عکس نوشته شهادت حضرت رقیه + متن تسلیت و عکس پروفایل شهادت حضرت رقیه س را در مجله شبونه مشاهده کنید.
شهادت حضرت رقیه یکی از اتفاقات دلخراش در ماه صفر میباشد که متاسفانه حضرت رقیه دختر امام حسین به شکل ناجوانمردانه ای به شهادت میرسد روایت شده حضرت رقیه بعد از دیدن سر بریده پدرش به شهادت رسید.
در کربلا از هفتم محرم، دسترسی به آب توسط سپاه یزید مسدود شد و آب کمیاب شد. رقیه (س) هر آب اندکی داشت با بچه های دیگر تقسیم می کرد. چون آب نبود بچه های تشنه امیدوارانه به رقیه (س) نگاه می کردند و چون نمی توانست کمکشان کند اشک در چشمانش حلقه می زد. لبهای رقیه (س) از تشنگی خشک شد.
کلیپ شهادت حضرت رقیه برای استوی و وضعیت واتساپ
رقیه (س) در روز عاشورا – دهم محرم – مشک خود را به حضرت عباس (ع) داد تا برای او و فرزندانش آب بیاورد. وقتی حضرت عباس (ع) برای آوردن آب رفت، بچه ها با جام های کوچک خود دور رقیه (س) جمع شدند و می دانستند که به محض اینکه حضرت عباس (ع) آب آورد، رقیه (س) ابتدا مطمئن می شود که آب دارند. قبل از مصرف خودش وقتی رقیه (س) امام حسین (ع) را دید که خون غرقه علم (پرچم) را آورد، فهمید که عمویش حضرت عباس (ع) به شهادت رسیده است. از آن روز به بعد رقیه (س) از تشنگی شکایت نکرد. رقیه (س) دیگر از کسی آب نخواست. حضرت زینب (س) او را متقاعد میکرد که چند جرعه بنوشد، اما خودش هرگز آب نمیخواست و از تشنگی شکایت نمیکرد.
در روایات آمده است که امام حسین (ع) ۴دختر نیز دارد به نام های: فاطمه کبری،فاطمه صغری، سکینه ورقیه هستند.
حضرت رقیه دختر کوچک امام حسین (ع)، که ٣ یا۴سال بیشتر نداشته است.
حضرت رقیه در واقعهی عاشورا نیز باپدر بوده است.
پس از گذشت واقعه عاشورا دشمن همه افرادی را که زنده بودند را به اسارت بردند، در بین آن اسرا، یک دختر کوچکی نیز بود، این دختر کسی نبود، جز رقیه دختر امام حسین(ع) که اکنون پس از شهید شدن پدر، با عمه ی خودحضرت زینب و بقیه افراد به سوی شام میرفتند.
عکس نوشته شهادت حضرت رقیه
پنج صفر از ماه قمری سالروز شهادت دردانه امام حسین ع رقیه خاتون دختر سه ساله ارباب است که دل همه
عاشقان اهل بیت را به درد می آورد.
ما در این بخش ضمن تسلیت به ساحت مقدس عموی گرامیشان امام زمان عج و همه عاشقان عکس نوشته و
متن های تسلیت و عکس پروفایل اسم حضرت رقیه را منتشر کردیم التماس داریم.
رقیـــــــــه دختـــــر سلطان بی ســــر
سفیــــــــر سرزمیـــــن نینــــــوا است
رقیـــــــــــه آن شهیــــد کوچک شـــام
نشــانش بارگـــــــاه بــا صفـــــــا است
بیـــــــا لــب بـاز کــــــن در مشـکـلاتت
رقیـــــــه بهتــرین مشکل گشـــا است
بابا شما چیزی نپرس از گوشواره
من هم از انگشتر نمی گیرم سراغ
عکس نوشته شهادت حضرت رقیه
السلام علیک یا بنت الحسین یارقیه( س)
سن حضرت رقیه س در زمان شهادت چقدر بود
درباره سن نازخاتون آقا امام حسین اختلاف نظر است و ما اگر تاریخ تولد وی را در نظر بگیریم ایشان سه یا چهار ساله بودند.
حضرت رقیه دخت گرامی ارباب در سال 61 بعد از مدتی ایسارت و تحمل رنج و سختی های اسارت و راه به شهادت رسید.
عکس نوشته شهادت حضرت رقیه
دختر سه ساله کربلا در سوریه خاکسپاری شده و مزار مقدسش در سوره قرار دارد.
…
خـــدا با ماست
ﺩﻋﺎ ﻣﯿﮑﻨﻢ …
ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮ …
ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺩﻡ …
ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﻪ ﻣﺎﻥ …
ﮐﺴﯽ چه ﻣﯿﺪﺍﻧﺪ …
ﺷﺎﯾﺪ ﺧﺪﺍ ﺩﺳﺘﻪ ﺟﻤﻌﯽ ﻧﮕﺎﻫﻤﺎﻥ ﮐﺮﺩ
متن تسلیت شهادت حضرت رقیه
ﺩﻋﺎ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﻟﻬﺎﯾﻤﺎﻥ …
ﺑﺮﺍﯼ ﭼﺸﻢ ﻫﺎﯾﻤﺎﻥ …
ﺑﺮﺍﯼ ﮔﺮﯾﻪ ﻫﺎ ﻭ ﺧﻨﺪﻩ ﻫﺎﯾﻤﺎﻥ …
ﺩﻋﺎ ﻣﯿﮑﻨﻢ …
عکس حرم حضرت رقیه
ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺧﺪﺍﯼ ﻣﻦ!!!
ﻣﯿﺪﺍﻧﻢ ﮐﻪ ﺗﺎ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺭﺍﻫﯽ ﻧﯿﺴﺖ
ﻭﻟﯽ ﺗﺎ ﺁﺳﻤﺎﻧﯽ ﺷﺪﻥ ﺭﺍﻩ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺍﺳﺖ
ﺍﯾﻦ ﺩﺳﺖ ﻫﺎﯼ ﺧﺎﻟﯽ ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﺗﻮ ﺑﻠﻨﺪ ﻣﯿﺸﻮﺩ
ﻣﺎ ﺑﯽ ﺳﻠﯿﻘﻪ ﺍﯾﻢ، ﻃﻠﺐ ﺁﺏ ﻭ ﻧﺎﻥ ﻣﯿﮑﻨﯿﻢ
ﺗﻮ ﺧﻮﺩ ﺍﯼ ﺧﺰﺍﻧﻪ ﺩﺍﺭ ﺑﺨﺸﺸﻬﺎ
ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯾﻤﺎﻥ ﻣﻘدر کن
گریه نکن! خرابههای شام، گهواره توست هزاران فرشته برایت آغوش گشودهاند.
گریه نکن! ارکانِ این هنگامه، روزی بر صخرههای تاریخ نوشته خواهد شد
…
ای شام! ای پیچیده در حرارت عصیان! محکمتر بزن این تازیانههای پی در پی را که فردا از جای تازیانهها، هزاران بهار جوانه خواهد زد. خرابههایت، آرامگاه ملایکیست که بر دیوارههای ویرانِ شرم سر میکوبند
میروی و کوچکی دنیا را به طالبانش وامیگذاری. اندوهت را بر صورت خرابه میپاشی و میگذری تا به لبخندی ابدی بپیوندی
عکس نوشته شهادت حضرت رقیه + متن تسلیت و عکس پروفایل
پیشنهاد ما : عکس پروفایل اربعین و عکس پاییزی بدون متن برای پروفایل و عکس پروفایل پاییز
در خرابه در کنار حضرت زینب(س) نشسته بود. جمعی از کودکان شامی را دید که در رفت و آمد هستند.
پرسید: عمه جان! اینان کجا می روند؟ حضرت زینب(س)فرمود: عزیزم این ها به خانه هایشان می روند. پرسید: عمه! مگر ما خانه نداریم؟ فرمودند: چرا عزیزم، خانه ما در مدینه است. تا نام مدینه را شنید، خاطرات زیبای همراهی با پدر در ذهن او آمد.
بلافاصله پرسید: عمه! پدرم کجاست؟ فرمود: به سفر رفته. طفل دیگر سخن نگفت، به گوشه خرابه رفته زانوی غم بغل گرفت و با غم و اندوه به خواب رفت. پاسی از شب گذشت. ظاهراً در عالم رؤیا پدر را دید. سراسیمه از خواب بیدار شد، مجدداً سراغ پدر را از عمه گرفت و بهانه جویی نمود، به گونه ای که با صدای ناله و گریه او تمام اهل خرابه به شیون و ناله پرداختند.
خبر را به یزید رساندند، دستور داد سر بریده پدرش را برایش ببرند. رأس مطهر سید الشهدا را در میان طَبَق جای داده، وارد خرابه کردند و مقابل این دختر قرار دادند. سرپوش طبق را کنار زد، سر مطهر سید الشهدا را دید، سر را برداشت و د رآغوش کشید.
بر پیشانی و لبهای پدر بوسه زد و آه و ناله اش بلند تر شد، گفت: پدر جان چه کسی صورت شما را به خونت رنگین کرد؟ پدر جان چه کسی رگهای گردنت را بریده؟ پدر جان «مَن ذَالَّذی أَیتَمَنی علی صِغَرِ سِنِّیِ» چه کسی مرا در کودکی یتیم کرد؟ پدر جان یتیم به چه کسی پناه ببرد تا بزرگ بشود؟ پدر جان کاش خاک را بالش زیر سرم قرار می دادم، ولی محاسنت را خضاب شده به خونت نمی دیدم.
دختر خردسال حسین(ع) آن قدر شیرین زبانی کرد و با سر پدر ناله نمود تا خاموش شد. همه خیال کردند به خواب رفته. وقتی به سراغ او آمدند، از دنیا رفته بود. شبانه غساله آوردند، او را غسل دادند و در همان خرابه مدفون نمودند.
من رقیــــه دخترشیرین زبان شــــــــاه دینم
غنچه ی پژمرده ی بـــــــاغ امیــــرالمومنینم
هر دو عالم دردعا، محتاج دست کوچک مــــن
تاابدحاجـــت رواگردنــــدازیک آمینــــــــــــــــم
…
زبان کوفه خیلی حرفها را پشت بابا زد
میان راه دستی گوشوار از گوش من چید و
به دور از چشمهایت زخم سیلی بر رخ ما زد
همچنین ببینید 2 کلیپ نوحه شهادت حضرت رقیه شب سوم محرم
جرم او را کسی نمیدانست
جرم پروانه را نمیدانند
آنچه مردم شنیده میگویند
رسمِ جانانه را، نمیدانند
چشمها را گشوده، مینالید
در فضای غریبِ ویرانه
مثل شمعی که اشک میریزد
در سکوت حزینِ یک خانه
سلام بر تو و عاشورای بزرگی که در چشمهای کوچک تو خلاصه شده است.
سلام بر تو که در خنکای لبخند حسین علیهالسلام رها بودی و پا به پای آبله، زخمهایش را به جستجو.
سلام بر کوچکی گامهایت؛ به تو و خاطرات در آتش رها ماندهات.ویژه نامه شهادت غم انگیز حضرت رقیه (سلام الله علیها)
سلام بر تو که آتش، کوتاهتر از دامنت نیافت.
تو را خوبتر از شام غریبان، زینب میشناسد و تو بهتر از همه، شام غریبان را.
شام غریبان، تو را خوب میشناسد؛ تورا که آنقدر پدر پدر کردی و «یا عَمَّتِیَ و یا أُخْتَ أَبِی! أیْنَ أَبِی» گفتی تا در روشنای حضور حسین علیهالسلام غوطهور شدی.
سلام بر تو؛ به آن زمان که در هیاهوی غبار و سوار، اشک و مشک و ستیغ و تیغ، حسین علیهالسلام را در خلسه و خون و خاکستر رها دیدی.