سنان بن انس نخعی که بود؟ آیا او سر امام حسین را برید؟ ماجرای مرگ و کشته شدن سنان بن انس نخعی را در این صفحه ببینید.
سنان بن انس نخعی که بود؟
پدر وی ابوعمرو و پدربزرگ وی انس بوده است و وی را به نام پدربزرگ وی مطرح می نمودند.
سنان در کوفه به دنیا آمده است، ولی تاریخ تولد وی دقیق مشخص نمی باشد.
در روایتها آمده که ابن ابی الحدید از ابن هلال ثقفی، در دوران حکومت حضرت علی علیه السلام سنان بچه بوده و به حضرت علی علیه السلام گفتند که فرزند پیامبر به دست وی به قتل میرسد.
بعضی تاریخ دانان، سنان را به یک جنگجو و شاعر سبک سر و مجنون خوانده اند.
در تاریخ فوت وی اختلاف می باشد.
پیشبینی حضرت علی (ع) در مورد فرزند شوم انس
« به خداوند تعالی قسم، دوست من به من اعلام نمود که بر سر هر مویی که در سر تو می باشد، یک فرشته است که به تو لعنت میفرستند و بر سر هر مویی از ریش تو شیطانی می باشد، که تو را گمراه می نماید و در منزل خودت یک فرزند عزیز داری که فرزند پیامبر را به قتل می رساند.»
همچنین ببینید آداب دعای شرف الشمس چیست
این قسمتی از فرموده های حضرت علی علیه السلام به پدر سنان بن انس پدرش می باشد.
سنان را یکی از قاتلین شاخصی امام حسین علیه السلام در کربلا می خوانند و حتی در روایات آمده که بعضی اعتقاد دارند فردی که سر امام حسین علیه السلام را از تن جدا نمود سنان بن انس بوده است.
چکیده ای از سنان بن انس
جنایت های سنان بن انس در فاجعه کربلا اقدام نمودن سنان در به قتل رساندن امام حسین علیه السلام در روز عاشورا هم یکی از عملهای او می باشد.
قبل از رسیدن به این امر بایستی فهمید یکی از عمل های سنان در این نبرد، مشارکت در یورش شمر و یاران وی به خیمه گاه امام حسین علیه السلام می باشد.
در واقع در بین مردم معروف می باشد که امام حسین(ع) به دست شمر بن ذی الجوشن به قتل رسیده است، اما بین تاریخ دانان و مقتل نویسها، سنان بن انس نخعی، بیشتر شهرت دارد.
طبری، شرح داستان را به این صورت می گوید:
بعد از آنکه شمر فرمان داد به امام حسین یورش نمایند، هر فردی از هر طرف وبا وسیله ای که امکان داشت به امام حسین(ع) حمله نموده و به اندازه ای بر ایشان ضربت وارد نمودند، که در حال افتادن بود.
در این بین، سنان بن انس بن عمرو نخعی با نیزه به طرف امام یورش برد و آن را در بدن امام حسین فرد برد و به خولی فرمان داد تا سر مبارک ایشان را از تن جدا نماید.
خولی می خواست امام را به قتل رساند، اما بسیار ترسید و به عقب بازگشت.
همچنین ببینید: زندگینامه حضرت ام البنین (س) و فرزندانش
سنان با صدای بلند گفت:
پروردگار بازوهای تو را بشکند و دستان تو را جدا نماید.
پس از آن را خود به پایین آمد و سر از بدن امام حسین(ع) جدا نمود و به خولی بن یزید اصبحی داد.
بیان نموده اند : سنان بر سپاهیانی که به امام حسین(ع) نزدیک میشدند، یورش میبرد و ترس داشت سر امام را از وی بگیرند.
هنگامی که سر را خود دریافت نمود، آن را به خولی واگذار کرد.
سید بن طاووس بیان می کند:
هنگامی که سنان قصد داشت سر امام حسین علیه السلام را از بدنش جدا نماید، افزود:
به پروردگار قسم! سر تو را از تن جدا می نمایم، در حالی که این را می دانم تو فرزند پیامبر خدا هستی و برترین مردم از لحاظ نسب پدر و مادر می باشی.
اقدام نمودن سنان در کشتن امام حسین(ع) به اندازه ای شاخص بود، که یاران وی که خودش در جنگ مشارکت داشتهاند، به سنان بیان نمودند:
امام حسین علیه السلام و پسر فاطمه، دختر پیامبر را به قتل رساندی.
شاخص ترین مرد عرب را که به طرف یزدی ها آمده بود و قصد داشت آنها را از ملکشان کنار بگذارد، کشتی.
نزد بزرگان خود برو و پاداش خود را از آنها بگیر، که اگر در عوض به قتل رساندن امام حسین(ع)، تمامی اموال و داراییهای خود را به تو بدهند، اندک می باشد و شاید به خاطر همین می باشد که طبری بیان میکند:
وی آشفته روان بوده است.
سنان بعد از به قتل رساندن امام حسین (ع) بر در خیمه عمر سعد آمد و فریاد زد:
«رکاب من را از طلا و نقره سنگین کن، که من شاه پرده دار را کشتم، فردی را کشتم که پدر و مادر او از تمامی بهترند ، به خاطر اینکه تمامی مردمان نسب خود را بگویند، نسب او از تمامی بالاتر و بهتر می باشد.
عمر سعد افزود : این قول را میدهم که تو دیوانه می باشی.
پس از آن فرمان را سنان را پیش خود بیاورند.
ابن سعد با چوب او را زد و افزود: ای دیوانه! برای چه این طور حرف میزنی؟ به خدا قسم! اگر ابن زیاد، حرف های تو را بشنود گردن تو را میزند.
آیا سنان بن انس سر امام حسین علیه السلام را جدا نمود؟
در این که چه فردی سر امام حسین (ع) را از بدن ایشان جدا نمود، منابع تاریخی اشخاص زیر را بیان نموده اند:
- سنان بن انس
- شمربن ذی الجوشن
- خولی بن یزید
- شبل بن یزید «برادر خولی»
- حصین بن «نمیر»
- مهاجربن اوس
- کثیر بن عبدلله
- ابن جوان یما می
یکی از نویسنده های اهل سنت به اسم سبط بن جوزی بعد از گفته چند اقوال در تعیین کشتن «جدا نمودن سر امام حسین(ع)» را بیان نموده است:
صحیح آن می باشد که قاتل امام حسین (ع) سنان، با شرکت نمودن شمر بوده است،
ولی با دقت به آن که به قدیمی ترین و معتبرترین منابع و هم بیشتر آنان، قاتل امام حسین(ع) را سنان می خوانند، به نظر که قاتل مباشر و برنده سر امام حسین علیه السلام سنان بن انس بوده است، ولی شمر در مقام فرمانده قسمتی از لشکر، سنان را که به تعبیر گزارشهای تاریخی، شخصی احمق و جسور نامیده بود، مامور این عمل نموده است و وی این ماموریت را قبول و اجرا نموده است.
به آن صورت که ابن اثیر بعد از گفته بعضی نقل و قولها در این مورد، بیان نموده است :
درست آن می باشد که امام حسین را سنان بن انس، به قتل رساند.
به خاطر همین اگر در زیارت عاشورا، شمر لعنت میفرستند،
میتوان به اعتبار فرمان مستقیم به سنان برای انجام این ماموریت و دیگر خصومتهای وی و هم مخالفت او با درخواست مصالحه آمیز عمر بن سعد به حسین ابن علی علیه السلام و تحریک نمودن او را عبیدالله بن زیاد را برنداشتن قبول نمودن درخواست عمر بن سعد در مورد به اتمام رساندن این نزاع از طریقه مذاکره و مصالحه باشد.
سرانجام سنان بن انس
در چگونگی فوت سنان بن انس نخعی روایت های گوناگونی در منابع بیان شده است.
بعضی از تاریخدانان بیان نمودند که بعد از به قتل رسیدن امام حسین علیه السلام و یاران ایشان، عمر بن سعد سر امام حسین علیه السلام را به همراهی سنان بن انس پیش عبیدالله بن زیاد فرستاد.
سنان بعد از وارد شدن به کاخ ابن زیاد، آغاز به سرودن شعر هایی که قبل از این به آن بیان شد نمود، سپس عبیدالله بسیار عصبی شد و افزود:
« اگر این را می دانستی که وی برترین خلقت پروردگار است پس برای چه ایشان را به قتل رساندی؟ به خدا سوگند از من خیری به تو نمیرسد و مطمئن باش که من، تو را به ایشان «امام حسین» ملحق میکنم.»
بعد وی را پیش آورد و سر از تنش جدا نمود.
در اقوال سایر نیز آمده:
بعد از قیام مختار، مامورین وی به دنبال سنان رفتهاند تا وی را به خاطر جنایتهایی که نموده مجازات نمایند.
اخبار به گوش سنان رسید و وی هم مثل خیلی از قاتلین واقعه کربلا به بصره گریخت.
بعد به فرمان مختار منزلش را خراب نمودند.
چندی پس از آن سنان از بصره خروج نمود وبه سوی و به سوی قادسیه حرکت نمود.
جاسوس های مختار وی را از این موضوع خبردار نمودند سپس یک گروه را برای دستگیری سنان فرستاد، آنها توانستند در بین مسیر سنان را دستگیر کنند.
همچنین ببینید: داستان شیر تعزیه چیست
بعد از دستگیری وی اول بند بند انگشت های سنان و پس از آن دست ها و پاهای وی را قطع نمودند و آن وقت وی را درون ظرف روغن انداختند و به قتل رسید.
بعضی سایر از تاریخ دانان نیز معتقدند سنان از ترس انتقام مختار، به بصره گریخته و همان طور زنده ماند تا اینکه یک روز در مجلس حجاج بن یوسف ثقفی حضور پیدا نمود.
حجاج از حاضرین در خواست نمود که هر فرد عمل شایسته ای انجام داده بلند شود و بازگو نماید.
یک گروهی بلند شدند واز عملهای شایسته شان صحبت نمودند.
در این هنگام سنان بلند شد و افزود :
«کار شایسته من نیز کشتن امام حسین علیه السلام میباشد.»
حجاج به وی افزود :
«بله، عمل نیکو و پسندیده ای انجام دادی.»
به خاطر اینکه سنان به منزل بازگشت زبان وی به لکنت افتاد و دیوانه شد به صورتی که در جایش می خورد و همانجا قضای حاجت می نمود تا این که پس از ۱۵ روز فوت می نماید.