بیوگرافی مسعود کیمیایی کارگردان سینما و همسر اولش گیتی پاشایی تهرانی و همسر دومش گوگوش و فرزندان +سرگذشت و عکس های قدیمی و جدید مسعود کیمیایی را در این صفحه ببینید.
بیوگرافی مسعود کیمیایی
بیوگرافی مسعود کیمیایی کارگردان و فیلمنامه نویس ایرانی در ۷ مرداد ۱۳۲۰ در تهران در محله چراغ برق به دنیا آمده است.
دو خواهر و یک برادر دارد.
مدرک تحصیلی دیپلم را اخذ کرده و بعد از اتمام تحصیلات با دوستانش انتشارات طرفه را تاسیس کرده است.
عکس مسعود کیمیایی
وی تحصیلات عالیه ندارد و فنون کارگردانی و حرفه فیلم سازی را به طورتجربی نزد ژان نگولسکو و دستیاری ساموئل خاچیکیان در فیلم خداحافظ تهران یاد گرفته است.
فعالیت و سوابق سینمایی کیمیایی
کیمیایی از کارگردانان قدیمی و پیشکسوت سینمای قبل و بعد از انقلاب ایران یکی از موثرترین افرادی که در پیشرفت و رونق سینما و بازیگری دست داشته است.
فیلم به یاد ماندنی قیصر و گوزن ها از آثار شاهکار وی در سینمای قبل از انقلاب است.
کارگردانان و سینماگرانی چون ناصر تقوایی و بهرام بیضایی و هژیر داریوش و فریدون گله و داریوش مهرجویی و علی حاتمی به همراه کیمیایی چند تن از فیلمسازان شاخص و بزرگ سینمای ایران هستند که تاثیر مهم در پیشرفت و نهادینه شدن بازیگری در ایران را داشتند.
عکس پولاد کیمیایی پسر کیمیایی
سبک فیلم سازی مسعود کیمیایی
وی فیلم های جنجالی زیادی ساخته و بیشتر موضوعات سیاسی و اجتماعی جامعه را به تصویر می کشد.بیوگرافی مسعود کیمیایی از فیلم های شاخص و برتر وی می توان به قیصر، بلوچ، داش آکل، خاک، گوزنها، خط قرمز، دندان مار، سرب و جرم اشاره کرد.
گوزنها طبق نظرسنجی بهترین فیلم سینمایی قبل از انقلاب انتخاب شد.
علاقه به موسیقی و نوازندگی
کارگردان ایرانی علاقه خاصی به موسیقی داشت و از جوانی دنبال یادگیری سازهای موسیقی می رفت و پیانو و گیتار را با می تواند بنوازد.بیوگرافی مسعود کیمیایی
نام و بیوگرافی همسران مسعود کیمیایی
همسر اول کیمیایی مهشید نام داشت که زمانی که در اوج جوانی و در ۲۲ سالگی بود در سال ۱۳۴۲ با وی ازدواج می کند و خیلی زود با وجود داشتن یک دختر از وی جدا می شود.
نام دختر کیمیایی از همسر اولش گیلدا می باشد که در کنار مادرش در خارج از کشور زندگی می کند.
گیتی پاشایی همسر دوم کیمیایی
همسر دوم کیمیایی خواننده قبل از انقلاب به نام گیتی پاشایی بود (بیوگرافی کامل گیتی پاشایی) که ترانه به یاد ماندنی گنجشگک اشی مشی را خوانده است.
پولاد کیمیایی بازیگر و کارگردان ایرانی حاصل ازدواج آن دو است.
این ازدواج چندین سال دوام داشت تا گیتی پاشایی بر اثر سرطان درگذشت.
ماجرای ازدواج کیمیایی و گوگوش
همسر سوم کیمیایی خواننده معروف لس آنجلسی به نام گوگوش بود که در سال ۱۳۷۶ با فائقه آتشین و یا همان گوگوش ازدواج کرد و در سال ۱۳۸۲ از هم جدا شدند.
در آن زمان بعد از انقلاب گوگوش از ایران مهاجرت نکرد و در کشور ماند.
در این مدت با کیمیایی ازدواج کرد و بعد از چند سال طلاق گرفته و کشور را به نقصد آمریکا ترک کرد.
عکس گوگوش و کیمیایی
نظر مثبت کیمیایی به همسر سابقش گوگوش
وی درباره گوگوش گفته است که ایشان زنی مهربان و همسری وفادار و پاکدامن برای من بود و من کاملا از مدت ازدواجم که همسرم بود از ایشان رضایت داشتم.
کارگردان گوزن ها بعد از سه بار زندگی مشترک اکنون مجرد است و در اواخر دهه هفتاد زندگی خود تجرد را برگزیده است.
اوضاع مالی و اقتصادی کارگردان قیصر
ایشان درباره وضع مالی خود گفته است که بعد از این همه کار و دوئیدن یک آپارتمان دارم و بس.
وی گفت اثرات سالم زندگی کردن نداری و نداشتن است و من نیز سالم زندگی کردم.
فیلم ها و آثار سینمایی
بیگانه بیا (۱۳۴۷)
قیصر (۱۳۴۸)
رضا موتوری (۱۳۴۹)
داشآکل (۱۳۵۰)
بلوچ (۱۳۵۱)
خاک (۱۳۵۲)
گوزنها (۱۳۵۳)
پسر شرقی (فیلم کوتاه، ۱۳۵۴)
غزل (۱۳۵۵)
اسب (فیلم کوتاه، ۱۳۵۵
سفر سنگ (۱۳۵۶)
خط قرمز (۱۳۶۱)
تیغ و ابریشم (۱۳۶۴)
شیرک (تهیه کننده، ۱۳۶۶)
سرب (۱۳۶۷)
دندان مار (۱۳۶۸)
گروهبان (۱۳۶۹)
ردپای گرگ (۱۳۷۰)
تجارت (۱۳۷۳)
ضیافت (۱۳۷۴)
سلطان (۱۳۷۵)
مرسدس (۱۳۷۶)
فریاد (۱۳۷۷)
اعتراض (۱۳۷۸)
سربازهای جمعه (۱۳۸۲)
حکم (۱۳۸۳)
رئیس (۱۳۸۵)
محاکمه در خیابان (۱۳۸۷)
جرم (۱۳۸۹)
متروپل (۱۳۹۲)
قاتل اهلی (۱۳۹۵)
دوست دارم بگویند مسعود کیمیایی شاعر و نویسنده است.
دوست دارم بگویند کیمیایی شاعر و نویسنده است. دلایل زیادی هم برای این مسئله دارم ولی این نکته را در ادامه حرفم اضافه کنم که هر چه قدمت یک چیز بیشتر باشد، وهمش بیشتر است. فرضا شما بگویید جراحی با شیوه ابنسینا؛ خود این سؤال وهم این عمل را بیشتر میکند. با چی جراحی میکرده؟ تیغش چطوری بوده؟ مویرگهای بدن را چطور میدیده؟ آیا ذرهبین داشته؟ همینطور سؤال پیش میآید. من ۱۶، ۱۷ سالم بود نگاه کردم دیدم فرضا چرا به آن پیرمرد خنزر پنزری هدایت کم پرداخته شده، بعدا دیدم در فیلمنوشتی به نام «میراث» که شاملو برای من نوشته، چقدر زبان، زبان مارکزی و هدایتی است، نه اینکه تفکر شبیه باشد، نه؛ اصلا جنس زبان، برشته و تند و تیز بود، انگار توی تابه است.
من با این ادبیات زندگی کردم و اگر چیزی یاد گرفتم اول از همه توی مدرسه بود. آب بابا همانجا من را فتح کرد و ادبیات و بهویژه شعر جزء آن چیزهایی است که ذهن مرا فتح کرد. من در شعر عبید هم کمدی میدیدم؛ هم تراژدی و هم داستانهای خیابانی. این برایم خوشایند بوده، دوست داشتم و دارم که شاعر و نویسنده باشم اما فیلمساز هم هستم. ادبیات از بچگی با من بوده. تجربه عاشقانه ۱۴ سالگی تا آخر عمر رهایت نمیکند.
کار سیاسی و اجتماعی را دوست دارم
من وقتی از ۱۱ سالگی یا ۱۰ سالگی در خیابانها بودم و مردم گروه گروه میایستادند و حرفهای سیاسی میزدند، درباره حزب توده یا جبهه ملی و تمام رخدادهای آن سالها… و اینها را میشنیدم، از آن موقع تا به امروز که تقریبا میشود ۶۵ سال؛ همیشه این نوع نگاه را با خودم داشتهام. میدانید در این ۶۵ سال، تهرانی که در آن هر یک ربع فقط یک اتوبوس خطی رد میشد چقدر تفاوت کرده است؟ یا اصلا آنموقع تهران چه شکلی بود اما من نه. من یکسری عقیده دارم که آن موقع هم بود اما با زمان، دانستهتر شده است
از سانسور متنفرم
بههیچوجه من سانسور نمیشود یا ممیزی در من وجود ندارد. اصل سانسور اصلا شکلش فرق کرده؛ زمانی مسئلهای واقعی بود و حال تبدیل به یک امر زینتی شده است. به قول مائو، دانشجویی که سیاسی نباشد بههیچوجه دانشجو نیست و این جریان ممیزی هم همین تعریف را دارد. من تمام منابعی را که داشتم در اختیار آقای ساوجی قرار دادم و هر سؤالی که پرسیدند، جواب دادم. من یادم است بعضی وقتها که میرفتم به خانهام، در خانه را مهدی مظفریساوجی روی من باز میکرد.
البته سانسورهایی اتفاق افتاد که از طرف خودمان نبود. نویسنده کتاب به من گفت سانسور گویا طوری نبوده که به ساختار کتاب لطمهای بزند اما نکته مهم این است که ظاهرا در زمان دولت آقای احمدینژاد و دستگاه عریضوطویل سانسورشان فیلم «بلوچ» از مسائل مهم بوده و هر چیزی که درباره این فیلم بود را از کتاب درآوردند؛ البته این را هم بگویم که فیلم «بلوچ» در دوران پهلوی هم برای من بیشترین گرفتاری را نسبت به فیلمهای دیگر ایجاد کرد.
مسعود کیمیایی تنها زندگی میکند
من تنها زندگی میکنم. رفیق زیاد دارم اما تنها زندگی میکنم. یعنی شب اگر چیزی بنویسم و بخواهم برای کسی بخوانم، نیست. کسی نیست که کارم را برایش بخوانم، کسی نیست که عاشقانه جلویم یک چای بگذارد. منظورم این است که تو حس یک همنفس را میخواهی؛ حس یک انسان را. من این حس را ندارم و در بددورهای این را ندارم؛ در دورهای که بیش از هر وقت به آن احتیاج دارم. آدم وقتی جوان است و تنها، وضعیتش فرق دارد. الان دلم میخواهد بنویسم، فیلم بسازم، فکر میکنم هنوز فیلم نساختهام، فکر میکنم همه فیلمهایی که ساختهام، با هم یک فیلم هم نمیشود. خدا شاهد است این را قلبا میگویم. این بدشانسی من است که توی این ۱۰ سال تنها بودهام.
کیمیائی شخصی است از خود مرسی که جز دو فیلم قیصر و گوزنها عملا هیچ چیز در کارنامه اش ندارد. او فردی است بی اخلاق ومتظاهر که مدعی است از لحاظ مادی در مضیقه است که کاملا دروغ میگوید
فک کنم تو محمود قربانی باشی