماهرخ یک فیلم بلند تلویزیونی به نویسندگی و کارگردانی حمیدرضا حافظی است. این تله فیلم در سال ۱۳۸۹ توسط گروه کودک و نوجوان شبکه دوم سیما تولید شده است.
ماهرخ اولین بار در بخش مسابقه بیست و چهارمین جشنواره بینالمللی فیلم های کودکان و نوجوانان همدان و سپس چهلمین جشنواره بینالمللی فیلم رشد به نمایش درآمد و تاکنون نیز از شبکه های مختلف تلویزیون پخش شده است
بازی در سریال زیرخاکی 3 و 4
زیرخاکی یک مجموعهٔ تلویزیونی کمدی-تاریخی ایرانی به نویسندگی و کارگردانی جلیل سامان و تهیهکنندگی رضا نصیرینیا است که از سال ۱۳۹۹ از شبکهٔ یک پخش میشود. داستان زیرخاکی در سالهای دههٔ ۱۳۵۰ و ۱۳۶۰ میگذرد و زندگی شخصیت تخیلی فریبرز باغبیشه معروف به فری زیرخاکی را روایت میکند که سودای دستیابی به گنج دارد. پژمان جمشیدی و ژاله صامتی در نقش فریبرز باغبیشه و همسر او، پریچهر، بازیگران اصلی مجموعه هستند.
نحوه حضور در سریال زیر خاکی
منصور نصیری درباره پیوستن به سریال زیر خاکی میگوید
چیزی شبیه معجزه بود. ابتدا بگذارید به عقبتر برگردم. من از تئاتر می آیم و سیلی خورده زنده یاد استاد سمندریان و تقریبا دستپخت آخرشان هستم. سال 90 نیکبخت بودم که توانستم شاگردی استاد را بکنم. تا سال 97 فقط تئاتر کار کردم و بعد از آن با خودم تصمیم جدی گرفتم که وارد سینما شوم. پیش از آن هر روز تا ساعت 16 در شرکتی کار میکردم و پس از آن مشغول تمرین یا اجرای تئاتر میشدم، به هر حال جزو عاشقان سینما بودم و میخواستم پیشرفت کنم.
راستش در گفتگوی درونی که با خودم داشتم برایم سوال شده بود چرا این اتفاق برایم رخ نمیدهد و وارد حوزه سینما و تلویزیون نمیشوم؟ بارها پیش آمده بود که اساتید نمایشهایمان را دیده و گفته بودند فلانی چقدر خوب بودی و ما مدتها منتظر مینشستیم تا به ما تلفن کنند. این اشتباه است و یک بازیگر اگر بخواهد احساس بدبختی کند باید منتظر تماس تلفنی باشد و خودش هیچ کاری نکند. گفتم خدایا قدمی که باید بردارم چیست؟ هدایتم کن. یاد این جمله از کتاب چهار اثر افتادم: «دعای راستین یعنی آماده شدن». گفتم منصور سینما یعنی زمان خالی. از کار باید بیایی بیرون. شاید باور نکنید. ظرف دو روز نامه اخراجی من روی میزم بود. من همان شب به دوستانم شیرینی اخراجیام را دادم. میگفتند دیوانه شدی. میگفتم نه من مطئنم خدا دارد برنامهاش را پیاده میکند. جز خیر چیزی نمیبینم. خواستم و حالا دارد چیدمان میکند. به قول لوئیز هی نویسنده کتاب شفای زندگی: وقتی تصمیم میگیری تغییر کنی و واقعا «میخواهی»، اوضاع ظاهراً برای مدت کوتاهی بهم میخورد. نترس. ادامه بده. شبیه تغییر دکوراسیون است.
موقع تغییر دکور خانه هم مدت کوتاهی لازم است خانه بهم بریزد. نگذار ذهن نجواگر بگوید که این واقعیت توست. نه این شرایط موقت است. ادامه بده. / همچنین ترس داشتم از بی پولی. یاد آیهای از قرآن افتادم که میگوید: شیطان انسان را از فقر میترساند و انسان بقیه راه را اتوماتیک خودش میرود. طبعاً دنبال شغل مورد علاقهاش نمیرود و طبعاً حالش ناخوش است و طبعاً ناشکر است و ناشاد و سلام علیکم شیطان به هدفش رسید. همانطور که گفته: از شش جهت به بندگانت هجوم میآورم و تو آنها را ناسپاس خواهی یافت. و در جای دیگری خدای مهربان گفته: به همین خیال باش چون مومن حقیقی گول تو را نخواهد خورد. خلاصه … در کشاکش بیرون آمدن، تعدیلم کردند. یکی از مدیران که تئاتر «دشمن مردم» که در آن نقش دکتر استوکمان را داشتم دیده بود، گفت: هر که میرود ما ناراحت میشویم. چون بهرحال شرکت برای اینها هزینه میکند. آموزش میبینند. اما از رفتن شما خوشحالم. چون دارید جایی میروید که به آنجا تعلق دارید. خیلی این حرف به دلم نشست و باعث دلگرمیام شد. خلاصه… بیرون آمدم. ترسیدم اما اقدام کردم.
سلام درلیالی قدربرای منصورنصیری وپژمان جمشیدی دعا کردم چون جزکسانی بودن درذهنم تداعی شدن امیدوارم هردوشون موفق وسعادتمندباشن فیلمهای بیشتری ازشون ببینیم معصومه کریمی هستم مجردمتولد۱۳۶۵ و۲۹ شهریور