انتشار 19 بهمن 1400 * بیوگرافی و عکس عبد جمونگ مرد سوری که مونا حیدری (غزل حیدری) را فریبب دادرا در این صفحه ببینید .
بیوگرافی و عکس عبد جمونگ مرد سوری
پدر مونا حیدری به خبرنگاران گفته که دخترش اسیر باند خرید و فروش دختران در ترکیه شده است مرد سوری او را فریب داده و به ترکیه کشانده است سپس پول ها و طلاهای او را به سرقت برده و به ما زنگ زد که اگر میخواهید دخترتان را پیدا کنید باید مبلغ ۵۰۰ دلار پرداخت کرده تا منا را آزاد کند شماره حسابی که برای ما فرستاده بود را به پلیس اینترپل دادیم و این مرد دستگیر شد و غزل توانست به ما بپیوندد.
پدر غزل می گوید که دخترم درست است که در سن پایین ازدواج کرده اما هیچگونه اجباری برای ازدواج وجود نداشت سجاد هم پسر خوبی بود و برای او زندگی بسیار خوبی فراهم کرده بود از بچههای بازار بپرسید این موضوع را تایید می کنند سجاد اهل باشگاه و ورزش بود و حتی سیگار هم نمی کشید البته بین آنها دعوا گاهی صورت گرفته این دعواهای زن و شوهری در هر خانواده وجود دارد.
پدر غزل میگوید من وقتی که به ترکیه رسیدم دخترم را بعد از چند ماه دیده بودم و بغل کردم و بوسیدم و گفتم که هیچ خطری او را تهدید نمی کند غزل هم با اشتیاق اعتراف کرد که اشتباه کرده و می خواهد به زندگی اش برگردد.
نام مرد سوری که مونا را فریب داده بود عبد بود که به عبد جمونگ شهرت داشت و قاچاقچی دختران در ترکیه و ایران بود او با ارسال عکس های نامناسب برای همسرش باعث شد سجاد از نظر روحی روانی به هم بریزد
او برای اینکه دولت ترکیه به او کاری نداشته باشد مونا را عقد کرده بود و از او خواسته بود که فرزندش را همسقط کند پدر غزل می گوید که این مرد سوری برای سجاد پیامی فرستاده بود و گفته بود یادت هست یک ماه ارتباط بین شما و زن خراب شد من به غزل گفته بودم با تو رفتار کند و یادت هست غزل درب خانه را به روی تو قفل کرد اینها را من به او گفته بودم.
سلام من عکس های این گروه سوری را دارم اگر عکس ها را می خواهید بگید من من محمد برادر غزل حیدری
یعنی الان خودتو … فرض مردی یا مردمو
بفرست واسم
بفرست عکسارو
سلام محمد جان خوبی تسلیت عرض میکنم
چقدر شرم اور.. ادمی که بتونه سر یه انسان ببره.. ادم نرمالی نیست.. حالا پشت سر مُرده صفحه بزارید.. اون مرتیکه روهم اسطوره کنید.
دقیقا دقیقا دقیقا،هرگز فراموش نمی کنیم 🖤🖤🖤🖤😣
نه به زن کشی ،نه به زن کشی به اسم ماموس پرستی
آتش نمرودیان گاهی نمايد دلبری
يک شرر سوزد تمام صفحههای دفتری
قلب چون شیشه نیفکن درکنار رنگها
سنگ سختیرا اگر رنگین کند میناگری
چون سرابی در بیابان تشنهرا اغوا کند
تشنگیگرددفزون گر ریگصحرا بنگری
آفتیافتد بجائی بیصدا باشد نخست
میکند ویرانه کمکم پایههای سنگری
از دل طوفان،غزال بیدفاع بنما حذر
اینچنین آتش فتد بر آرزوی دختری
بنظر این حروم زاده رو باید نابود میکردن ک ناموس ما ایرانیا رو داره بازی میده این دختر درسته غریبس اما در مقابل یه حیوون صفت سوری بیگانه ناموس ما حساب میشه به والله اگ من بودم خون اینو میریختم ن اون دختر ساده رو توف توشرفش قیافش عین گرگ میمونه افسوس بخدا حیف
ایرانم فقط پول و تجهیزات نیروه فرستاد سوریه تا جنگ تموم بشه اونام ببین چ بلایی سرما میارن
من از کل مسئولین نظام به عنوان یه برادر خواهشن میکنم التماس میکنم ک حداقل این حیوون کثیف نابود کنن ک چندتا دختر بیگناه دیگه رو از راه به در نکنن ممنونتون میشم بخدا
اینا چاخان پاخانه… اولا اون مرد سوری هیچ عکسی برای شوهر غزل نفرستاده.. دوما ماجرا از زبان یکی از نزدیکان غزل این بوده:غزل از ابتدا اون شوهر داعشی شو نمیخواست، باباش به زور دادش، شوهرش بعد ازدواج میگه چرا گفتی منو نمیخواستی زجرت میدم و هر روز غزلو می زده، غزل به باباش میگفته طلاق میخوام نمیذاشتن جدا بشه، فرار میکنه با عبد جومونگ و یک ازدواج صوری برای اقامت، بعد عبد جومونگ عکسای ازدواج صوری که هسچ رابطه ای نبوده فقط عکس بوده میفرسته برا بابای غزل میگه باید پول بدی وگرنه عکسا رو پخش می کنم باباش جومونگ رو پیگیر میشه میره ترکیه و غزل رو پیدا می کنن به غزل میگه طلاقتو می گیرم و گولش میزنه وقتی میاد ایران میدش دست شوهرش
اولا اون مرتکه عربوبایدتوترکیه میکشتنش ایناکه دونفربودن بعدشم غزلوبایدقانون نگه میداشت په اینکه سریع بدن دست اون سجادقاتل که قیافش مثل شمرکربلاست بعدم دخترعذاب میشده کسی درکش نمیکرده والادیونه نبوده که بره ترکیه اونم قاچاقی