مهدی صباغی درگذشت علت درگذشت و فوت مهدی صباغی بازیگر سینما و تلویزیون مشخص شد.
علت درگذشت و فوت مهدی صباغی
مهدی صباغی» بازیکر سینما و تلویزیون پیشکسوت تئاتر، سینما و تلویزیون صبح امروز دارفانی را وداع گفت.
ایشان چند روز پیش در بیمارستان بستری شده بود اما پزشکان برای درمان او عاجز بودند و در نهایت بعد از بستری شدن در خانه اش امروز صبح جان به جان آفرین تسلیم کرد.
این بازیگر پیشکسوت در سریالهای تلویزیونی همچون «پلیس جوان»، «مرز خوشبختی»، «راه بیپایان» و … اشاره کرد.
ابراهیم اصغری تهیه کننده سینما درباره فوت این هنرمند به خبرگزاری ایسنا گفت : اقای صباغی قبلا سکته بود و به علت عوارض آن سکته چند روز پیش به بیمارستان منتقل و بستری بود و در نهایت در بیمارستان البرزکررج درگذشت.
به احتمال زیاد این هنبازیگر پیشکسوت در شهر محل تولدش یعنی مشهد به خاک سپرده شود.
خبر فوت مهدی صباغی اول از طرف اعضا خانواده او تایید نشد و اما با در نهایت اعلام شد که فدت کردع است.
وی متولد 1330 در مشهد بود و طی چند وقت گذشته دچار عارضه سکته شده بود .
او در فیلم های چون مهتاب روی سکو ،آخرین نقش،راننده تاکسی, عاشق،ستارهها (جلد ۲: ستاره است)،ستارهها (جلد ۳: ستاره بود)،کافه ستاره،گل یخ،صورتی و…. به ایفای نقش پرداخت.او همچنین در برنامههای رادیویی «کوی نشاط» و «صبح جمعه با شما» بازی داشت.
بازی در سریالهای مرز خوشبختی از ساختههای حسین سهیلی زاده و سرزمین مادری در کارنامه وی دیده میشود.
ماجرای شفا گرفتن
مهمان برنامه زنده ویژه برنامه افطار سیمای خراسان رضوی با نام « سفرههای همدلی » مقابل دوربین قرار گرفت.
وی در این برنامه با اشاره به ماجرای سکته خودش افزود: نیمه راست بدنم کاملا بی حس شده بود و بدون کمک دیگران نمی توانستم روی پا بایستم و حتما باید زیر بغلم را می گرفتند. شب نیمه شعبان در حرم مطهر رضوی در حالیکه یکی از عوامل صدا و سیما همراهم بود و زیر بغلم را گرفته بود خودم را به صحن امام رضا(ع) رساندم و از ته دل شفای خود و یا مرگ خودم را از حضرت رضا(ع) خواستم! یکی از خادمان حرم امام رضا(ع) یک تکه نبات – بقول ما مشهدیا یک لوکه نبات- را به من داد و گفت انشاالله خدا خودش عنایت میکنه!
صباغی در حالیکه بدنش میلرزید و قطرات اشک بر صورتش جاری شد، ادامه داد: در حال راز و نیاز بودم و هنوز آب نبات از گلویم پایین نرفته بود که احساس کردم بدنم دارد داغ میشود اول، احساس کردم دست راستم داغ شد و می توانم آنرا حرکت دهم. چیزی نگذشت که پای راستم هم داغ شد. به همراهم که زیر پهلویم را گرفته بود گفتم؛ دستم را رها کن … می خواهم راه بروم که همین طور هم شد و من با پای خودم از صحن با حالی عجیب بیرون آمدم؛ خدای من! خودم حرکت کردم! به همراهم گفتم؛ دایی جان، فریاد نزن تا کسی نفهمد و گرنه لباسهای ما را هم تکه تکه میکنند! اما به خواست خدا، امام رضا(ع) شفایم داد.
این بازیگر مشهدی سینما، تئاتر و تلویزیون با بیان این که چندین سال، مقیم تهران شدم، تاکید کرد: ما کبوتر حرم هستیم و هر کجا که برویم به همین آستان بازمیگردیم.