محل زندانی امام کاظم علیه السلام در بغداد است که در این صفحه فیلم این زندان را مشاهده میکند.
و مصائب مختلف رنج برد. زمان مستبدان عصر خود. در میان آنها هارون ظالم بود که از هیچ کوششی برای ظلم و مجازات او دریغ نکرد. امام علیه السلام دوران جوانی خود را تا زمان شهادت در زندان هارون گذراند.
به گفته راویان «یکی از دلایلی که هارون را به زندان انداختن امام برانگیخت، این است که او (هارون) در محاصره اشراف، بزرگان، وزیران و مقامات عالی رتبه کشورش برای زیارت قبر آن حضرت رفت. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم می فرماید: سلام بر تو ای رسول خدا، درود بر تو ای پسر عمو.
او با استفاده از این جملات «…پسر عمو» میخواست با نسبت خونی با پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله جایگاه غرورآفرین خود را نسبت به دیگران نشان دهد، در حالی که امام موسی کاظم علیهالسلام در کنار او ایستاده بود. به او. امام به پیامبر اعظم سلام کرد و فرمود: «السلام علیک یا رسول الله! سلام بر تو ای پدر». هارون الرشید عقلش را از دست داد.
حالت چهره اش تغییر کرد و خشم در آن آشکارا آشکار شد. به این دلیل که امام از او به پیامبر نزدیکتر و از دیگران به او نزدیکتر بود. هارون از امام پرسید: چرا گفتی که به رسول خدا صلی الله علیه و آله از من نزدیکتر بودی؟
امام علیه السلام دلیل قطعی و غیرقابل انکاری برای او آورد و فرمود: اگر رسول خدا صلی الله علیه و آله مبعث می شد و از تو دست دخترت را می خواست، آیا او را اجابت می کنی؟ هارون پاسخ داد: سبحان از آن خداست… من میخواهم با این (عمل) مقام خود را نسبت به عرب و عجم نشان دهم.
امام علیه السلام بر نزدیکتر بودن او به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بر او دلیل می کرد و می فرمود: «اما رسول خدا از من دست دخترم را نمی خواهد. آیا او را به عقد او درآورم، زیرا او پدر ماست، نه پدر تو، پس من از تو به او نزدیکترم».
هارون الرشید راهی برای رد استدلال امام پیدا نکرد. از این رو، او نسبت به امام خیانت کرد و بر قبر پیامبر صلی الله علیه و آله رفت و با ریا به او گفت: پدر و مادرم فدیه تو باد یا رسول الله، از تو عذرخواهی می کنم. به خاطر کاری که میخواهم انجام دهم، میخواهم موسی بن جعفر را زندانی کنم، زیرا او میخواهد در جامعه تو تفرقه بیاندازد و خون آن را بریزد».