بیوگرافی ریما رامین فر و همسرش و فرزندان
ریما رامین فر بازیگر سینماو تلویزیون و تئاتر متولد 5 فروردین 1349 در تهران است او دارای لیسانس نمایش و فوق لیسانس کارگردانی میباشد در سال 82 در فیلم نان ، عشق و متور 1000با امیر جعفری آشنا شد و نامزد کردند و بعد از 8 سال با یکدیگر ازدواج کردند ثمره این زندگی یک پسر بنام آیین متولد سال ۸۶ می باشد.
اوج شهرت ریما رامین فر بازی در سریال پایتخت به عنوان بازیگر نقش اصلی میباشد او در این سریال نقش هما همسر نقی معمولی را بر عهده داشت که در همه فصل های این سریال یعنی 7 فصل حضور داشت و به محبوبیت زیادی دست یافت.
خانواده
پدر ریما رامین فر ابوالحسن رامین فر بنیان گذار شرکت آرملات متولد روستایی در 84 کیلومتری اصفهان است.
زندگی شخصی ریما رامین فر
بیوگرافی ریما رامین فر بازیگر ایرانی در 5 فروردین ماه سال 1349 در تهران به دنیا آمده و دارای مدرک کارشناسی ارشد کارگردانی تئاتر می باشد.
عکس پدر ومادر ریما رامین فر
عکس مادر ریما رامین فر
خانم ریما رامین فر بعد از گرفتن دیپلم رشته گرافیک تصمیم میگیرد برای ادامه تحصیل به آلمان مهاجرت کنند.
او چهار سال در آلمان زندگی می کند وارد دانشگاهی در آلمان می شود.
اما بعد از مدتی از ادامه تحصیل در آلمان منصرف شده و به کشور برمیگردد و در رشته نمایش ادامه تحصیل می دهد.
این هنرمند از دهه هفتاد و در سال 1376 بازیگری را شروع کرد.
وی در سال ۷۱ وارد دانشگاه شده و در رشته کارگردانی تئاتر مشغول به تحصیل می شود از همان دوران دانشجویی کار بازیگری در تئاتر را شروع کرده اما به طور جدی از سال ۷۵ فعالیتش را شروع کرده است.
جوایز جشنواره تئاتر فجر
ایشان تاکنون چند جایزه از جشنواره تئاتر فجر دریافت کرده است و بهترین بازیگر زن جشنواره تئاتر شناخته شده است.
چهره و بازی او در سریال من یک مستاجرم به مخاطبان و بینندگان تلویزیون معرفی شد.
اما اوج شهرت او در سریال پایتخت در نقشه ما بود که سبک های پرتابی به سمت شهرت بوده و بسیار نقش تاثیرگذار و محبوبی در بین مردم بوده است.
از آثار سینمایی میتوان به ابد و یک روز و زاپاس اشاره کرد.
وی در مصاحبه جدید اعلام کرده است که دوست دارند تا آخر نقش هما را بازی کنم.
ریما رامین فر و همسرش امیر جعفری
ازدواج با امیر جعفری
ریما رامین فر با امیر جعفری از بازیگران مطرح و معروف سینما و تلویزیون ازدواج کرده و یک پسر به نام آیین دارند.
بیوگرافی امیر جعفری
امیر جعفری بازیگران ایرانی در شهریور 1353 در تهران بدنیا آمده و دارای لیسانس مدیریت می باشد وی از سال ۸۰ با فیلم نان عشق موتور 1000 وارد سینما شد.
او همسر ریما رامین فر بازیگر زن ایرانی می باشد.
ریما رامین فر و پسرش
رابطه کاری و زندگی مشترک با همسرش
بازیگر نقش هما درباره رابطه زن و شوهری بین خودش و همسرش گفته است :من و امیر سال هاست با هم کار می کنیم و تجربه همکاری مشترک داریم و یک همدلی و حس خوب بین ما وجود دارد که همین همدلی است که از یک طرف باعث استمرار زندگی خانوادگیمان شده است و از طرف دیگر اینکه همکاریهای مشترک خوبی داشته باشیم.
ریما رامین فر و همسر و پسرش آیین
تفریحات و اوقات فراغت
وی اوقات فراغتش را در باشگاه های ورزشی می گذراند و اهل شنا پیاده روی می باشد.
افشاگری درباره طلاق پدر و مادر
وی در مصاحبه ای گفت که فرزند طلاق است و بیان کرد : من هنوز دارم تاوان طلاقی را که ۴۰ سال قبل رخ داده پس میدهم.هنوز هم از خیلی چیزها میترسم.برای همین تمام تلاش خود را میکنم تا پسرم از هر گونه تنش و درگیری دور باشد.همه سعیام این است که پسرم را از هر گونه آسیبی که خودم آنها را تجربه کردم، محافظت کند.
فیلم های سینمایی و سریال ها
ابد و یک روز (۱۳۹۴)
زاپاس (۱۳۹۴)
فصل نرگس (۱۳۹۴)
مرگ ماهی (۱۳۹۳)
همچنین ببینید
بیوگرافی محسن تنابنده بازیگر و همسرش
سیزده (۱۳۹۱)
قصهها (۱۳۹۰)
یه حبه قند (۱۳۸۹)
رفیق بد (۱۳۸۶)
نان، عشق و موتور ۱۰۰۰ (۱۳۸۰)
پایتخت یک تا پنج (سیروس مقدم
من یک مستاجرم (پریسا بخت آور، ۱۳۸۲)
گفتگوی خواندنی
به چه شهرهایی سفر كرده اید و كدامیك از شهرهای ایران را بیشتر دوست دارید؟
باید بگویم به همه شهرهای ایران سفر كرده ام؛ اصفهان، كرمان،گیلان، تبریز و… به خاطر فیلم “یه حبه قند” به یزد رفتم و به نظرم آمد كه تا به حال آن همه مردم مهمان نواز را یك جا ندیده بودم.
شما به شهرهای شمالی زیاد سفر كرده اید، بیشتر از انجا برایمان بگویید
مردم شمال را خیلی دوست دارم و باید بگویم كه تنوع غذایی مردم شمال كشور به مراتب بیشتر از دیگر نقاط كشور است.البته عاشق رستورانهای گیلان هستم.
خاطرهای كه از گفتن آن لذت می برید را برای خوانندگان باشگاه شبانه تعریف كنید
بیشتر خاطرات من به دوران كودكی ام با مادربزرگم برمیگردد و یادم نمی رود سفره ای كه او می چید به خصوص در ماه مبارك رمضان بسیار زیبا و دوست داشتنی بود و عبادت خالصانه ای كه در او دیدم در هیچ فرد دیگری پیدا نكردم و یكی از خاطرات من به همین دوران برمی گردد.
از کودکی همین قدر خوش برخورد و گرم بودید؟
من بسیار خجالتی و غیرقابل تحمل بودم (خنده) و همه سعی داشتند كه مرا اجتماعی كنند! یك تولد برای من گرفتند و مجبورم كردند به داخل جمع بیایم و شمع های روی كیك را فوت كنم. البته این كار برای من خیلی سنگین بود. البته در دوران كودكی پدرم دوست داشت پیانو بزنم، ولی نشد؛ چون خیلی استعداد نداشتم اما علاقه ام به موسیقی همچنان ادامه دارد.
چه تصوراتی از گذشته و كارهای خود دارید كه با گذشت زمان و كسب تجربه، آنها را اصلاح كردید؟
چیز خاصی در زندگی من نبوده كه با گذشت زمان عوض شود. تنها خجالتی بودن من تغییر کرده.
الآن چطور؟ هنوز نوع نگاه دیگران برای شما مهم است؟
خیر. به این نتیجه رسیدم كه باید به فكر آرامش و آسودگی خودم باشم و برعكس دوران كودكی برایم مهم نیست كه مردم راجع به من چه فكری می كنند.
چه شد كه این آدم خجالتی تصمیم گرفت بازیگر شود؟
از دبیرستان تصمیم گرفتم آینده خود را تغییر دهم. به سینماخیلی علاقه داشتم ولی به بازیگری نه. در كلاسهای دانشگاه با استاد سمندریان كار كردم كه اول احساس می كردم نمی توانم ولی با گذشت زمان دیدم كه بازیگری یك علم است و وقتی آن را بیاموزید، میتوانید به راحتی فعالیت كنید.
این تصمیم به چه سالی بر می گردد؟
سال 1371 وارد دانشگاه شدم و به دنبال آن چند سالی را هم در خارج از كشور (آلمان) زندگی كردم.
من اینستاگرام ندارم
من هیچ صفحهای در هیچ جای دنیا ندارم و یک آدمهای بسیار فعالی برای من صفحاتی راهاندازی کرده و پیگیرانه در آن مطلب میگذارند و از طرف من جواب علاقمندان را میدهند. حتی پا را از این هم فراتر میگذرانند و با قرار دادن عکسهای خانوادگی من مطالب خصوصی مینویسند. به نظرم این خیلی حرکت ناشایستی است. اگر صفحهای برای طرفداران باشد مشکلی نیست اما اینکه یک نفر از طرف من جوابگوی مردم است و شعر عاشقانه زیر عکس امیر میگذارد و… انگار جای من دارد زندگی میکند، اصلا درست نیست و نمیتوانم بفهمم یعنی چه! خیلی دلم میخواهد بدانم ریشه این کار به کجا برمیگردد. فکر میکنم بحث روانشناسی پیچیدهای پشت این موضوع باشد. اما این را بنویسید که من هیچ صفحهای ندارم و حتی روایت این صفحه را هم از دیگران شنیدهام و ندیدهام. گویا این صفحه بسیار فعال است و چون هر روز تعدادی لایک میخورد بستن این صفحه دشوار است.
نمیتوانم بگویم شخصیت هما روی من تاثیر میگذارد، اما به هر حال سه سال زندگی از من درگیر این کار بوده و یاد و خاطره آن همواره با من هست. فکر میکنم مردم هم کلا مرا با همای پایتخت میشناسند. قطعا این ایفای نقش بخش تفکیکناپذیری از زندگیام است.