100 پیام داداش گلم سیزده بدر مبارک
داداش عزیزم از تمام وجودم براتون خوشبختی و سعادت توی سال جدید رو آرزو میکنم. از خدا میخوام که به هر چی که اول سال آرزوش رو داشتید برسید و تمام هدف های شروع امسالتون، در اواخر سال تیک خورده باشه. الان که سیزده بدر شده، از خدا میخوام که شادی بی نهایت رو تجربه کنید. به امید موفقیت های بیشتر
بازسیزده بدر رسید، روز عاشق شدن رسید، امروزسپردن سبزه به آب روان، روز زیبایی و لطافت وخوشی های ماندگار، روز بدر کردن نحسی سیزده.
سیزده فروردین روز پایانی، آخرین روز عید نوروزی است.
همه ایرانیان طبق آیین ها وسنت ها ی عید نوروز، این روز را هم مثل دیگرسنت ها، نیز برپا میکنند.
ایرانیان نیز معتقدند که این روز را باید جشن گرفت، باید سبزه سیزده، رابا نیت وآرزو، گره زد ونحسی این روز را به آب روان داد، تا سالی پر از لطافت، وخوبی داشته باشند.
در زمانهای دیرباز تا به حال همه خانوادههای ایرانی در این روز بعد از طلوع خورشید، در زمانی که صدای خوش پرندگان نغمه خوان آواز سر می دهند، و چه زیباست این صدا وهوای، این روزهای بهاری، همه بلندمی شوند وباتکاپو، شور و شوق زیاد، راهی صحراوکوه ودشت می شوند، و هر یک جایی سرسبز و زیبا یا، در کنار جویبار یا زیر درختان، جای با صفایی را انتخاب میکند، و بساط خود را برپا میکنند.
کودکان و نوجوانان بازیهای محلی خود را آغاز می کنند، زنان مشغول پختن غذا، وتدارکات آن میشوند ، و پدر و پدربزرگها، هم با صحبت از گذشتهها و همه جا، این روز زیبا را سپری میکنند.
در زیبایی های طبیعت می توانیم زندگی را پیدا کنیم، دوباره حیات، دوباره شنیدن صدای، آواز پرندگان بهاری، همه به طبیعت زیبا احتیاج دارند، و باید از آن خوب استفاده کنند، نباید آن را از بین ببرند،
همهی نعمت های پروردگار عالم، امانتی است گران بها، پس باید در حفظ آن بکوشیم.
متن و پیام تبریک سیزده بدر 1403 به برادرم و داداشم
امیدوارم با جمع کردن هفت سین نوروزی
قرآنش نگهدارتان، آینه اش روشنایی زندگیتان
سکه اش برکت عمرتان،سبزیش طراوت و شادابی دلتان
ماهی اش شوق ادامه زندگیتان را بـه شما هدیه دهد
سیزده بدر مبارک
و تو میروی ؛ بی من ؛ کـه گره بزنی ؛ سبزه ي تمام خاطره هامان را
و دور کنی از خودت ؛ تمام مرا . . .
سیزده فرصت خوبی اسـت
برای دور کردن نحسی
چو سبزه سبز می گردد ز نوروز
بـه روز سیزدهم، ان روز پیروز
فزون بر سبزی دشت و چمنزار
بـه جان و دل بگردیم همچو گلزار
……..
نمی دونم چی شد سیزده بدر شد / گوشم از جیغ و داد و نعره کر شد
به یاد تعطیلات رفته از دست / غم و غصه کنارم همسفر شد
از آجیل شب عید مونده تخمه / تموم پسته ها زیر و زبر شد
رو پیچ و تاب سبز سبزه ی عید / گره از بخت ما هم کور تر شد
داداش تنگ من ، زندانی عید / از آن قصر بلوریش به در شد
دروغ سیزده هر ساله ی ما / عجب عیدی به نیکویی بسر شد!
سبزه رو از سفره بگیر / ماهی را با خودت بیار
وقتشه بیرون بزنیم / سیزدهمین روز بهار
……..
سیزده بدر ، سال دگر
هیچ کس نباشد در به در
از عشق و مهر و عاطفه
قلبی نباشد بی اثر
خاموش و سرد و ناامید
هرگز نباشد یک نفر
هرگز نیفتد یک درخت
از ضربه ی سرد تبر
……..
بازهم امسال سیزده بدر
من به دنبال گره ای هستم به سبزه ای…
در این روز…
سبزه ای پر رنگ با گره هایی زیاد از دستان همان دخترک شرقی پا لخت…
آن دخترکی که لب پای رودخانه احساسم
رو به سوی من ایستاده بود…
و آرامش وجودم را با حضورش به هم زد و رفت…
رو پیچ و تاب سبز سبزه ی عید
گره از بخت ما هم کور تر شد
دروغ سیزده هر ساله ی ما
عجب عیدی به نیکویی بسر شد!
……..
نمی دانم آرزویت چیست!
اما برای رسیدن به آرزویت دستانم به آسمان جاری و سبزه دلم را به نیت تو و آرزوهایت ، هر چه که هست ، گره می زنم.
(سیزده بدر ، روز آرزوهایت باد)