جواب سوالات درک مطلب درس پانزدهم کتاب فارسی ششم (درس 15 میوه ی هنر) حکایت افلاطون و مرد جاهل ششم دبستان را در این بخش از مجله شبونه مشاهدهه نمایید.
در کتاب فارسی ششم فارسی حکایتی از افلاطون و مردی جاهل نقل شده است که بسیار جذاب و اموزنده است در این حکایت سعی شده که نکات اموزنده ای به دانش اموزان منتقل شود علاوه بر آن دانش اموزان بتوانند با آرایه های ادبی و همچنین مفهوم برخی از جملات اشنا شوند و توانند درک درستی از حکایت ها و داستان ها داشته باشند.
بدون شک نقل هر داستان و حکایتی در جهت بیان یک مفهوم خاص است یک پیام آموزنده ای دارد که دانش اموزان بتوانند از حکایات درس بگیرند.
حکایت یک نوع داستان کوتاهی بود که در در آن پیام و نکات اخلاقی زیادی وجود دارد که در پایان داستان بیشتر هدف حکایت اشاره میشود
شخصیتهای حکایت حیوانات یا اشیای بیجانند. زمانی که حیوانات شخصیت حکایتند، مانند انسانها سخن میگویند و احساسات انسانی از خود نشان میدهند. یکی از بهترین نمونههای حکایت در زبان فارسی را میتوان در کلیله و دمنه دید.
جواب سوالات درک مطلب درس پانزدهم فارسی ششم
جواب درک مطلب درس میوه ی هنر فارسی ششم
جواب صفحه ۹۹ فارسی ششم
1️⃣ علت قطع کردن درخت سپیدار چه بود؟
زیرا درختِ سپیدار، میوه نمیداد.
2️⃣ منظور شاعر از مصراع کردار نکو کن که نه سودی ست ز گفتار چیست؟
یعنی رفتار و عملت را درست کن که سخن گفتن بدون عمل هیچ فایدهای ندارد.
(میتوانید برای مشاهدهی معنی شعر میوهی هنر بر روی همین لینک آبی کلیک کنید)
3️⃣ به نظر شما پیام این شعر چیست؟
رفتار و اَعمالِ پسندیده بهتر از گفتارِ بدون عمل است.
4️⃣ به نظر شما درخت سپیدار هیچ فایده ای ندارد؟ دلیل خود را بیان کنید.
به نظر من درخت سپیدار بسیار مفید است زیرا چوبِ نرمِ درختِ سپیدار برای حکاکی استفاده میشود و همچنین در صنایع کاغذسازی و جعبهسازی از آن بهره میبرند. علاوه بر این، از برگ و پوست درخت سپیدار در طب سنتی استفاده میشود.
❤❤
دانش زبانی درس 15 فارسی ششم دبستان
- الف) کلمهی آوخ که در درس خواندیم یک واژه است؛ امّا معنای یک جملهی کامل را بیان میکند.
گاهی برای حالتهایی مانند آرزو، اندوه و شادی از کلمههایی مانند ای کاش، افسوس، آفرین، آوَخ و… استفاده میکنیم. این کلمات را شِبْهِ جمله میگویند.
این کلمات، اجزای یک جمله را ندارند ولی معنای یک جملهی کامل را بیان میکنند. شبه جمله یعنی شبیه یک جمله. - ب) به کلمههای زیر توجّه کنید:
🟦 پار …………… پارسال
🟦 دی …………… دیروز
🟦 مه …………… ماه
گاهی شاعران از کلمات کوتاه شدهای مانند پار، دی، مَه، گَه و شَه استفاده میکنند.
| ساینس هاب |
حکایت افلاطون و مرد جاهل ششم دبستان
گویند روزی افلاطون نشسته بود. مردی نزد او آمد و نشست و شروع کرد به حرف زدن.
در میانه ی سخن،گفت: «ای حکیم ! امروز فلان مرد را دیدم که سخنِ تو میگفت و تو را دعا میکرد و میگفت:
افلاطون، بزرگ مردی است که هرگز کس چون او نبوده است و نباشد. خواستم که شکر و سپاس او را به تو رسانم.»
افلاطون چون این سخن بشنید، سر فرو برد و بگریست و سخت دلتنگ شد.
این مرد گفت: «ای حکیم ! از من چه رنج آمد تو را که چنین تنگدل گشتی؟»
افلاطون گفت: « از تو رنجی به من نرسید ولیکن برای من از این بَدتَر چیست که جاهلی مرا بستاید.»
- همچنین ببینید: معنی حکایت عمر گران مایه فارسی ششم صفحه ۹۲
جواب سوال صفحه ۱۰۰ فارسی ششم
جواب سوال حکایت افلاطون و مرد جاهل کلاس ششم
چرا هنگامی که افراد نادان از ما تعریف میکنند، نباید خوشحال شویم؟
زیرا ممکن است افراد نادان از اشخاصی که مانندِ خودشان نادان هستند تعریف و تمجید کنند و شاید تعریفِ افراد نادان از ما نشانهی این باشد که ما کار اشتباهی مرتکب شده ایم.
معنی کلمات درس پانزدهم فارسی ششم
معنی لغات درس میوه ی هنر فارسی ششم
قصه :
افسانه، داستان، سرگذشت
جور :
ستم، ظلم
زار :
ناتوان، ضعیف، نحیف
بیخ :
بُن، ته، ریشه، بنیاد
موسم :
فصل، وقت، هنگام
حاصل :
میوه، ثمر
توده :
تپه و پشته، جمع کردن
دهقان :
کشاورز
هیمه :
هیزم، سرشاخهی خشک درخت
آوخ :
دریغ، افسوس، آخ
آتشگر :
روشن کنندهی آتش، کسی که آتش را فروزان میکند.
ادبار :
بدبختی، نگون بخت
خوار :
پست و حقیر
فرجام :
پایان، آخر، عاقبت کار
سزاوار :
شایسته
دکه :
مغازه، دکان، حجره
جاهل :
نادان
فلان :
اشاره به شخصی ناشناس یا چیزی نامعلوم
بگریست :
گریه کرد
||| ساینس هاب |||
هم خانواده درس پانزدهم فارسی ششم
- قصه: قصص، قَصاص (قصهگو)
- جُرم: مُجرِم، جرائم، مُجرمین
- شعله: مَشعَل
- حاصل: محصول، حاصله، محصولات
- حکمت: حکیم، حاکم، محکوم
- جاهل: مجهول، جهالت، جاهلان
- عمل: عامل، معمول، عوامل
- شکر: شاکر، تشکّر، متشکّر
- همچنین ببینید: معنی شعر نیایش فارسی ششم صفحه 114 + آرایه های ادبی و قالب
کلمات متضاد درس ۱۵ فارسی ششم
شام ≠ صحر
خندیدن ≠ نالیدن
کردار ≠ گفتار
شب ≠ روز
آسان ≠ دشوار
❤❤
جور ≠ داد، عدل
زار ≠ قوی
بیخ ≠ سر
ادبار ≠ خوشبختی
خوار ≠ عزیز
فرجام ≠ آغاز، ابتدا