بیوگرافی پرویز پرستویی و همسرش کیست
پرویز پرستویی بازیگر تئاتر و سیما و تلیزیون متولد تیر 1334 در یکی از روستاهای کبودر آهنگ همدان به نام چارلی است دارای دو فرزند به نام سمیرا و بهروز است همسر نسترن پرستویی میباسد. پرویز پرستویی برنده چهار سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد است. پرویز پرستویی با اصالتی آذری در همدان متولد شد. پدر وی کشاورز بود و زمانی که وی ۳ ساله بود به تهران مهاجرت کرد. دوران کودکی و نوجوانی را در یک خانه اجارهای کوچک در محله دروازه غار سپری کرد. او در مدرسه صادقیه اسلامی در کوچه گمرک تحصیلات ابتدایی خود را به پایان رساند. پرستویی با پس انداز کردن یازده هزار تومان خانهای در حوالی ترمینال جنوب خرید.
بیوگرافی پرویز پرستویی و همسرش نسرتن و عکس های دخترش سمیرا و پسرش بهروز و عکس فرزندان پرویز پرستویی و زندگینامه و تصاویر و مصاحبه و زندگی پرویز پرستویی را در ادامه در مجله شبونه مشاهده کنید.
پرویز پرستویی را می توان به جرأت بهترین سوپر استار سینما و تلویزیون کشورمان بعد از انقلاب نام برد با 4 سیمرغ بلورین یکی از رکورد دار ترین بازیگران کشور بوده که توانسته به این عنوان دست یابد و همچنین دارای گواهینامه هنری از وزارت ارشاد بوده است از فیلمهای پر بننده و پرفروش پرویز پرستویی که به عنوان بازیگر نقش اول حضور داشته می توان به لیلی با من است و آژانس شیشهای و مارمولک و بادیگارد با مرد عوضی و مومیایی اشاره کرد جالب است بدانید که پرویز پرستویی کارمند دادگستری بوده است و به صورت کاملاً تصادفی وارد عرصه بازیگری شده و توانسته به عنوان سوپر استار سینمای ایران فعالیت کند پدرش کشاورز بود و در شهرستان کبودراهنگ متولد شده است و وضعیت مالی آن ها بسیار بد بوده و به تهران نقل مکان می کنند و در خانه اجاره ای کوچک در محله دروازه غار زندگی خود را می گذرانند پرویز پرستویی متاهل بوده و دارای دو فرزند میباشد در این صفحه بیوگرافی کاملی از تعویض پرستویی می پردازد.
زندگینامه پرویز پرستویی
بیوگرافی پرویز پرستویی بازیگر قدیمی ایرانی دوم تیر 1334 در یکی از روستاهای کبودر آهنگ همدان به نام چارلی بدنیا آمده و دارای مدرک معادل لیسانس از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بوده ، اما سطح تحصیلاتش تا مقطع دیپلم می باشد .
دارای دو خواهر و برادر و شغل پدرش نیز دستفروشی بوده است.
وی زمانی که سه سال داشت با خانواده به تهران مهاجرت کرد.
فعالیت های ورزشی
پرستویی از نوجوانی در رشته فوتبال فعالیت داشته و در تیم کارگران به عنوان دروازه بان بازی می کرده و موفقیت و درخشش زیادی را کسب کرد.
عکس جوانی پرستویی
فعالیت های بازیگری
او در سال ۴۸ به دلیل علاقه به بازیگری به مرکز رفاه نازی آباد رفته و در کلاس های تئاتر ثبت نام کرد.
بازیگر برجسته کشور بعد از آشنایی با بیضایی عضو گروه تئاتر شده و کارش را در صحنه نمایش بطور جدی آغاز کرد.
سپس با کمک بهزاد فراهانی به گروه کوچ پیوست.
پرویز پرستویی از کارمندی مخابرات تا بازیگری
پرستویی برای امرار معاش و گذراندن هزینه های زندگی در اداره مخابرات ترمینال جنوب به عنوان کارگر ساختمانی مشغول بکار شد.
وی در این باره گفته است : من به عنوان کارگر ساختمانی کارهایی مانند جا سازی و جا انداختن میلگرد و جابجایی لوازم ساخت و ساز ساختمان روی شانه ام که از داغی پوستش را می سوزاند، انجام می دادم که بسیار طاقت فرسا و خسته کننده بود.
وی بعدها در سال ۶۰ توانست در دادگستری به عنوان منشی برای خود کاری دست و پا کند.
بازی پنهانی و قاچاقی در تئاتر
او درباره تمرین و بازی در تئاتر گفته است : به مدت ۱۰ سال بدون اینکه خانواده ام اطلاع داشته باشند تئاتر کار کردم.
حتی جوایز و تقدیرنامه های خود را نیز به منزل نمیبردم و در جایی پنهان می کردم.
پرستویی کلید و استارت شهرت و موفقیتش با بازی در نمایش پرطرفدار میلاد در نقش دلال زمین بود که نامش را ورد زبان اهالی سینما و هنر کرد.
اولین کار هنری در عرصه سینما در سال ۱۳۶۳ آغاز شد و در امام علی، آوای فاخته و خاک سرخ و زیر تیغ کارهای متفاوت و درخشان که همه از ماندگارترین نقش هایش محسوب میشد.
پرویز پرستویی در نقش رضا مارمولک
همچنین بازی درخشانش در آدم برفی ۱۳۷۳ و لیلی با من است ۱۳۷۴ و بازی در آژانس شیشه ای در نقش حاج کاظم و رضا مارمولک در فیلم مارمولک و زیر تیغ و غیره در ژانرهای متفاوت وی را از دیگر بازیگران متمایز کرد.
پرویز پرستویی و محمدرضا شجریان
ازدواج و عکس همسر
پرویز پرستویی در سال 1360 با یکی از دختران فامیل ازدواج به نام نسترن پرستویی ازدواج کرده و صاحب دو فرزند، یک دختر بنام سمیرا و یک پسر بنام بهروز می باشد که بهروز شغل جنجالی در متروی تهران دارد که انتقادهای زیادی درباره شغلش وجود دارد.
عکس سمیرا دختر پرویز پرستویی
فعالیت موسیقیایی
این بازیگر علاوه بر سینما و تلویزیون در موسیقی هم فعالیت دارد و دکلمههای زیادی را با صدای خاص خود گفته است.
عکس بهروز پسر پرویز پرستویی
دکلمه های نیستش و بابایی و دوستت دارم و من یک بازیگرم از جمله کارهایش می باشد.
هنچنین ایشان رکورد دار دربافت جوایز بین المللی و جشنواره های داخلی می باشد.
او در منتشر کردن داستانک و متن های آموزنده نیز در اینستاگرام بسیار فعال است.
فعالیت در شبکه اجتماعی
پرویز پرستویی یکی از فعالان شبکه اجتماعی است که با پست ها و مطالب خود مشکلات و دردهای جامعه و یا هر گونه رخداد تلخی را در کشور در اینستاگرامش اطلاع رسانی می کند و مردم را آگاه می کند.
بایکوت کردن تلویزیون
پست اخیرش درباره ممنوع الفعالیت مجری معروف تلویزیون پویا بود که گفت من دیگر پایم را به صدا و سیما نمی گذرام تا به تو اجازه ورود بدهند حتی مرگم را اعلام نکنند.
اولین آدم معروفی که از نزدیک دیده است
اگر بی اغراق گفته باشم اولین نفر پرویز فنی زاده بود. خیلی احساس خوبی داشتم چون یک جورهایی در آن مقطع مریدش هم بودم. اینکه می گویم به دهه 40 برمی گردد. جایی به نام ارباب جمشید در منوچهری داشتیم که پاتوق استودیوها و خیلی از هنرپیشه ها آنجا بود. یک جا هم به نام اداره تئاتر داشتیم که بعدها من کارمند آنجا شدم و از همانجا بازنشسته شدم.اولین بار در آنجا فنی زاده را دیدم که برایم خیلی جذاب بود که این آدم را از نزدیک می دیدم چون شیفته بازیگری اش بودم.
تجربه کارمندی پرویز پرستویی در دادگستری
من خیلی آدم احساساتی هستم اما فکر کنم در مسیری وارد شدم که به گونه ای مرا مقاوم کرد. به رغم احساسات، همیشه خودم را در موقعیت قرار می دادم و به همین خاطر دوشنبه هایی که در شعبه 147 داشتیم را خودم «فیلم سینمایی» اسم گذاشته بودم، یعنی برای من واقعا سینما بود. درست است درد، رنج، معضلات و مشکلات بود ولی به هر حال من در این حرفه بودم و خیلی از کارهایم را در همان موقع انجام دادم. مثل دیار عاشقان، پیشتازان فتح، سازمان 4، شکار، حکایت آن مرد خوشبخت، امام علی (ع) و رعنا را همگی در دادگستری بودم.
بله، اگر آن موقع ها می گفتم حالم خوب نیست و حال کارکردن ندارم به خاطر این بود که دوست نداشتم وارد جنجال شوم. از دوران کودکی و زمانی که خودم را شناختم، سعی کردم هیچ چیز را برای خودم نخواهم. حالم از این بد بود که مثلا چرا باید سینمای ما آلوده به مسائل دسته بندی و نگاه های حزبی شود. در سینما یک چیزهایی حالم را بد می کرد. نمی خواهم شعار بدهم، کسانی که در وزارت ارشاد و سینما بودند کارشان را انجام می دادند ولی مشکل این بود که آدم های کناری آسیب می دیدند.
من همین الان می گویم کار هم نکنم برایم مهم نیست، با وجود اینکه عمرم را برای این کار گذاشته ام. یادم هست شبانه و رد سایه می رفتم تا این بحران حل شود اما ترجیح دادم خودم را آلوده این مسائل نکنم چون دنیایم را با آرامش دوست دارم و معتقد بودم این دوران سپری می شود. آن دوران حالم بد بود. چون حال سینما بد بود، والا من همیشه سعی کرده ام با یک فیش حقوقی از بازنشستگی وزارت ارشاد زندگی ام را بگذرانم. مگر من چقدر در سال کار می کنم، سینما بد باشد می روم تئاتر کار می کنم، نباشد می روم فیلم می بینم و زندگی ام را می کنم. بازیگری برای من شغل نیست وظیفه است؛ آرمان است.
درگیری با سام رجبی در لس انجلس
پرویز پرستویی در اردیبهشت 1401 برای اکران مستند هزار و یک روز به لس انجلس رفت که مورد آزارو مزاحمت سام رجبی (جودوکار پناهنده در امریکا) قرار گرفت و مدام از پرویز پرستویی سوالات بی ربط سیاسی میپرسید و باعث شد که این بازیگر عصبی شود و ضربه ای به گوشی او بزند.
بعد از این اتفاق آقای رضا کیانیان در اینستاگرام خود خطاب به سام رجبی نوشت:
سلام آقای سام رجبی.
من صفحه شما را دیدم. و نوشته هاتان را خواندم. می خواهم به جمله ای از خودتان اشاره کنم و بعد ادامه دهم.
«دلیل این همه دروغ و فساد نبود دموکراسی و آزادیست»
تا آن جا که من می دانم. یکی از پایه های دموکراسی «آزادی بیان» و «آزادی عقیده» است. بشمارید چند دین و مذهب در آمریکا در کنار هم وجود دارند! چند نوع پناهنده سیاسی و اجتماعی از همه جای دنیا آن جا زندگی می کنند؟ همان جا وقتی از کسی پرسشی می کنید و طرف نمی خواهد پاسخ دهد، حق ندارید پرسشتان را تکرار کنید.حتی پلیس هم حق ندارد پرسش را تکرار کند، تا زمانی که وکیل طرف بیاید.
توضیح پرویز پرستویی درباره این درگیری
پرویز پرستویی از آن جنس هنرمندانی است که در زندگیاش به یک چهارچوب و اصولی پایبند است و سعی دارد از اصولش تخطی نکند. در همین برنامه در آمریکا، از او میپرسند تو با قاسم سلیمانی عکس داری و او در جواب بدون هیچ واهمهای از فریادهای بلند میگوید: «شما عقاید خودتان را دارید و من هم عقاید خودم را»، همان زمان گوهر خیراندیش هم در جواب آن فرد میگوید: «مادرم، عمهام و بقیه اعضای فامیل همیشه روضه میگرفتند و نماز میخواندند، اینکه به دموکراسی اعتقاد داشته باشیم اما به عقاید دیگران احترام نگذاریم اصلا درست نیست».
پرستویی اتفاقا برمبنای همین اصول است که وقتی از او میپرسند چرا درمورد آبان ۹۸ نظر نمیدهی میگوید: «بنده آرزویم این است که در هیچ جای جهان هیچ قطره خونی ریخته نشود، چه آبان ۹۸ در ایران باشد و چه در جنگ اوکراین و چه در هرجای دیگر. شما یک جایی را خواب بودید و حرفهای من را نشنیدید، مثل خیلیهایی که خواب بودند و یک دفعه بنزین گران شد. شما باید بیایید در ایران زندگی بکنید و (از نزدیک با درد مردم آشنا شوید) من به سیستانوبلوچستان رفتم و درکنار مردمی بودم که برخی از آدمها هویت (شناسنامه) ندارند. منِ پرویز پرستویی و رسول خادم را میشناسند اما نه بهعنوان اینکه یک بازیگر هستم چون اصلا رادیو و تلویزیون ندارند. اما من قرار است سازنده باشم».
حالم خوب است
اگر آن موقع ها می گفتم حالم خوب نیست و حال کارکردن ندارم به خاطر این بود که دوست نداشتم وارد جنجال شوم. از دوران کودکی و زمانی که خودم را شناختم، سعی کردم هیچ چیز را برای خودم نخواهم. حالم از این بد بود که مثلا چرا باید سینمای ما آلوده به مسائل دسته بندی و نگاه های حزبی شود. در سینما یک چیزهایی حالم را بد می کرد. نمی خواهم شعار بدهم، کسانی که در وزارت ارشاد و سینما بودند کارشان را انجام می دادند ولی مشکل این بود که آدم های کناری آسیب می دیدند.
من همین الان می گویم کار هم نکنم برایم مهم نیست، با وجود اینکه عمرم را برای این کار گذاشته ام. یادم هست شبانه و رد سایه می رفتم تا این بحران حل شود اما ترجیح دادم خودم را آلوده این مسائل نکنم چون دنیایم را با آرامش دوست دارم و معتقد بودم این دوران سپری می شود. آن دوران حالم بد بود. چون حال سینما بد بود، والا من همیشه سعی کرده ام با یک فیش حقوقی از بازنشستگی وزارت ارشاد زندگی ام را بگذرانم. مگر من چقدر در سال کار می کنم، سینما بد باشد می روم تئاتر کار می کنم، نباشد می روم فیلم می بینم و زندگی ام را می کنم. بازیگری برای من شغل نیست وظیفه است؛ آرمان است.
برادر شهید
بیست و چهارم اردیبهشت ماه چهل و یکمین سالروز شهادت برادرم، رفیقم، یارو یاورم در روزهای سخت بهروز پرستویی است؛ که در عملیات بیت المقدس شلمچه ((۱۳۶۱)) که بعد از یکماه جستجو پیکر تکهِ تکهِ اش به دست مادرم رسید .. در این روز و همهِ شب و روزهای ۸ سال جنگ به قول حاج علم الهدی ۵۰۰ هزار شهید و یک میلیون خانواده داغدار شدند! و عدهای جانباز مفقودالاثر
و عدهای هم هنوز در گوشه گوشه خانههای کوچک سرزمینمان ایران و آسایشگاههای اعصاب و روان، با ترکشها و تاولهای یادگار زمان جنگشان روزگار میگذرانند تا فقط عدهای راحت این عزیزان را سپر خود قرارداده و در درون و برون مرزها لذت دنیارا ببرند و سر مردم بی کلاه…
متاسفانه داریم خانوادههایی را که از هشت سال حضور در جنگ و دفاع از آب و خاک و ناموسمان. فقط درد نصیبشان شد و بس…
بماند…