نقد سریال بی گناه داستان بی سر و ته ، گیج کننده و افتضاح از مهران احمدی کارگردان سریال بیگناه که مخاطبان را کلافه میکند.
نقد سریال بی گناه
سریال بی گناه به کارگردانی مهران احمدی در شبکه نمایش خانگی عرضه شده که داستان این سریال گیج کننده است.
مهران احمدی اولین بار است که کارگردانی یک سریال را بر عهده میگیرد تهیه کننده این سریال آقای مصطفی کیایی است.
مهران احمدی در سینما فیلم مصادره را کارگردانی کرده است که اولین تجربه او در سینما بود اما در سریال سازی عملکرد بسیار ضعیفی داشته است.
فیلمنامه گیج کننده
فیلمنامه این داستان آنقدر سریع و عجولانه نوشته شده که اساساً قدرت ایجاد تعلیق یا غافلگیری مخاطب را در هیچ بخشی ندارد. به همین دلیل، اگرچه تماشاگر به تدریج با جزئیات خاصی مواجه می شود، اما هیچ کدام آنقدر چشمگیر نیستند که نبض داستان را در دست بگیرند.
به عنوان مثال، اولین ملاقات مهتاب با استاد فرشباف و ابریشم که قرار بود به یک قرارداد کار بزرگ منتهی شود، بدون دلیل با عجله مهتاب به پایان می رسد. موردی که طبق داستان (حساسیت و مدیریت ابریشم در مغازه و راز زندگی استاد قالیباف) نباید اینطور می شد.
از سوی دیگر، به روز نگه داشتن یک سریال یا داستان با درج اجبار برخی عوامل در جریان روایت، غیرعملی خواهد بود و بیشتر شبیه به یک اتفاق است. این که در این داستان سعی شده به موضوعات روز مانند جنبش MeToo، مزرعه بیت کوین و گروه های موسیقی زیرزمینی بپردازد، اما به عمق این موضوعات نمی پردازد و به سادگی نسخه ای از آنها را ارائه می دهد، این موارد را نه تنها باورنکردنی می کند. برعکس، در موردی مانند داستان، می توانند به عنوان تلاشی در جهت مخالف واقعیت ظاهر شوند. بر این اساس می بینیم که (پروفسور کسرتی) که معصومانه جنبشی علیه بداخلاقی خود تشکیل داد، شخصیتی تنها، آسیب دیده و رقت بار است که شایسته برخورد با او نبود.
همچنین ببینید: دانلود همه قسمت های سریال بی گناه
تمامی شخصیت های بیگناه در وضعیت رفاه به سر می برند که البته سر دیگر قصه شان در گذشته برابر با نداری و فلاکتشان است و البته تصمیم به دزدی و قتل هم بی شک از همین گذشته ناشی می شود. در چهارده قسمتی که تاکنون پخش شده هیچ گونه داده ای مبنی بر این که بهمن در تمام سالهای گذشته در انگلستان چه می کرده، کار و درآمدش چه بوده است، نمی بینیم. آدمی که صرفا با پوندهای توی جیبش آمده و در بهترین هتل تهران اقامت گزیده و هیچ محدودیتی برای زمان بازگشت خود ندارد و هنوز برای مخاطب مشخص نیست که کار و درآمد او از کجاست.
بیگناه در قسمت نخست با انبوه صحنهها و سکانسهایی پُر شده است که سؤالاتی را در ذهن مخاطب پدید میآورند. اما هر چه که بیشتر در جریان سریال جلو میرویم، اتفاقات معنادارتر میشوند و ارتباطشان با همدیگر واضحتر و مشخصتر.
همانطور که اشارهی گذرایی شد، بیگناه در قسمت نخست با انبوه صحنهها و سکانسهایی پُر شده است که سؤالاتی را در ذهن مخاطب پدید میآورند. سؤالاتی دربارهی گذشتهی کاراکترهای درگیر در قصه و نیز انگیزهی آنها. اینکه کیستند و چه کردهاند/میکنند و حالا دقیقن دارد چه اتفاقی میافتد.
در ابتدا، این مسئله اذیتکننده است و میزانی از سردرگمی را برای بیننده فراهم میکنند؛ اما هر چه که بیشتر در جریان سریال جلو میرویم، اتفاقات معنادارتر میشوند و ارتباطشان با همدیگر واضحتر و مشخصتر. حتا در جریان روایت با فلاشبکهایی نیز سروکار داریم که گذشتهی شخصیتها و بخشی از وقایعی را که سببساز وضعیت فعلی شدهاند برایمان آشکارتر میکنند.
بنابراین، میتوان گفت که استراتژی فیلمنامهنویسان سریال ایجاد همین معماها و سؤالها در ذهن مخاطب بوده است. سؤالهایی که بهواسطهی صحنههای کوتاه و تقریبن گنگِ اوایل روایت پیش میآیند. اما پازلها رفتهرفته کامل میشوند و روایت سروشکل مطبوعتری به خود میگیرد.
با درود
من تا امشب که اخرین قسمت این سریال دیدم متوجه نشدم چرا اینقدر گزینه های متفاوت باز کردن تو این سریال که آخر سر هم نتونستن جمعش کنن.فرشباف کشت دخترش رفت اومد نقش کاسکت چی بود سارینا علاف کی بود اون دوستش ساعت فروش چیکاره بود .منفرد چیکار کرد اون دخترهارو گروگان گرفت چی شد.خلاصهکه وقتمون به هدر رفت.متاسفم برای سطح شعور گارگردان ونویسنده وبازیگران.
بعداز دیدن سریال پوست شیر دیگه دوست نداشتم سریالی ببینم، بیگناه و به توصیه دوستام دیدم هرچند اونقدر افتضاح بود که دیگه ازهرچه سریالی حالم بهم خورد، همین الان قسمت اخرشوهم علیرغم بی میلی دیدم، واقعا دست نویسنده درد نکنه، حتما یه دور دیگه خودشون ببینن که متوجه بشن کی به کیه و چی به چیه، تهش هم یه نفر دقیقا قاتل 3نفرشده، چون دوست خودشم اون نجات نداد و عمدش در رسیدن به عشقش مشخص بود، اخرسر هم واقعا بیگناه یه گوشه نشست و همه به فنا رفتن… مضخرف محض بود…