فیلم / ماجرای تجاوز و قتل امیرحسین خادمی در زرین دشت

ماجرای تجاوز و قتل امیرحسین خادمی در زرین دشت یکی اتفاقات تلخی بوده که در سال 1401 رخ داده است پسر نوجوانی که برای کار در یک مکانیکی کار میکرد تا خرج و مخارج خواهر و مادر بیمار مبتلا به سرطانش را تامین کند ام توسط صاحبکار شیطان صفت مورد تعرض قرار میگیرد و بعد به قتل میرسد این میتواند اوج یک فاجعه در جامعه باشد امیرحسین بعد از تعرض به مادرش واقعیت را میگوید و آنها برای شکایت به دادگاه اقدام میکنند اما صاحبکارش متوجه میشود که او شکایت کرده پس نقشه طراحی میکند تا او را به قتل برساند و نتواند شکایت را پیگیری کند.

صاحبکارش به همراه دوستان خود امیرحسین را به اطراف شهر برده  سپس به شکل دلخراش به قتل میرسانند. حالا خبر تجاوز و قتل این پسر به پرونده مهمی در قوه قضاییه تبدیل شده است و رئیس قوه قضاییه دستوری بررسی سریع آن را صادر کرده است.

ماجرای تجاوز و قتل امیرحسین خادمی

امیرحسین خادمی پسر نوجوان ۱۶ ساله اهل زرین دشت شیراز بوده به همراه خواهر و مادر بیمار مبتلا به سرطان زندگی می کرد .

صبح روز شنبه نوزده شهریورماه مثل همیشه راس ساعت ۸ در محل کار حاضر شد و تا ساعت ۸ شب هم مشغول به کار بود. بعد از کار به خانه رفت تا به مادر بیمارش کمک کند. ساعت به ده شب که می‌رسد، یکی از صاحبان کارش به او زنگ می‌زند و می‌گوید، آن‌ها در این بیایان در حال خوش گذرانی هستند و اگر امیرحسین می‌تواند برای آن‌ها غذا بخرد وبه آنجا ببرد.

امیرحسین حرف صاحب کارش را رد نمی‌کند و با تمام خستگی راهی آدرسی می‌شود که استاد کارش می‌فرستد. ساندویچ‌ها را که می‌دهد، زمان برگشت هر سه نفر به او حمله می‌کنند، دو نفرشان امیرحسین را می‌گیرند و یک نفر دیگر با طناب دست هایش را می‌بندد و در نهایت به او تجاوز می‌کنند.

امیر حسین به دلیل فوت پدرش برای تامین هزینه های زندگی کار می کرد او برای امرار و معاش خانواده اش در یک تعمیرگاه خودرو در شهر زرین شهر مشغول به کار بود .

صاحبکار او که یکی از شیادان شیطان صفت بوده به همراه دو کارگر دیگرش نقشه ای برای تعرض به او را می کشند.

ابتدا به شوخی و سپس به صورت جدی به این پسر نوجوان تعرض می‌کنند امیرحسین که از این اتفاق به شدت از نظر روحی به هم ریخته بود چند روزی به افسردگی دچار شده بود تا اینکه موضوع را با مادرش در میان گذاشت آنها برای شکایت به دادگستری زرین شهر رفتند اما وقتی که صاحبکار کار از موضوع شکایت باخبر می شود به همراه دوستانش نقشه قتل این پسر جوان را میکشند و به بیابانهای اطراف شهر برده و به طرز وحشتناک شکنجه و به قتل می رسانند این خبر در زرین شهر به شدت مردم را خشمگین متاثر کرده است.

همچنین ببینید مهسا امینی کیست بیوگرافی و ماجرای بازداشت گشت ارشاد

حجت الاسلام والمسلمین سید کاظم موسوی با تأکید بر اینکه اشد مجازات قانونی در انتظار متهمان خواهد بود اعلام کرد رسیدگی به پرونده مذکور در صلاحیت محاکم کیفری یک استان است که اقدامات اولیه جهت انجام تشریفات قضایی و ارسال پرونده به مرجع عالی قضایی استان انجام شده است.

رئیس کل دادگستری استان فارس با بیان اینکه اقدامات قضایی اولیه از جمله شناسایی هر سه متهم، بازداشت و تفهیم اتهام آنان در حوزه قضایی زرین‌ دشت انجام‌ شده است، بیان داشت: ادعای مطرح شده توسط خانواده متوفی در خصوص آدم ربایی و قتل نیز با تشکیل پرونده قضایی در دستور کار رسیدگی مقام قضایی قرار دارد.

در پی اعلام خبر فوت مشکوک این جوان زرین دشتی، حجت الاسلام والمسلمین سید کاظم موسوی، رئیس کل دادگستری استان فارس با بیان اینکه پرونده تحت نظارت ویژه قضایی قرار دارد گفت: «پرونده متهمان این حادثه به صورت ویژه و خارج از نوبت رسیدگی می‌شود و اشد مجازات قانونی در انتظار متهمان خواهد بود. رسیدگی به پرونده مذکور در صلاحیت محاکم کیفری یک استان است که اقدامات اولیه جهت انجام تشریفات قضایی و ارسال پرونده به مرجع عالی قضایی استان انجام شده است.

صحبت های مادر امیرحسین خادمی

این روایت یکی از نزدیکان امیرحسین است که به دلایل شخصی نمی‌خواست نامش منتشر شود. او درباره این فاجعه می‌گوید: “وقتی ساعت ۱۲ می‌شود مادرش به گوشی امیرحسین زنگ می‌زند، که بپرسد چرا دیر کرده است. یکی از صاحبکاران جواب تلفن را می‌دهد و می‌گوید که امیرحسین در حال تعمیر ماشین است و نمی‌تواند جواب دهد.

او به مادر امیرحسین می‌گوید خیلی زود به خانه می‌آید. امیرحسین وقتی به خانه می‌رود، مادرش با لباس‌های کثیف او روبرو می‌شود و ساق دستش هم سوخته بود. از او می‌پرسد که دستت چه شده؟ در جواب امیرحسین می‌گوید که از موتور افتادم.”

او روایت مادرش را این چنین توضیح می‌دهد: “مادرش برای ما تعریف کرد، امیر تا صبح نخوابید و فردایش هم صبحانه نخورد. به او گفتم که برویم کار‌های مدرسه ات را انجام دهیم، اما قبول نکرد. چند ساعت بعد زنگ زد و گفت که جلوی دادگستری هستم و از سه نفر می‌خواهم شکایت کنم.

مادر امیرحسین سریع به دادگستری می‌رود و ماجرا را تعریف می‌کند، اما آن روز کسی شکایتى ثبت نمی‌کند. امیرحسین با خشم و عصبانیتی که داشت به خانه می‌آید و به مادرش می‌گوید که برای دیدن یکی از دوستانم به بیرون می‌روم و برمیگردم که چند ساعت بعد جنازه اش در حوالی شهر پیدا می‌شود.”

او تاکید می‌کند: “بعد از پیدا شدن جنازه، سه متهم دستگیر می‌شوند و به تجاوز هم اعتراف می‌کنند. هم اکنون هم این افراد را به زندان داراب منتقل کرده اند.”