سریال پوست شیر روی اعصاب مخاطبان، هر قسمت یک متهم جدید

سریال پوست شیر روی اعصاب مخاطبان، هر قسمت یک متهم جدید

سریال پوست شیر به کارگردانی جمشید محمودی همچنان یکی از سریال های پربیننده در شبکه نمایش خانگی می باشد

سریال پوست شیر مخاطب را جان به لب میکند

داستان این سریال در ابتدا خیلی خوب و حساب شده جلو رفت و فصل اول آن بسیار مهیج پایان یافت اما فصل دوم این سریال کمی از منطق فاصله گرفته است و نکات و ابهامات بسیاری در سریال نهفته شد که باید ببینیم نویسنده چگونه میخواهد آن را جمع کند.

سریال پوست شیر روی اعصاب مخاطبان، هر قسمت یک متهم جدید

در داستان فصل دوم که ادامه فصل اول است به صورت قطره‌چکانی معماها حل می‌شوند اما هر رازی که برملا می شود چندین ابهام دیگر در داستان پدیدار میشود.

هر قسمت یک متهم جدید

یکی از انتقاداتی که به این سریال میتوان کرد گروه رباینده ساحل است که در لحظات پایانی هر قسمت یک نفر به عنوان مظنون پرونده معرفی می شود و آن قسمت تمام میشود و سپس در قسمت بعدی مشخص میشود آن شخص، مظنون اصلی نیست و توسط شخص دیگر اجیر شده تا در گروه رباینده ساحل حضور پیدا کند.

سریال پوست شیر روی اعصاب مخاطبان، هر قسمت یک متهم جدید

انتقاد دیگر که به این سریال میتوان کرد فلش بک های مداوم به گذشته بوده که ساحل و صدرا یا نعیم و ساحل به خاطرات خود فکر می کنند و صرفاً برای کش دار کردن هر قسمت صورت می گیرد که 5 الی 10 دقیقه ای هر قسمت را اشغال میکند و از سوی دیگر رابطه مژگان و رضا بوده که هیچ ربطی به داستان اصلی ندارد و صرفا برای طولانی کردن هر قسمت نشان داده میشود.

همچنین ببینید:

دشمنی صمد با نعیم (در سریال پوست شیر) چیست؟

نقد سریال پوست شیر سریالی پر از لات و لوت با داستان پوچ و بی محتوا

 

سریال پوست شیر روی اعصاب مخاطبان، هر قسمت یک متهم جدید

قهرمان سازی از ارازل و اوباش

قهرمان سازی از اراذل و اوباش از دیگر نقد هایی بوده که می توان به این سریال ارائه کرد رضا پروانه که یک شخصیت قهرمان و از خود گذشته در سریال است ادبیات صحبت کردن و همچنین سابقه آش نشان می دهد او یکی از خلافکاران بوده که سالها در زندان به سر برده است.

بزرگ‌ترین ایراد فیلمنامه «پوست شیر» به ظن نگارنده در دو عنصر بنیادین نهفته است؛ نخست آنکه برخی از کارکترهای فرعی در طول درام به اندازه شخصیت‌های مرکزی عمق پیدا نمی کنند و در حد تیپ باقی می‌مانند برای مثال شخصیت بهزاد صحرایی ( بابک کریمی)، لیلا (پانته آ بهرام) و صدرا (مهرداد صدیقیان) به طوری که نمی‌دانیم انگیزه دراماتیک آنها برای انجام برخی واکنش‌ها چیست و حتی در پاره‌ای از موارد نمی‌دانیم علت وجودی چنین شخصیتی در این درام معمایی در چه چیزی نهفته است و اگر آنها را حذف کنیم چه اتفاقی رخ می دهد و زمانی ماجرا تشدید می‌شود که برای ایفای این نقش‌ها از بازیگران سرشناس استفاده شده که تاکید بر لزوم چنین شخصیتی در درام را بالاتر می‌برد.

تخیلی بودن فهمیدن برخی رازها توسط پلیس

دومین اشکال حل برخی از معماها به ویژه در فصل دوم توسط شخصیت محب مشکات است که در تراز دیگر گره‌گشایی‌های این فیلمنامه نیست به طور مثال نحوه پی بردن به اینکه گردن بند شخصیت صمد در آن چمن زار ریخته، نحوه پیدا کردن دو حرف جا مانده از گردن بند صمد که در دستان یک پسر بچه و به صورت کاملا تصادفی رخ می‌دهد و یا نحوه یافتن اینکه مسدود کردن جاده اصلی در شب حادثه یک خرابکاری بوده، شاید وجود چنین ایراداتی به ظن عده‌ای ناچیز به شمار می‌آید.

اما باید گفت این موارد گره گشایی های پرده سوم فیلمنامه است و نباید به صورت سر دستی و تصادفی برگزار شود، به قول بیلی وایلدر یک فیلمنامه را می‌توان با تصادف شروع کرد اما قطعا نمی‌توان با تصادف آن را به پایان برد! و دوم آنکه وقتی ما با سریالی در چنین قامتی رو به رو هستیم که انتظارات ما را در فصل اول به شدت بالا برده روی دادن چنین اتفاقاتی قابل چشم پوشی نیست.

✅ لینک این صفحه برای ارسال به دوستان:

❤️ثبت بیوگرافی شما یا کسب و کارتان در گوگل❤️ آیا شما هم میخواهید بیوگرافی تان یا کسب و کارتان در گوگل ثبت شود؟ اینجا را ضربه بزنید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *