شهرام قائدی بازیگر تئاتر و سینما و تلویزیون اهل شهر کارزین شیراز بوده که بیش از 30 سال در عرصه بازیگری فعالیت میکند و نقش های کمدی بر عهده داشته است او متاهل است و دارای یک فرزند دختر به نام سارینا میباشد همسرش بازیگر نیست.
بیوگرافی شهرام قائدی
شهرام قائدی در شهرستان قیروکارزین ۱۷۵ کیلومتری جنوب شیراز و در استان فارس دیده به جهان گشوده است.
نام اصلی ایشان ابراهیم و بچه آخر خانواده میباشد.
تحصیلات
ایشان تا مقطع دیپلم درس خوانده است.
بیوگرافی شهرام قائدی بازیگر و همسرش
ایشان به ورزش علاقه بسیار دارد و حرفه ای پیگیر آن است.
شهرام قائدی از سال ۶۹_ ۷۰ به تهران آمده است.
شروع فعالیت بازیگری
نخستین فعالیت تصویری تلویزیونی خود را با سریال «خودروی پلاک ۱۱» آغاز نموده و سپس در مجموعه «بازگشت پرستوها» ایفای نقش نمود.
ایشان معتقد میباشد :
هنرپیشگی اش را از زیر صفر آغاز کرده، نه از صفر…..
وی بیان میکند: هنرپیشگی، مهمترین دغدغه زندگیاش میباشد و میگوید:
شاید بدون هنرپیشگی چیزی برایش زیبا نباشد.
آقای قائدی از هنرپیشگانی میباشد، که موفق شده در سال های گذشته اسم خودش را به عنوان یک بازیگر در جامعه هنری بیان کند.
ایشان از سال ۷۳ زیر نظارت امین تارخ کار خود را در زمینه بازیگری شروع نموده و در سال ۷۴ برای خود یک پا «بازیگردان» شد و میتوان گفت: در همان سال با کارگردان های معروفی از جمله:
قطب الدین صادقی، گلاب آدینه و….. فعالیت نموده است.
ایشان بیان می کند :
در همان دوران می توانستم ایفا کنم ، ولی آنطور که باید پخته باشم نبودم، که جلوی دوربین بروم.
دوست نداشتم به هر قیمتی هنرپیشه بشوم، برای همین صبر نمودم تا هنرپیشه شدن من در آن دوران خودش اتفاق بیفتد.
ایشان در روزهای ماه مبارک رمضان در مجموعه پرهوادار «پنجمین خورشید» در کنار هنرپیشه معروف و شناخته شده آقای «حمید گودرزی» ایفای نقش نمود و یک نقش خیلی خوب و پررنگی نیز از خودش نشان داد .
آقای قائدی بیان میکند:
من در کاراکتر هایی که ایفا می کنم، اصلاً اهل کم فروشی نمی باشم و همه ی سعی ام را برای هرچه بهتر ایفا نمودن میکنم.
آقای شهرام قائدی هنرپیشه تلویزیون با حاضر شدن در خبرگزاری فارس به شرح رویدادهای سال های فعالیت خود و نقد سینمایی کمدی کشور پرداخت.
چگونگی هنرپیشه شدن شهرام قائدی
ایشان در سال ۱۳۷۰ از شهرستان به تهران سفر نمود و زمانی که ۱۹ سال بیشتر نداشت در سال ۷۳ در کلاسهای آموزشی هنرپیشگی زیر نظارت امین تارخ شرکت نمود و توسط ایشان در سال ۷۴ به کارگردان های معروفی از جمله:
گلاب آدینه و صدیق الدین صادقی معرفی شد.
- همچنین ببینید بیوگرافی اسماعیل خلج بازیگر و همسرش
بازی در مجموعه «پنجمین خورشید» که در سال ۸۸ پخش میشد، ایشان را بسیار محبوب نمود.
که می توان گفت با بازی در مجموعه «قرارگاه مسکونی» که در سال ۸۵ ساخته شده هم بیشتر شناخته شد.
پدر شهرام قائدی
شهرام بیان میکند:
ورودش به عرصه هنرپیشگی با مخالفت پدرش آغاز شد، تا آنجایی که ایشان از حمایت های مالی خود را از او برداشته است.
پدر ایشان از مالکان و زمینداران معروف شیراز بود و پدر همسرش که دایی او است نیز از بازاری های مرفه آن دوران بود.
مادر شهرام قائدی
مادر من یک مادر پیر، ولی بسیار مهربان می باشد، که بعضی وقتها حرفهایی میزند که من را به خنده وا می دارد و من می گویم الهی دورت بگردم، برای چه اینقدر از دنیا بی خبر هستی؟!
اما همین مادر، در هنگامی که یک گرفتاری برایم به وجود می آید ،تنها با گفتن اینکه درست می شود، آنچنان به من اطمینان قلبی می دهد، که بسیار آسان از آن گرفتاری گذر می کنم.
همسر و فرزندش
شهرام قائدی ازدواج نموده است و متاهل می باشد.
شهرام قائدی با دختر دایی خودش ازدواج نموده است وثمری این ازدواج یک دختر به اسم سارینا میباشد.
- همچنین ببینید بیوگرافی فرامرز صدیقی بازیگر و همسرش
شهرام درباره دخترش سارینا بیان می کند:
تمام دخترها بابایی می باشند.
به گفته این پدر، دخترش نه فقط از لحاظ ظاهری به هم شباهت دارند، بلکه زمانی که حرفهای سارینا رو گوش میدهید و میفهمید که خون پدر با دوز بالایی در شوخی و نگاه مشترک به بعضی از مسائل بسیار مهم در رگهای این دختر نیز جاری می باشد.
آقای شهرام قائدی دربارهی سارینا دخترش میگوید :
سارینا بسیار منتقد خوبی می باشد و بهتر می باشد این را بگویم که یک منتقد بی رحم.
وی در ادامه می گوید :
هنگامی که بحث نقد فیلم های من در بین باشد به هیچ وجه تعارف نمیکند که من پدر او می باشم و خیلی راحت نقد میکند.
بعضی وقتها بسیار بیرحمانه یک فیلم را نقد میکند که من در جواب این گونه بیان میکنم:
اگر این فعالیت را ایفا نمی نمودم، پس چه کسی پول شهریه یا خورد و خوراک تو را می داد و دخترم سارینا نیز در پاسخ بیان می کند:
ایفا نمیکردی، ما نیز کمتر میخوردیم.
آقای شهرام قائدی موتور و ساعت خودش را در فضای مجازی برای فروش گذاشت.
صحبت های سارینا درباره پدرش
از پدرم خیلی راضی هستم. حتی جدای از اینکه به خاطر کارش سرش شلوغ است باز هم بابای خوبی است. اینکه بابای من فرصت این را ندارد که برای من وقت بیشتری بگذارد، مسالهای نیست که مرا ناراحت کند چون میدانم پدر من به خاطر من زحمت میکشد. البته بابا تا آنجایی که بتواند مرا بیرون میبرد و تمام خواستههای مرا برآورده میکند.
فروش وسایل خانه
آقای شهرام قاعدی برای کمک به بچه های اوتیسم لوازم خود را در فضای مجازی برای فروش گذاشته، که این کار ایشان همراه با تقدیر و تشکر از کاربران بود.
آقای شهرام قائدی در این پست این گونه نوشت :
موتور و ساعت و عینکم را میفروشم، برای اوتیسم به با مرام ترین قیمت، هدیه ناقابلی به پدر و مادر فرزند اوتیسم.
فیلم های سینمایی
قهرمانانکوچک سال ۹۵
ناردون سال ۹۴
مردها فرشته نیستند سال ۹۳
آدم آهنی سال ۹۱
مرگ سپید سال ۸۹
دلقکها ۸۸
چهار چنگوله سال ۸۷
کلانتری غیر انتفاعی سال ۸۷
احضار شدگان سال ۸۶
قاعده بازی سال ۸۵
سرود تولد سال ۸۳
ماجراهای اینترنتی سال ۸۳
من و نگین دات کام سال ٨١_٨٢
ارتفاع پست سال ۸۰.
سریال های تلویزیونی
آقا و خانم سنگی سال ۹۴
معمای شاه سال ۹۴
خاتون سال ۹۳
سرزمین کهن سال ۹۲
بازی سرنوشت سال ۹۱
زمانه سال ۹۱
پنج کیلومتر تا بهشت سال ۹۴
چهار چرخ سال ۹۰
باغ شیشه ای سال ۸۸
پنجمینخورشید سال ۸۸
دلقک ماهی سال ٨٨
عید امسال سال ٨٨
سه در چهار سال ٨٧
قرارگاه مسکونی ۸۵
روز سوم سال ۸۵
ارث بابام سال ۸۴
داستان های نوروز سال ۷۹
بازگشت پرستوها سال ۷۵ و ٧۶
خودروی پلاک ۱۱
در چشم بادسال ٨٢ تا ۸۷
خاکسرخ.
تله فیلم:
کار کاذب سال ۸۹
گنجشک و قناری سال ۹۰.
زمانی پیش میآید به عنوان یک بازیگر با هر جایگاهی که داشته باشی در خانه نشستهای و فکرت مشغول این است که چرا کاری به من پیشنهاد نمیشود. بعد کار پیشنهاد میشود، این فکر به وجود میآید که این کار درخور آن جایگاهی که دارم، هست؟ آیا از پس این کار برمیآیم؟ آیا این کار را به سلامت کامل میتوانم انجام بدهم؟ کار انجام میشود و بعد از آن دغدغه زمان اکران یا پخش کار به وجود میآید. بعد از پخش مشغله فکری این میشود که بازخورد مردم بعد از دیدن کار چیست؟ و….
در این میان مساله امرارمعاش را هم باید در نظر بگیریم. بازیگری یک شغل سراسر استرس و اضطراب است. یک باغدار تنها دغدغهاش این است که زمین را به بهترین نحوه آماده کند و اگر باران و تگرگی در کار نبود، محصول خوبی برداشت کند. در حرفه ما هیچ امنیت شغلی وجود ندارد و حضور در کار بعدی منوط به خوان آخر کار قبلی است؛ یعنی خوان آخر کار قبلی باید به خیر بگذرد تا کار بعدی به تو پیشنهاد شود. اگر کار قبلی شکست بخورد، تنها یک آه و پشیمانی باقی میماند که چرا من مجبور شدم آن کار را بازی کنم که الان به من پیشنهادی نشود. این افکار به هم ریخته و مشغله دائمی که در ذهن دارم باعث میشود که من پدری که باید برای دخترم نباشم.