بیوگرافی مجید جعفری بازیگر و همسر سابقش اکرم محمدی +تصاویر شخصی و خانوادگی او را در ادامه این بخش از مجله شبونه مشاهده نمایید.
بیوگرافی مجید جعفری
مجید جعفری بازیگر سرشناس سابقه کشورمان می باشد که در زمینه تئاتر و سینما و تلویزیون فعالیت دارد
او در ۳ خرداد ۱۳۳۴ در شهر تهران چشم به جهان گشوده است
از چهره های شاخص تئاتر ایران محسوب می شود که سابقه بازی در تلویزیون و سینما را هم دارد
همسر سابق اکرم محمدی
آقای مجید جعفری یک بار ازدواج ناموفق با خانم اکرم محمدی داشته است که حاصل ازدواج آنها دختری به نام مروارید جعفری بوده که در حال حاضر او هم در زمینه بازیگری فعالیت دارد
سوابق هنری مجید جعفری
این هنرمند معروف کشورمان در سال ۱۳۶۴ وارد دنیای بازیگری شد و کار خود را با تئاتر آغاز کرد و در نمایش های قصه ملک زاد و پانسیون موفق شد به هنرنمایی بپردازد
در سال ۱۳۶۵ در سریال مرغ حق به کارگردانی حسین مختاری و مسعود فروتن بازی کرد
ایشان از بازیگران فعال تئاتر می باشد که موفق شده تا به حال در نمایش های مختلف تئاتر بازی کند
سریال های مجید جعفری
ایشان بازیگری را در مقابل دوربین در سال ۱۳۷۸ آغاز کرد و در فیلم تلویزیونی پایی برای پرواز به کارگردانی جواد افشار بازی کرد یک سال بعد در فیلم تلویزیونی چهارگاه به کارگردانی مجید تربتی ایفای نقش پرداخت
در سال ۱۳۹۱ اولین تجربه استادی خود را با مجموعه داوران اپیزود عکس یادگاری چسب نمود
از دیگر کارهای سریالی امیدها به ماه و پلنگ و پرواز در ارتفاع صفر اشاره کرد
فیلم های سینمایی
فیلم سینمایی بی خداحافظی در سال ۱۳۹۰ اولین تجربه سینمایی آقای مجید جعفری بود فیلمی که توسط احمد امینی ساخته شد و در آن بازیگران شناخته شده ای همچون صادقی و محمدرضا فروتن و پگاه آهنگرانی و پیامدهکردی بازی میکردند
فیلم جنون به کارگردانی کامران قدکچیان در سال ۱۳۹۳ و فیلم یک روز بخصوص به کارگردانی همایون اسعدیان در سال ۱۳۹۴ و من میترسم به کارگردانی بهنام بهزادی در سال ۱۳۹۷ از دیگر کارهای سینمایی ایشان محسوب می شود.
مجید ججعفری درباره تئاتر میگوید ابتدا باید ببینیم خود تاریخ چه اهمیتی دارد. اهمیت تاریخ در این است که راه آینده را به ما نشان میدهد بنابراین اگر ما برای خودمان آیندهای متصور هستیم، باید کمی به گذشته هم توجه کنیم. در واقع ما نباید بگذاریم گذشتهمان از بین برود زیرا یک سری مبانی در گذشته وجود دارد که باید از آنها حراست کرد. اگر قرار است چیزی به نام فرهنگ و هنر داشته باشیم باید بر پایه گذشته استوار باشد منتها بدون اینکه بخواهیم به گذشته رجعت کنیم و به عقب برگردیم، رشد این عرصه امکانپذیر نیست. در واقع باید مبتنی بر گذشته بتوانیم راه آینده را پیدا کنیم. قطعاً باید میراث فرهنگیمان را حفظ کنیم و اگر قرار است در حوزه هنر نمایشی چیزی به نام تئاتر ملی داشته باشیم باید بر مبنای همان چیزهای گذشته باشد که یک بخشی از آن شیوههای اجرایی است. نکته دیگر سالنهای تئاتر هستند که از اهمیت بالایی برخوردارند. تئاتر نصر باید حفظ شود زیرا در آن فضا، آدمهایی ظهور کردند که تئاتر نوین ما را با شیوههای جدید پایهگذاری کردند. بسیاری از بزرگان هنر نمایش در تئاتر نصر درس خواندند و رشد پیدا کردند. متأسفانه ما تئاتر جامعه باربد را هم از دست دادیم. تئاتر جامعه باربد در اوایل انقلاب آتش گرفت اما بعد معلوم شد که آتش گرفتن آن عمدی بوده و بعضیها به نام انقلاب آنجا را آتش زدهاند. در این بین بعضی از آدمهای سودجو و کسبههایی که بویی از انقلاب و انقلابگری نبرده بودند، هم آنجا را تبدیل به یک پاساژ نهچندان معتبر کردند. پاساژی که در آن به جای محصولات فرهنگی، اجناس دزدی و حتی قاچاق لوازم الکتریکی فروخته میشد.
یعنی شما معتقدید که با احیای فضاهای فرهنگی چون تئاتر نصر، امکان باز زندهسازی لالهزار به شکل قدیم وجود دارد؟
لوازم الکتریکی جزو ملزومات زندگی است و ما مشکلی با آنها نداریم اما آن مکان متعلق به تئاتر جامعه باربد بود؛ تئاتری که به شیوه نوین در خیابان لالهزار تأسیس شده بود. خیابان لالهزار نخستین خیابانی است که به شیوه شهرسازی مدرن در ایران بنا شده است. در خیابان لالهزار انواع مختلف مراکز فرهنگی نظیر سینماها و تماشاخانهها وجود داشت. آن جغرافیا، جغرافیای فرهنگ ایران است. در آن دوران، جنب خیابان لالهزار، در خیابان ارباب جمشید، سینماهای ما شکل گرفته بود. خداوند رحمت کند کسانی که آنجا را ساختند و انشاءالله خیر نبینند کسانی که خرابش کردند. چندین تماشاخانه دیگر هم در آن منطقه وجود دارد که جزو اولین تماشاخانههای نوین ایران و میراث فرهنگی ما هستند. ما همانقدر که بابت از دست دادن “تکیه دولت” افسوس میخوریم، باید حسرت از دست دادن تئاتر “جامعه باربد” و “تئاتر نصر” را هم بخوریم. تئاترهای دیگر نظیر: البرز، فردوسی و پارس هم یا از بین رفتهاند و یا دارند از بین میروند. بسیاری از تئاترهای ما مثل گلریز و یا پیام که صحنهگردان داشت هم اکنون تبدیل به سینما شدهاند، در حالیکه هنوز آثار تئاتر در آن نقطه وجود دارد. این تغییر ماهیتها به خاطر شرایط نامطلوب است. سینما گلریز حدود 4 سال تعطیل بود و من نمیدانم به چه دلیل این اتفاق رخ داد. این اتفاقات اصلاً به شخص مربوط نیست زیرا شخص حق ندارد یک مکان فرهنگی را تعطیل کند یا یک شخص حق ندارد مراکز فرهنگی را تبدیل به پاساژ کند و در آن وسایل الکتریکی بفروشد. مثل این است که ما حق و حقوق تمام صنف الکتریکیها را از بین ببریم و محل کسب و کار آنها را تبدیل به سالن تئاتر کنیم. متأسفانه برخی از مسئولین به راحتی اجازه میدهند که این اتفاق رخ دهد. البته خوشبختانه ما در مورد تئاتر نصر از سازمان میراث فرهنگی خواهش کردیم که بیایند آنجا را جزئی از میراث فرهنگی کنند تا مانع از بین رفتن آن شوند. از آنجایی که در هر جایی چند نفر دلسوز پیدا میشوند، از میراث فرهنگی آمدند و یک تابلو زدند که اینجا جزو میراث فرهنگی است و کسی حق تعرض به آن را ندارد. در مورد “تئاتر پارس” هم همین کار را انجام دادیم اما متأسفانه به آنجا رسیدگی نشد و آن سالن در حال ویران شدن است زیرا کسبه محل، سعی دارند، آجرهای آن را در آورند تا در نهایت این محل تبدیل به یک پاساژ نهچندان مطلوب شود.