حاج علی مشکینی کیست
علی مشکینی مداح معروف آذری زبان در سن ۷۰ سالگی به علت بیماری درگذشت او سالها به عنوان مداح فعالیت داشته و هیئت عزاداری او یکی از پرطرفدارترین دسته ها در بین آذریها به شمار میآید او میگوید که در یک خانواده مذهبی متولد شد و به دلیل اینکه پدر و مادرش از ارادتمندان و خادمان اهل بیت بوده او هم به همین سمت آمده است و خیلی خوشحال است که از کودکی افتخار خدمت به عزاداران حسینی و اهل بیت را داشته است.
بیوگرافی
علی مشکینی مداح معروف و پرطرفدار آذربایجانی میباشد او میگوید حدود ۸ سالم بود که تعزیهخوانی میکردم. گاهی حضرت رقیه (س) و بعضی اوقات نقش حضرت سکینه (س) را میخواندم. وقتی سنم بالاتر رفت در مسجد حاجآقا حسین محلهمان نشسته بودم چند تا پیرمرد ازم خواستند برایشان نوحهای بخوانم.
چون میدانستم نوحهای حفظ نیستم، کتابی را دادند که از رویش بخوانم. کتاب را که باز کردم نوحه آذری درباره حضرت علیاکبر (ع) آمده که از زبان مادرش میگفت؛ به این مضمون که: «ای علی سواره رفتی چرا پیاده آمدی. پاشو با من حرف بزن چرا تو عبا آوردنت.»
همچنین ببینید:
خدا میداند که با خواندن این همهمه و شوری در مجلس به پا شد که اگر یکی از مداحان قدیمی به موقع نمیآمد؛ نمیدانستم چطور مجلس را جمع جور کنم.
اساتید
علی مشکینی مداح میگوید «صدایم مدیون استادم هستم. چون معرفت را یادم داد. خدا کند جلویش رو سیاه نشوم. او انسان بسیار عارفی بود. نابینا بود ولی وقتی روضه میخواند زمین و زمان گریه میکرد. او آقا مشهد گلی بدلی بود که در شهرمان لاهرودی آوازه زیادی داشت. میگفت: «اگر در این راه درست حرکت کنی به مقصد میرسی هیچ به جاهایی میرسی که فکرش را نمیتوانی بکنی.»
«یاد استادم که میافتم میخواهم روضه بخوانم. مرز عشق را عبور کرده بود مجنون الحسین (ع) بود. یعنی اینکه وجودش سرو پا اخلاص شده بود. خدا رحمتش کند آداب و ادب مداحی را خوب یادم داد. بیشتر وقتها بدون اینکه صحبت کند با یک نگاه منظورش را میرساند. عالم که درجه والایی داشته باشد حرفم هم که نزد کافی است با چهرهاش نگاه کنید، آن وقت تمام وجودتان نظم پیدا میکند. ارتباط من با استادم اینگونه بود.»
همسر و فرزندان
«خدا رو شکر به برکت ارباب خوب زندگی میکنیم. ۴ پسر و یک دختر سال دارم که به لطف و عنایت اهلبیت (ع) سرزندگیشان هستند و نوکران دستگاه سیدالشهدا (ع) محسوب میشوند. البته یکی از فرزندانم چند سال پیش بر اثر بیماری فوت کرد. این را دکترها میگویند ولی من امتحان نوکری میدانم. از آن وقت، حال و هوایم برای روضه علیاکبر (ع) طور دیگر شده است. یکبار در مجلس وارد شدم داشتند روضه علیاکبر (ع) میخواندند. مسئول هیأت به مداح اشاره کرد که روضه را عوض کن، حاجآقا مشکینی تازه جوانش فوت کرده است. گفتم: بگذارید بخواند که جان و جگرم برای ارباب بیشتر بسوزد. نادعلی کربلایی روز تاسوعا دیگر روضه ابوالفضل علیهالسلام نخواند و فقط یک جمله گفت که من وقتی به آن جمله فکر میکنم، هنوز قلبم درد میگیرد. نوکر بهجایی میرسد که وقتی کلامی از نهادش بلند میشود، اگر با واسطههایی هم بیان شود، سوز را انتقال میدهد.»