بیوگرافی عباس صفاری شاعر و اشعار عباس صفاری +درگذشت بر اثر کرونا را همراه جزئیات بخوانید
بیوگرافی عباس صفاری
وی از شاعران نامدار ایرانی بوده که در سال ۱۳۳۰ در شهر یزد چشم به جهان گشوده است به مدت ۷ سال در در شهر یزد زندگی کرد و سپس به همراه خانوادهاش به تهران آمدند
او در دوران دبیرستان به شعر علاقه مند شد و شعر سرایی او مورد توجه همکلاسیها و معلمانش قرار گرفت و به همین دلیل او را تشویق کردند که این کار را ادامه بدهد و اشعار خود را در یک کتاب به چاپ برساند
اشعار مورد توجه برخی از خواننده ها هم قرار گرفت و برخی از خواننده ها از اشعار او استفاده میکردند فرهادمهراد یکی از خوانندههای سرشناسی بود که آهنگ اسیر شب را از شعر انتخاب کرده بود و مورد توجه مردم قرار گرفت
عباس صفاری، شاعری که ترانه مشهور «اسیر شب» را سروده بود، پس از رسیدن به زبانی جدید در شعرهایش و بهجا گذاشتن مجموعه شعرهای متعدد و آثاری در حوزه ترجمه، همچنین خلق آثار هنری چوبنگاره و چاپ دستی امروز و در سن ۶۹سالگی در پی ابتلا به کرونا برای همیشه کوچ کرد.
صفاری میگفت که علاقهاش به ادبیات پس از خواندن کتاب «امیرارسلان نامدار» شکل گرفت. اما او پس از دوران دبیرستان و با رفتن به سربازی ترانهسرایی را برای همیشه کنار گذاشت. عباس صفاری پس از دوران سربازی برای دو سال به لندن رفت و پس از آن از آمریکا پذیرش گرفت، برای ادامه تحصیل به این کشور رفت و چهار سال در رشته هنرهای تجسمی تحصیل کرد و در نهایت بدون دریافت مدرک آن را رها کرد.
چنین شد که حالا حتی اگر کسی عباس صفاری را هم نشناسد، اما «اسیر شب» را شنیده است؛
«جغد بارونخوردهای تو کوچه فریاد میزنه
زیر دیوار بلندی یه نفر جون میکَنه
کی میدونه تو دل تاریک شب چی میگذره
پای بردههای شب اسیر زنجیر غمه
دلم از تاریکیها خسته شده
همه درها به روم بسته شده
من اسیر سایههای شب شدم
شب اسیر تور سرد آسمون
پا به پای سایهها باید برم
همهشب به شهر تاریک جنون
دلم از تاریکیها خسته شده
همه درها به روم بسته شده
چراغ ستاره من رو به خاموشی میره
بین مرگ و زندگی اسیر شدم باز دوباره
تاریکی با پنجههای سردش از راه میرسه
توی خاک سرد قلبم بذر کینه میکاره
دلم از تاریکیها خسته شده
همه درها به روم بسته شده
مرغ شومی پشت دیوار دلم
خودشو اینور و اونور میزنه
تو رگهای خسته سرد تنم
ترس مردن داره پرپر میزنه
دلم از تاریکیها خسته شده
همه درها به روم بسته شده
دلم از تاریکیها خسته شده
همه درها به روم بسته شده
دلم از تاریکیها خسته شده
همه درها به روم بسته شده…»