مونا حیدری کیست
مونا حیدری دختر ۱۷ ساله اهوازی بود که در سن پایین و در ۱۲ سالگی با پسر عمویش ازدواج کرده بود و یک پسر ۳ ساله هم داشت او توسط همسرش در ملاعام سر بریده شد و سر بریده اش را در خیابان ها چرخاند که ویدیو این حادثه در فضای مجازی جنجال زیادی را به راه انداخت.
مونا حیدری که از این ازدواج رضایت نداشت درخواست طلاق کرده و بعد از آن به کشور ترکیه فرار کرده بود
با اصرار خانواده و پدر و مادر مونا به ناچار مجبور شد دوباره به اهواز برگردد و همسرش که پسر عموی او هم می شود از این موضوع آگاه شده و به سراغ او رفت. همسر مونا حیدری پس از اطلاع از بازگشت به شهر اهواز به سراغش میرد او به همراه برادرش مونا را در خانه اش غافلگیر کرده و با سلاح سردی که در دست داشت
بیوگرافی مونا حیدری دختر اهوازی
مونا حیدری یا غزل حیدری متولد ۱۳۸۳ در اهواز بوده که توسط همسر و برادر شوهر ش در ۱۶ بهمن ۱۴۰۰ سربریده شد و خبر قتل او در خیابان به بحث اول رسانهها کاربران شبکههای اجتماعی قرار گرفت.
پدر غزل حیدری میگوید هیچ اجباری برای ازدواج دخترم نبود و سجاد شوهرش زندگی بسیار خوبی هم برای او درست کرده بود، دعوای زن و شوهوی که در همه خانواده است بین آنها هم بود و موقع قهر به خانه ما میآمد اما در حد دو سه روز بود و بودباره از قهر در می آمد وبه سر خانه و زندگی اش برمیگشت.
سجاد هم پسر خوبی بود سرش به کار و زندگی بود از بازاریها بپرسید همه او را تایید میکنند و این پسر اهل ورزش و باشگاه هم بود و اصلا اهل دود هم نبود.
ماجرای فرار از زبان پدرش
پدرش میگوید آن شب که مونا خانه همسرش را ترک کرد سوار یک خودرو پراید شده که گویا تا ترمینال شهرستانبرده است
بابت این قضیه هم من و هم پدر سجاد تا دو ماه پیگیر بودیم و شکایت هم کردیم که چرا این پراید در آن ساعت شب توسط دوربینها در اتوبان و یا 60 متری شناسایی نشده است
چرا وسط شهر، ساعت 11 شب هیچ وقت این پراید شناسایی نشد مگر ما در دهات هستیم که شرایط شناسایی این پراید وجود نداشت؟دختر من ناپدید شده بود اما شکایت ما راه به جایی نبرد و در آخر با تماس دخترم متوجه شدیم که وی در ترکیه است.
او زمانی که ۱۴ سال سن داشت به عقد پسر عموی خود در آمد و صاحب یک فرزند شد که در حال حاضر ۳ ساله است.
- همچنین ببینید فیلم کامل سر بریدن دختر ۱۷ ساله اهوازی
جزئیات جدید و ماجرای کامل
خبرنگاری که به دنبال ماجرا رفته بود میگوید:
به راننده تاکسی که گفتم من را فلکه کسایی پیاده کند سرش را ۱۸۰ درجه سمت عقب ماشین چرخاند و گفت: فلکه کسایی چکار داری؟ گفتم: چطور مگه؟ و راننده با کلماتی شمرده که گویا احتیاط میکرد چگونه آنها را به کار ببرد گفت: اگر بابت اتفاق دیروز میخواهی آنجا بروی به نظرم اگر نروید خیلی بهتر است، به هر حال حالا خانواده هر دو عصبی هستند و احتمال هر اتفاقی وجود دارد.
سعی کردم با صحبتهای راننده مخالفتی نکنم و بیشتر شنونده باشم، وی نیز روایت خود را از اتفاقی که روز گذشته افتاد و همه را شوکه کرد بازگو کرد و گفت: به دروغ شایعه کردند دختری که به قتل رسید ترکیه فرار نکرده بود، این را اطرافیان قاتل میگویند که قاتل را تبرئه کنند، من احساس میکنم یک هفته پیش آن را در خیابان اصلی خشایار دیدم، اما چقدر شهر ما به حال خود رها شده است که هر کسی هر چه بخواهد توی روز روشن انجام میدهد هیچ کسی هم جوابگو نیست!
به دنبال خانواده قاتل و مقتول
راننده هنوز داشت داستانهای مرتبط دیگری را تحویل گوشهای بدهکار من میداد که به محل رسیدم؛ هنوز روبان زرد پلیس که محل جسد در فلکه کسایی را با آن احاطه کرده بودند به چشم میخورد؛ برای اینکه وقت را تلف نکنم سراغ چند خانم در فضای سبز اطراف فلکه رفتم و آدرس خانواده قاتل و مقتول را گرفتم.
در حال صحبت کردن با آنها بودم که آقایی که به نظر میرسید پدر خانواده است از راه رسید و متوجه علت حضورم شد بلافاصله صحبت ما را قطع کرد و خطاب به من گفت: به ما ربطی ندارد خانم! بعید هم میدانم مراسم فاتحهخوانی گرفته باشند، صحبت وی را قطع کردم و گفتم: برای مراسم نیامدم، خبرنگار هستم و بابت گرفتن گزارشی آمدهام.
دلیل حضورم را که متوجه شد دستش را با حالت تاسف در هوا چرخاند و با لحن ملایمتری گفت: چه گزارشی خواهر من؟ روسیاهی نوشتن دارد یا وحشیگری که تن همه ما را لرزاند؟ و گویی که بخواهد سریع از شر من راحت شود با اشاره دست مسیری را که باید طی کنم تا به آدرس برسم را نشان داد، با این حال برای اینکه زودتر به محل برسم در حین گذر از خیابان اصلی و چند فرعی چند بار سراغ آدرس را رهگذران گرفتم و هر کسی یک طور ترس و وحشت خود را از اتفاقی روز گذشته ابراز میکرد.
هیچ کس در خانه مقتول نیست
هدف من ابتدا مصاحبه با خانواده مقتول (دختر ۱۷ ساله) بود اما به اذعان اطرافیان مادر خانواده بعد از قتل دخترش خانه را ترک میکند و به منزل پدری میرود، از طرفی بعد از اتفاقی که افتاد معلوم نیست کجا رفتهاند و در خانه بسته است.
به همین دلیل مسیرم را تغییر دادم و سراغ آدرس قاتل را گرفتم، زیاد با خانواده مقتول فاصلهای نداشت وارد خیابان محل زندگی قاتل که شدم، چند بچه قد و نیم قد با فاصله کوتاهی حرفهایی را با هم رد و بدل میکردند که صحبت آنها را قطع کردم و سراغ منزل سجاد (قاتل) را گرفتم، بلافاصله بدون اینکه پاسخ سوال من را بدهند به کودک دیگری که کنارشان بود گفتند: با شما کار دارد و آن کودک بدون اینکه علت آمدنم را بپرسد مثل برق وارد خانه شد و من که چیزی از این فعل و انفعالات متوجه نشدم یاد صحبت راننده تاکسی افتادم که من را به احتیاط کردن در این شرایط نصیحت کرد.
به همین دلیل فاصله خودم را با منزل مقتول حفظ کردم اما بعد از چند لحظه کوتاه خانمی جوان به همراه دو دختر جوانتر از خودش دم در خانه ظاهر شدند و خطاب به من گفتند: خانم با کی کار دارید؟ و من برای اینکه اعتماد آنها را جلب کنم با لهجه محلی احوالپرسی کردم و بعد از آن با نشان دادن کارت خبرنگاری آنها را دعوت به مصاحبه کردم.
اگر چه با همان رسم و رسوم عربی و محلی بنده را به داخل خانه دعوت کردند اما ترجیح دادم در کنار در منزل، ایستاده صحبتهای آنها را گوش دهم.
دوستان غزل ترکیه رفتنش را خبر دادند
مادر سجاد اینگونه داستان را شروع میکند: حدود چهار ماه گذشته غزل از منزل خارج شد، مثل همیشه که به خانواده پدرش و یا دوستانش سر میزد، هیچ کس به رفت و آمدش نه حساس بود و نه شک میکرد اما آن روز به خانه بازنگشت، نگران که شدیم سراغش را از خانوادهاش گرفتیم آنجا هم نرفته بود، به دوستان، آشنایان و هر کسی که احتمال میدادیم ممکن است غزل آنجا رفته باشد گرفتیم اما خبری از غزل نبود، تا اینکه بعد از یک هفته به دوستان خودش اطلاع داد که در ترکیه است.
وی ادامه میدهد: نمیدانم کی و چطوری پای غزل به ترکیه رسیده است، تمام اطلاعاتی که از غزل دریافت میکردیم از طریق دوستانش است و هر بار که خبری میرسید پسرم میمرد و زنده میشد، خیلی تلاش کردیم کسی متوجه این قضیه نشود اما هر چه از نبودن غزل میگذشت اطرافیان بیشتر کنجکاو میشدند که عروس خانواده کجاست و چرا از آن خبری نیست.
مادر سجاد میگوید:غزل در زمان آشنایی با یک مرد سوریهای باردار بود و چند روز قبل از اینکه خانه رو ترک کنه بچه سقط شد، وقتی من و مادرش گفتم چرا و چطور این بچه سقط شد جواب میداد دبه آب را بلند کردم و سقط شد.
از مادر سجاد سوال میکنم غزل با شوهرش مشکلی داشت؟ یا مثلاً به اجبار با هم ازدواج کرده بودند؟ وی پاسخ میدهد: اتفاقاً غزل و شوهرش خیلی همدیگر را دوست داشتند، نباید از حق بگذرم ارتباط غزل با ما هم خیلی خوب بود و با هم عروسش مثل خواهر بودند و هیچ اجباری در ازدواجشان وجود نداشت، ما هم برایش کم نگذاشتیم، برای دو پسرم یک شب عروسی گرفتم، با اشاره دست عروس دومش که هرازگاهی صحبتهای مادرشوهر را تایید میکرد را نشانم داد.
غزل با مرد غریبه عقد کرد
مادر سجاد میگوید: خانه ما بزرگ است، بالای خانه دو واحد ساختم یکی برای سجاد و دومی برای آن یکی پسرم، مادرسجاد از من میخواهد وارد خانه بشوم و زندگی که برای غزل درست کردند را نشانم بدهد، میخواهد بگوید که به لحاظ زندگی همه چی را برای عروسها فراهم کردیم.
جریان ترکیه رفتن غزل را میپرسم و وی توضیح میدهد: طبق صحبتهایی که غزل برای دوستانش کرده و به ما منتقل میکنند، با شخصی از طریق اینستاگرام آشنا میشود که این شخص اهل سوریه است، این مرد به غزل ابراز علاقه زیادی میکند این دختر را وابسته خود میکند تا آنجایی که غزل بابت این مرد زندگی خودش را رها کرد، به محض اینکه غزل به ترکیه میرود این مرد غزل را به عقد خودش در میآورد و زندگی جدیدی را شروع میکنند.
غزل که همه جوره به این مردسوری اعتماد کرده بود کم کم شروع به ارسال عکسهای خود با آن مرد میکند، دوستانش که ما را در جریان تمام جزییات میگذاشتند پسرم هر روز بیشتر از دیروز کنترل خود را از دست میداد و نمیتوانست بر اعصاب خود مسلط شود مخصوصاً که بازاری بود و اطرافیان چپ و راست غیرت و مردانگی وی را تحریک میکردند.
پسر سوری که مونا حیدری را گروگان گرفته بود
طعنه اطرافیان پسرم رو غیرتی کرد
وی ادامه میدهد: در محله و خیابان کمترین بحثی که بین بچهها اتفاق میافتاد مستقیم و غیر مستقیم با طعنه، آبرو ریزی غزل را به رخ ما میکشیدند و بابت این مسأله بحث و دعوا کرده بودیم این در حالی است که همسایهها کاملاً از شرایطی که اتفاق افتاده اطلاع داشتند اما به جای دلداری احساسات پسرم را تحریک میکردند.
خواهر سجاد صحبتهای مادر را قطع میکند و میگوید: به نظرم ۱۷ سال سنی نیست که کسی بتواند درست تصمیم بگیرد، غزل گول خورده و تحت تاثیر صحبتهای مرد سوری قرار گرفته وگرنه چه کسی زندگی خودش را ول کند و سراغ کسی دیگر میرود، تازه این مرد همه طلاهای غزل را برده بود.
از مادر سجاد سوال میکنم با چه ترفندی غزل را به ایران برگرداندند؟ میگوید: ما از طریق پلیس بین الملل اقدام کرده بودیم که فردی دختر ما را دزدیده و… اما خودِ غزل هم ظاهراً پشیمان شده بود و این اواخر خودش به پدرش گفت: بیایید من را به ایران بیاورید که بعد از آن پدر غزل و شوهرم تا ترکیه دنبالش رفتند و روز جمعه ظهر اهواز رسیدند.
پسرم به مرد سوری(همسر جدید غزل) ویس تهدیدآمیز فرستاده بود و او در جواب عکسهای عروسی رو میفرستد و برای اینکه سجاد را عصبی کند گفته بود خودم به غزل گفتم بچه را سقط کند.
پسرم تهدید کرده بود غزل را میکشم برای همین پدر غزل و پدر سجاد در صدد مخفی کردن غزل تا تحویل آن به کلانتری بودند چرا که از تهدیدهای سجاد میترسیدند و زمانی که غزل را تحویل شوهرش ندادند عصبانیت و تهدید سجاد دو چندان شد، برای همین روز یکشنبه غزل را سوار ماشین کردند تا ببرند و تحویل کلانتری بدهند اما از آنجایی که سجاد حرکات پدر و عمویش را زیر نظر داشت به اتفاق برادرش جلوی ماشین را میگیرند و غزل را از انها میگیرد که ظهر همان روز آن اتفاق افتاد و سجاد غزل را با قمه کشت.
به او گفتم خب سرش را با قمه زد! چرا سرش را محله به محله نشان این و آن داد؟ مادر سجاد پاسخ داد: در هر محله و خیابانی که به سجاد انگ بیغیرت زده بودند سر غزل را گَرداند تا مثلاً به همه گوید: من آدم بیغیرتی نیستم.
غزل یک پسر دارد
از مادر سجاد میپرسم غزل یک فرزند پسر دارد؟ و مادر با اشاره دست پسر بچه زیبا و دوست داشتنی را نشان میدهد که بلوز قرمز و شلوار یشمی بر تن داشت و میگوید: بله این پسرش است و من که با دیدنش قلبم مچاله شد ناخودآگاه وای ممتدی را زمزمه کردم اما زن عموی پسربچه با جمله «این پسرم است و من آن را بزرگ کردم» توجهام را جلب کرد.
وی ادامه داد: من بچه دار نشدم، برای همین پسر غزل که به دنیا آمد همه جوره تروخشکش کردم، غزل هم کاری به کارم نداشت و بیشتر اوقات پسرش پیشم بود، این چند ماهی هم که مادرش نبود اصلاً دلتنگی نکرد و من از آن نگهداری کردم.
مادر مقتول به دلایل روحی خانه را ترک کرده و به منزل پدری پناه آورده و به این دلیل تاکنون در دسترس نبوده است.
قطعا وجود قانون مجازاتی که عفو و یا تخفیف مجازات را برای مواردی که مصداق قتلهای اینچنینی هستند از عوامل تشدید این معضل اجتماعی به شمار میروند و جرات تکرار را برای افراد بیش از پیش بیشتر کرده است.
خودکشی برادر شوهر غزل حیدری
پسر عموی مونا حیدری که در سال ۱۴۰۰ به دست همسرش به قتل رسیده بود، خودکشی کرد.
رکنا نوشت: پس از انتشار این خبر و بر اساس اعتراف متهم ردیف اول این پرونده که همان شوهر قربانی به مقامات قضایی مطرح شده بود او دلیل این قتل وحشتناک و بی رحمانه را مشکلات ناموسی همسرش اعلام کرده بود.
وای خدای من یعنی تو خیابون سرشو بریدن؟؟چه بی رحم
تو خیابون نبریدن تو خونه بریدن تو خیابون چرخوندن
مردم شهر اهواز چرا عین ماست وایستادن و سربریدنشو تماشا کردن بدون کوچکترین عکس العملی و از همه بدتر اون افرادی که بجای کمک کردن به اون طفل معصوم از صحنه فیلم گرفتن جرم اینها کمتر نباشه بیشتر هم نیست…..چه فرقی بین این افراد با گروههای تکفیری مثل داعش یا….هست؟
ما مردان عرب غیرت داریم هر زنی نخواهد به حرف ما گوش دهد عاقبتش همین است
ریدم تو غیرتت عرب. کدوم خری گفته با مجوز غیرت میتونی سر ببری گوساله. وحشی های انسان نما. باید همه تون رو اخته کرد.
ایول
به عربا فحش نده این بابا مه این حرفو زده عرب نیستش فقط میخواد اسم عربا بد در بره…
واقعا که …..
این غیرت نیست این وحشیگری
حماقت و جهالت از سر و روتون می باره…..
از طرف خودت حرف بزن امثال تو آبروی نه فقط عرب ها رو بلکه کل ایرانی رو بردن. اصلا آدم شرمنده میشه بگه انسان هست…
غیرتت بخوره تو سرت پوفیوز
این اسمش وحشیگریه تا غیرت
خدا همیشه پیامبراشو تو عقب مونده ترین و پست ترین جوامع میفرستاد،پس زیاد به خودت و اصلیتت افتخار نکن.
شما …. هستید یک مشت احمق که حتی پیغمبر هم عارش میشه بگه از شماس ناموس نداری اگر ناموس داشتی ناموس رو باعشق نگه میداشتی نه با حیوانیت
خدا بهت رحم کنه
تف تو صورتت داعشی
خاک بر سر بی غیرتت که اینطوری دم ازغیرت می زنی
غیرت همه دارن امااین کاروحشیانه بود بهتربود طلاقش بده
عمر زندگی تو این دنیا پنجاه شصت ساله و تمام.ولی امان از مرگ و اونجایی که باید باافتخار بگی از کارات …..
خدایی شما؟؟شما غیرت داشتید دختر دست گل رو زیر ۱۸ سال شوهر نمیدادید
غیرت داشتید بلایی سرش نمیاوردید فرار کنه
کاش یه نفر. پیدا میشد غیرت رو از. تو رگ گردنتون میکشید تو سرتون خون به مغز برسه فکر کنید
همه چی به شما حلاله به زنهااا حروم
این غیرت نیست. قبول اگر چنین کاری کرده مقصر است ولی حقش این نبوده بلکه دادگاه باید او را محاکمه می کرد.
دوست ندارم به کسی بی احترامی کنم اما اگه همین الآن که این نظرت رو خوندم اینجا بودی تیکه تیکت میکردم بی شرف پست .
خدانعلتتون کنه با این غیرتون خاک تو سرتون حتی به جای هم نرسیدید با این کارتون از همه نظر بدبختید
ساکت بابا دوست داشته
اعراب هیچوقت اینطوری نمیگن ،خیلی تابلویی که داری فتنه گری میکنی
اگر مرداتون به زناشون خیانت کنن چی زناتون عیرت به خرج میدن سر شوهرشون رو ببرن تو شهر بچرخونن
بایدازخانواده شروع شود که دختران را به اجبار شوهر ندهند.وبالای ۱۸سال باشد تصمیم گیرنده دخترباشد
سلام
این موضوع بمونه که کی چیکار کرده
ولی ما قاضی نیستیم و باید همه جوانب رو نگاه کنیم
شاید هر کدوم از شماها که اینجا یه جور حرف میزنه زن یا خانواده خودش رو یکی ببره هر کاری باهاش کنه بعد عکسش رو بفرسته عکس العملی متشابه همین رو انجام بده با آبروی دیگران بازی کردن و قضاوت کار خوبی نیست در ضمن چرا کسی نمیگه زنی که شوهر داره چجوری رفته با یکی دیگه عقد کرده کجای اسلام نوشته
لطفا برای هر قضاوتی خودتون رو جای اون آدم بزارید تا کسی درد نکشه نمیتونه بگه اون طرف رو درک میکنم
ما هم میگیم کارش اشتباه بوده اما هیچ احدی حق نداره جونی ک خدا داده رو از یکی بگیره ب چ حقی !!
یه سوال ، مگ در توب باز نی ، خدا زلیخا رو بخشید ، مگ خداست ک حکم قتل صادر کرده ،
اگ قاضی بود حداقل میگفتی قاضی بوده ، اما حیف ک سگی بیش نبوده :-\
امیدواریم قوه قضائیه ایران این موجود داعش صفت رو به شدیدترین وجه بع سزای عملش برسونه چون آبروی یک قوم رو با وحشیگریش زیر سوال برده
از طرف خودت زر بزن آشغال، توهین به حیوانه اگه بهت بگن حیوان، مگه زن برده ته ، مگه تو خلقش کردی که راجبه مرگ وزندگیش تصمیم میگیری روح وجسمش متعلق به خداست واگه اشتباهی مرتکب شد خدا مجازاتش میکنه تو فقط میتونی طلاق بدی بی غیرت لجن
غیرت !! تو میگی غریت آبروم رو حفظ کردم
ولی من میگم تو یه روانی ای که جون یه بچه ای که زیر سن قانون رو کشتی چه زنت بود چه خواهرت حق نداشتی
مردم شما چتونه واقعا چرا همیچین کاری میکنید یکی چون تغیر جنسیت میده به دست بردارش سرشو میبرن یکی فقط به خاطر اینکه یه پسر ۲۱ ساله رو دوست داشت پدرش اونو قتل عام کرد چرا چرااا واقعا که چی مگه ما حق زندگی نداریم فقط شما دارین چرااا باید یه بچه زیر سن ازدواج کنه و بچه دار بشه چراا زندگی زنا رو ارزش مند نمیدونید اینم یادتون باشه که یه زن شما رو بزرگ کرده از شکم بابا تون که در نیومدید اونم یه زن چطور میتونید انقدر آدم بدی باشید آدم تعجب میکنه که شما واقعا انسانی یا حیوون زاده شدید حتی حیوان ها هم از شما نفهم ترن این عادت هایه بدتون رو ترک کنید و با بقیه مثل آشغال وسیله رفتار نکنید
#نه_به_زنان_آزاری #نه_به_ازدواج #نه_به_قتل_عام
چون فرهنگ نداریم چون کتاب نمیخونیم چون علم نداریم
شمایی ک اینو میگی، اگر اقایی زنت بره با ی مرد دیگه و ازش باردار بشه، باهاش چیکار میکنی؟ با اغوش باز میپذیریشو و میگی نوش روانت خانومم، میبخشمت، بیا بشین سر زندگیت؟؟؟
اگر سر کسی نیاد نمی فهمم اگر زن خودشون برده بودن الان این حرف نمی زدن دمش گرم پرچمش بالاس
اگ مرده بره به زن خیانت کن چی ، سنگ سار میش ایا اقایی ؟ 🙂
داعش باید یه شش ماهی نزد این بی غیرت دوره میدید چه شیطانهایی به عمل اومده
من اولین بار نیست از طایفه عرب این چنین فجایعی در اومده من حتی دیدم توی خوزستان شب همسر خودشو تو خواب سر میبره بعداز ۶ماه آزاد میشه و دوباره ازدواج کرده یا برادر توی شادگان سر خواهر ۱۸ ساله رو بریده این جریان ماله ۶یا ۷ سال پیش البته اسم ایران رو خراب میکنند طایفه عرب
سزای خیانت جز این نیست
دمش گرم
حتما شوهره یه کاری کرده
صد رحمت به داعش اونها حداقل سر همسرشون را نمی برند دختره بیچاره حق داشته از دست این وحشی فرار کنه و به غریبه ها پناه ببره چون فهمیده بوده با چه هیولایی زندگی می کنه و چه کارهای شنیعی ازش برمیاد
وا همسر ی مرد بره خیانت کنه، با ی مرد دیگ هنبستر بشه و ازش باردار بشه، بعد اون مرد کوتاه بیاد و ببخشه، واقعا یکم فکر کنید، آقایون خودتون باشید میتونید با هم چین چیزی کنار بیاید، یکمم ب اون مرد بنده خدا حق بدید، زنش بره با ی مرد دیگه، واقعا یا بی غیرتید یا مرد نیستید، مرد عرب هم نبود همچین کاری می کرد مگر اون مرد اصفهانی نبود امد خانه همسرش رو در حال خیانت دید نتونست تحمل کنه و کشتش با ضربات ممتد قمه؟ واقعا ی مرد اگر مرد باشه و غیرت داشته باشه نمیتونه تحمل کنه عرب و عجم نداره…
کاملا حق باشماست و حرف شمارو قبول دارم ولی جنایت مرده یه کاری کرد که کاربد دختره رو پوشوند و یک احساس مظلومیت درجامعه برای دختره درست کرد
شمایی ک اینو میگی، اگر اقایی زنت بره با ی مرد دیگه و ازش باردار بشه، باهاش چیکار میکنی؟ با اغوش باز میپذیریشو و میگی نوش روانت خانومم، میبخشمت، بیا بشین سر زندگیت؟؟؟
دراین که این خانم اشتباه کرده شکی نیست ولی بازم اگر ریشه یابی کنید زنی که از شوهرش محبت ببینه خیانت نمی کنه متاسفانه مردهای ما فقط به بلوغ جنسی می رسند ولی اگر کار خلاف عرف کرده طلاقش می دا د اگر قراره هر کی تو این دنیا خودش حکمو اجرا کنه دیگه قاضی ودادگاه نمی خواستیم می شد قانون جنگل
سجاد واقعا حق داشته اون دخترم بچه بوده کاش گول نمیخورد و نمیرفت
همه حرفاتون به نوعی درست. ولی من می گم این اقای قاتل دنبال ابرو نبوده جو گرفتدش. اگه هم می بودفکر می کرد که با انجام این جنایت چقد از ابروی از دست رفته بر می گشت. اگه طلاقش می داد بهتر بود یا الان خودش- برادرش- خانواده خانمه- خانواده خودش- از همه بدتر بچه بدبخت بدون پدر و مادر را بی ابرو کرده؟ . هر کسی ممکنه مشکل اخلاقی و آبرویی براش پیش بیاد باید کاری کنه کرات دیگه و تاریخ بدونن؟ به نظر من تا خانم خیانت نبینه خیانت نمی کنه
به امید روزی که از جوانان ایرانی خبرهای خوب و امیدوار کننده بشنویم
شما زنها جای مردها و بخصوص جای اون مرد نیستید که بتونید اونو قضاوت کنید یک زن میتونه با کارهاش و بی حیثیت کردن اون در مقابل یک مرد غریبه یک مردو به جنون بکشه وقتی خودمو جای اون مرد میزارم نمیدونم چه کارهایی از بر میامد. این اتفاق خیلی تلخه و هردو کارهای وحشتناکی کردن دلیل کار دختر رو نمیدونم ولی پسره به خاطره کارهای دختره به جنون رسیده اونیکه میگه خب طلاقش میدادی مگه با یک طلاق این حجم از فشار روانی از رو ادم برداشته میشه تا در شرایط یک نفر دیگه نباشی نمیتونی اونو قضاوت کنی.
فکر می کنی با کشتن اون دختر فشار روانی کم شده؟ علاوه بر خودش چندین خانواده را بدبخت کرد
شما مردها چی؟ فک کردین مردی که به زنش خیانت میکنه میره یه زن دیگه رو باردار میکنه خیلی به زنش خوش میگذره؟ اگه زنا هم میخواستن مثل این تخم جن و امثال شما فکر کنن که خیلی وقت بود نسل مردا منقرض شده بود سر اکثر مردان بریده میشد،
به نظرم پرچم رسانه های ضد دین و بی عفتی بدجور بالا رفت .واون احمقی که از کنارش دنبال ترویج هشتگ #من بیناموسم رو راه انداخت.
تمام رسانه های اونورآبی توی ماتحتشون عروسیه و همین الآن به اسم دفاع از زنها دارن زیرآب هرچی غیرت و ناموس و دین و ایرانیه رو میزنن.