شهلا جاهد متولد ۱۳۴۸ بود و در دوران نوجوانی عاشق پرسپولیس و ناصر محمدخانی شد و بعد از مدتی همسر «صیغهای» او شد رابطه ای که منجر به قتل لاله سحرخیزان، همسر رسمی ناصر محمدخانی شد متهم این قتل شهلا جاهد شناخته شد شهلا در دادگاه گفت کار من بوده اما بعدا اعلام کرد که ناصر محمدخانی به او گفته اگر اعتراف کنم رضایت خواهم داد تا آزاد شوی ولی بعد از اعتراف این اتفاق رخ نداد و سر انجام در آذر ۱۳۸۹ اعدام شد.
بیوگرافی شهلا جاهد همسر صیغه ای ناصر محمدخانی +حکم اعدام شهلا جاهد را به هماه جزئیات در ادامه این بخش از مجله شبونه مشاهده نمایید.
بیوگرافی شهلا جاهد
شهلا جاهد متولد ۱۳۴۸ که در سنین نوجوانی به بازیکن معروف فوتبال، ناصر محمدخانی، دل باخت و بعدتر همسر «صیغهای» او شد. پیوندی که نتیجهی آن قتل لاله سحرخیزان، همسر رسمی ناصر محمدخانی بود. متهم این قتل شهلا جاهد شناخته شد و به جرم خود اعتراف کرد. اعترافی عجیب و پر از شائبه. شهلا در دادگاه ادعا کرده بود که شب پیش از حادثه در خانه لاله مخفی شده است. خانه دوبلکس گل نبی. در بازجوییهای نخست ادعا میکرد که من کشتم، ولی در اعتراف دیگری گفته بود: شب قبل از جنایت در خانه لاله پنهان بودم، اما صبح پیش از ترک آنجا دیدم ٢ مرد آمدند و او را کشتند به همین علت صحنه قتل را با تمام جزییاتش میدانستم، سرانجام به اعدام او در سحرگاه چهارشنبه ۱۰ آذر ۱۳۸۹ انجامید.
او همسر صیغه ای ناصر محمدخانی فوتبالیست سابق تیم ملی ایران بود.
ده سال پیش لاله همسر دائمی ناصر محمدخانی به قتل میرسد و پیکان های اتهام به سمت شهلا جاهد همسر صیغه ای ناصر محمدخانی روانه می شود به همین دلیل او بازداشت شد ولی در اعترافاتش اعلام کرد که جرمش عاشقی بوده و هیچکس را به قتل نرسانده است و هیچ مدرکی هم علیه او وجود نداشت
شهلا جاهد تا مدت ها در بازداشتگاه اداره آگاهی به سر می برد و تاکید می کرد که هیچ کس را به قتل نرسانده است
همچنین ببینید:
ملاقات مشکوک با ناصر محمدخانی در بازداشتگاه
اما یک ملاقات در بازداشتگاه ماجرا را کاملاً علیه او تغییر داد
بعد از ملاقات با ناصر محمدخانی اعتراف کرد که قتل کار او بوده است
بعد از مدتی درباره این دیدارش با ناصر محمدخانی اعلام کرد که ناصر به من گفت که یک ماه دیگر سالگرد مرگ لاله همسرم می باشد و اگر تو قتل را برعهده نگیری پلیس مرا بازداشت میکند.
بیوگرافی شهلا جاهد همسر صیغه ای ناصر محمدخانی
ناصر از من خواست که به قتل اعتراف کنم تا آبرویش در بین مردم و رسانهها نرود
شهلا در ادامه گفته بود که ناصر محمدخانی تاکید کرده که حتماً همه تلاش خود را خواهد کرد تا رضایت پدر و مادر لاله را بگیرد .
ماجرای آشنایی ناصر محمدخانی با شهلا جاهد
اولین بار ایشان ۱۴ – ۱۵ سالش بود و نمیدانم در دوره راهنمایی بود یا دبیرستان اما فکر میکنم که اول دبیرستان بود و با روپوش مدرسه به بازار آمده بود. برادرم در مغازه آدرس منزل را به او داده بود، من بعدا با برادرم دعوا کردم که چرا آدرس منزل و مکان زندگی ما را به او داده است. وقتی که او به در منزل ما آمد، بچهها گفتند که خانمی در مقابل منزل با من کار دارد! من به شدت جا خوردم. گفتم که یک خانم اینجا با من چه کار دارد؟ در را باز کردم و دیدم که ایشان بود و با روپوش مدرسه آمده بود و بعدا هم به من گفت که به بهانه دلدرد از مدرسه بیرون آمدم و خودش را به منزل ما رسانده است. من هم که در آن زمان در منزل حضور داشتم، ایشان را سوار ماشین کردم و در نزدیکی منزلشان پیاده کردم، از او خواهش کردم که دیگر به در منزل نیاید چرا که آنجا محل زندگی ماست و همگی من را میشناسند.
نمیدانم ولی فکر میکنم که حرفهای من باعث شده بود که به او بر بخورد. او دیگر رفت و تنها یکی دو بار بر سر تمرین حاضر شد و پس از امضای عکس، رفت. دیگر از او تا سال ۷۶، ۷۷ یعنی ۴، ۵ سال قبل از وقوع آن اتفاق خبری نبود. یکروز تلفنم زنگ خورد. صدایش برایم آشنا بود، میپرسید که او را میشناسم یا نه؟ با خودم گفتم صدایش چقدر آشناست اما در نهایت خودش را معرفی کرد، به شدت جا خوردم و بعد هم که با من صحبت کرد و از مشکلاتش گفت و اینکه چه زندگی داشته و هماکنون دیپلمش را گرفته و در بیمارستانها پرستاری میکند، یک فردی هم نه اینکه با او زندگی کند بلکه گویا او را اذیت میکرده و پولش را خورده بود، من دلم برایش سوخت و گفتم که کمکش کنم اما نمیدانستم که او برای زندگی من نقشه کشیده است و خانه و زندگی من را دیده و طمع کرده است. از خودش پرسیده بود که چرا من نه؟ شاید شیطان او را اغفال کرده و دست به این کار زد. زمانی که به اتهام قتل در زندان بود به او گفتم که حرفهایت را بزن و با خودت حرفها را نبر و خودت را راحت کن. آنجا عذابش خیلی سخت است و عذاب آخرت با عذاب دنیا خیلی متفاوت است. گفتم خودت را سبک کن و برو! اما او حرفی نزد.
او گفت که اگر بتوانی برایم رضایت بگیری حرف خواهم زد. من به او گفتم که کارهای نیستم. من تنها ولی قهری فرزندانم هستم و در مورد همسرم کارهای نبودم، تنها در این زمینه پدر و مادر مرحومه همسرم میتوانستند تصمیمگیری کنند. کاری از دست من برنمیآمد، اما او بعدا دوباره با من صحبت کرد و گفت اصلا چیزی نبوده که بخواهد بگوید.
من مطمئنم که ایشان در روز حادثه تنها نبوده است. حتی یک مرد هم به راحتی نمیتواند یک نفر را بکشد چه برسد به یک زن. آیا یک زن میتواند به تنهایی برای یک قتل اقدام کند؟ پزشک قانونی گفته بود که اثر انگشت بر مچ پای مرحومه همسرم بوده است. مگر میشود یکی دو پای همسرم را گرفته باشد و همزمان هم به او چاقو زده باشد؟ چگونه چنین چیزی ممکن است؟ امکان ندارد. حتما کسی بوده است که دو پای همسرم را گرفته است و یک نفر دیگر هم به او ضربه زده است.
حکم اعدام شهلا جاهد
شهلا جاهد در آخر گفت من نمی توانستم که کسی که اینقدر عاشقش هستم را اینگونه خوار و ذلیل ببینم و به همین خاطر اعتراف کردم که من همسرش لاله را کشته ام
شهلا جاهد بعد از اعتراف به قتل لاله همسر دائمی ناصر محمدخانی صحنه قتل را هم بازسازی کرد هر چند که آدرس ها و حرف های او ضد و نقیض از آب در می آمد و پرونده قتل پر از اشتباهاتو ابهامات بود.
به عنوان مثال تعداد ضربات چاقو و نحوه ضربات به جسد و عدم پارگی لباس مقتول در هنگام کشف جسد و کشف دو ته سیگار در محل وقوع جنایت که توسط اداره تشخیص هویت جمع آوری نشده بود تا برای انجام آزمایشات یا موارد دیگر آزمایشگاهی ارسال شود که در بازدید مجدد تهسیگارها مشاهده و برای تشخیص هویت ارسال شد. مسئله دیگر گاوصندوق و کشف نشدن جواهرات و طلاجات بود و از همه مهمتر عدم کشف آلت قتاله بود
همچنین ببینید:
نقش ناصرمحمد خوانی در صدور حکم شهلا جاهد
جالب این که ناصر محمدخانی نیز در رای نهایی بسیار تاثیرگذار بود. او که بنا بر گفته جاهد خواهش کرده بود، جرم را گردن بگیرد مدعی شد که «شهلا» با استفاده از کلیدی که داشت، مخفیانه به خانه آنها میرفت و از پنجره بهارخواب داخل اتاق را نگاه میکرد و صبح روز بعد که همدیگر را میدیدند، او تمام جزئیات آن شب را برایش تعریف میکرد و میگفت: «به من الهام میشود، من در خواب این چیزها را دیدهام!»
محمدخانی میگفت: «اما یک شب به او شک کردم و به طرف پنجره بهارخواب که همیشه بسته بود، رفتم. در کمال تعجب دیدم که پنجره باز است، فهمیدم کار «شهلا» است و شبها مخفیانه از آنجا ناظر اعمال و گفتار من و همسرم بوده است.» به هر حال با تمام ابهامات و فراز و فرودها و نواقص پرونده، شهلا جاهد ۱۰ آذر سال ۸۹ اعدام شد
از سوی دیگر عدم توجه به نظر پزشکی قانونی در خصوص جسد هم مسئلهای بود که جزو ابهامات به شمار میآمد.
شهلا جاهد به روایت همبندهایش اصلا زندانی بیسر و صدایی نبوده، شبیه کسی نبوده که دارد ترحم میخرد تا زنده بماند و هی خوشاخلاق و پسندیده در زندان رفتار میکند او همچنان مهاجم رفتار کرده، از خشم مقابل هم بندها تا درافتادن با زندانیها… . اما تقلا کرده که زنده بماند.
هیچکس با قتل همدلی ندارد، با قاتل هم ندارد و نمیدانم اگر در دههی هشتاد که ماجرای این قتل تیتر یک بود جریان سو کردن مردان فریبکار وجود داشت آیا گزینه شهلا باز هم قتل بود یا نه؟ یا نه مثلا میرفت در فضای مجازی افشاگری میکرد و حالا لاله سحرخیزان زنده بود.
تستی در روانکاوی جنایی وجود دارد که تا حدودی ثابت میکند هر آدم چه اندازه امکان دارد که دست به جنایت بزند. اما پیش از هر جنایتی وضعیت پیشاجنایی وجود دارد، آنجا که انگیزهها شکل میگیرد و شهلا بنا بر اعتراف اولیهاش بارها قتل را در سرش اجرا کرده… به یک دلیل: «حسادت»بماند که این حسادت برحق یا ناحق (که من میگویم برای زنی که چنین در عشق فرو رفته قابل تصور است که خودش را برحق دانسته)، اما مرد این قصه کجاست؟
تابلوس کارخودشه ولی هشت سال زندانی هردقیقش اعدام شد حقش نبود اعدام روح جفتشون شاد حالا دیگه جفتشون پوسیدن
دقیقا و همه حتی خانواده لاله می دانستند و خانواده لاله اعدام می خواستند چون انها شهلا را به دلیل زن صیغه ای ناصر بودن مقصر می دانستند اخه مگر مریض بود عاشق یک ادم بود که هم معتاد بود هم زن بچه داشت جرم عشق او بود
چرا وقتی حکم اعدام میاد و شهلا جریان قتل رو انکار میکنه،قاضی پرونده سعی نمیکنه ک تحقیقات بیشتری انجام بده،با وجود اینکه ۸ سال زمان می بره تا حکم اعدامش اجرا بشه یا اینکه چرا بعد دیدار بامحمدخانی ب قتل اعتراف میکنه؟واقعا اینها جای بسی تامل داشته