شیما صباگردی مقدم کیست اینستاگرام و ماجرای بهلول قاتل شیما را در این صفحه از مجله شبونه مشاهده نمایید
شیما دختر ۱۵ ساله ای بود که فریب یک پیرمرد ۶۱ ساله را می خورد و در دام این پیر مرد می افتد
شیما صباگردی مقدم کیست
این دختر ۱۵ ساله که از نیت شوم فروشنده بدلیجات روبروی مدرسه اش بی خبر است فریب حرف های او را خورده و در دام و گرفتار می شود
پیرمرد ۶۱ ساله بدلیجات فروش به نام بهلول روبروی مدرسه دخترانه مغازه داشت و تا به حال دختران زیادی را فریب داده و و یا به قتل رسانده بود و یا به آنها تجاوز کرده بود
این پیرمرد کفتار با دزدیدن دختران و زنان جوان آنها را به خانه برده و مجبور به مصرف مواد مخدر می کرد
همچنین ببینید: بهلول قاتل شیما 15 ساله (حاج محمود) کیست +عکس
او سعی داشت که زنان را به مواد مخدر معتاد کند تا وابسته او شوند و برای تهیه مواد دست به دامان این پیرمرد گردند
شیما ۱۵ ساله نیز به دام این مرد افتاد وقتی که او را در خانه زندانی کرد توانست چند بار فرصت این را پیدا کند تا به پدر و مادرش زنگ بزند التماس های این دختر به پدرش برای کمک باعث شد که پدرش از نظر روانی به هم بریزد و در حال حاضر در بیمارستان بستری بشود بعد از مدتی از این دختر خبری پیدا نشد تا اینکه در یک روستا به نام کلیبر جسد این دختر پیدا شد.
پیج اینستاگرام شیما
در اینستاگرام پیجی با نام این دختر یافت نشد
شنبه؛ ۱۵ آذر ۹۹
خانهای که در باغچه حیاط آن جسد شیما کشف شده، خانهای دوطبقه در خیابان نامجوست. حیاط در قسمت پشت خانه قرار دارد و باغچه آن پر از درخت است. از صبح دیروز که بهلول به قتل شیما اقرار کرد، بازپرس جنایی پایتخت همراه با تیمهایی از آتشنشانی، کارآگاهان پلیس آگاهی تهران و تشخیص هویت راهی آنجا شدند. آنها به همراه بهلول وارد خانه شدند و به محض ورود، بهلول مدعی شد که جسد را در محوطه باغچه دفن کرده است.
او سپس بیلی بهدست گرفت و شروع کرد به کندن جایی که مدعی بود جسد شیما را در آنجا دفن کرده است. همه منتظر بودند تا اینکه پس از ساعتی بخشی از استخوانهای مقتول به همراه مانتوی او کشف شد. این یعنی آخرین اعتراف مظنون پرونده، حقیقت ماجرا بوده است.
پس از کشف جسد و انتقال آن به پزشکی قانونی، بهلول راز قتل شیما را فاش کرد و گفت: روزی که شیما سوار ماشینم شد، فریبش دادم و او را به خانهام بردم. ۲هفتهای در خانه من بود و هر وقت بیرون میرفتم، در را به رویش قفل میکردم تا همسایهها او را نبینند. شب حادثه یعنی ۲هفته پس از آنکه شیما را به خانهام بردم، او شروع کرد به فحاشی. عصبانی شدم و با شالگردن او را خفه کردم. وقتی بهخود آمدم که او نفس نمیکشید و وحشتزده به فکر پنهانکردن جسد افتادم. تصمیم گرفتم او را به جای دیگری ببرم.
بااحترام دیدی که خون ناحق پروانه شمع راچندان امان نداد که شب راسحرکند شیما دختر۱۵ ساله فریب حرفهای بهلول پیرمرد راخورد وفهمیدیدبه چه سرنوشت سختی دچار شد روی سخنم با دختران عزیزی است که نباید فریب حرف کسی رابخورند دختران عزیز شما حال پدرمحترم شیما راحتمان دیدید که چگونه وباگریه تقاضای قصاص رادارد واین داغ شیما هرگز ازخاطره پدرومادرش وبستگانش نخواهد رفت پس دختران گرامی شمارابه هرچه می پرستید قسمتان میدهم نگذارید این حادثه ها تکرارگردد چقدر آغوش گرم پدرومادر وخانواده رابدانید موفق باشین