فائزه منصوری خانمی است که فیلم شبی که ماه کامل شد از روی زندگینامه او ساخته شده است و بازتاب گسترده ای را در بین مردم به وجود اورده چرا که این فییلم به همراه داستان عجیبش به عنوان پرفروش ترین فیلم در سال 1398 تبدیل شده است به همین مناسبت بیوگرافی از این خانم در ادامه این بخش از مجله شبونه گرداوری نموده ایم.
فائزه علوی نامش زمانی بر سر زبان ها افتاد که خانم آبیار کاگردان کشوران فیلم زندگی او را به تصویر کشاند فیلم شبی که ماه کامل شد به سرگذشت فائزه منصوری میپردازد. زندگی پر فرار و نشیبی که این زن جوان داشت او در سن 17 سالگی بابرادر عبدالمالک ریگی ازدواج کرد و صاحب سه فرزند شد بعد از اینکه فائزه توسط همسرش کشته میشود و همسر او هم اعدام میگردد زندگی پر فرار و نشیبی برای فرزدانش رقم میخورد. مونا ریگی دختر کوچک او در سن 13 سالگی توسط خانواده پدرش اش شوهر داده میشود و بعد از کتک و آزار و اذیت های زیاد با یک فرزند دختر جدا میشود.
بیشتر بخوانید: بیوگرافی و سرگذشت مونا ریگی
بیوگرافی فائزه منصوری
ایشان در 23 اسفند 1361 در شهر قم متولد شده است و در شهریور ماه 1385 توسط همشرش در شهر کویته پاکستان به قتل میرسد همسر او عبدالحمید ریگی (برادر عبدالمالک ریگی) نام دارد.
ازدواج و فرزند
خانم فائزه منصوری در سال 1375 با عبدالحمید ریگی ازدواج میکند یعنی زمانی که این خانم 14 سال سن داشت وارد زندگی زناشویی میشود.
حاصل ازدواج وی دو دختر و یک پسر میباشد.
بعد از مدتی پسرش محمدمتین به همراه یکی از دخترانش با مادرش زندگی میکنند و دختر دیگرش با خانواده ریگی
ماجرای کشته شدن به دست همسرش
فائزه منصوری به صورت بسیار دلخراش و مظلومانه ای کشته میشود او زمانی که شب در خواب بوده توسط همسر بی رحمش با شلک گلوله به قتل میرسد و دفتر زندگی اش به صورت ناجوانمردانه ای بسته میشود و در پاکستان نیز به خاک سپرده میگردد.
عبدالحمید ریگی، به درخواست برادرش عبدالمالک ریگی همسرش را در خواب با شلیک گلوله به قتل رساند.
همچنین برادر خانم منصوری که ”شهاب” نام داشت توسط عبدالمالک ریگی سربریده شده و فیلم آن نیز از طریق شبکه العربیه پخش شد.
او دوماه بعد از کشتن همسرش، توسط عبدالمالک از گروهک جندالله اخراج شد و حدود سه سال بعد یعنی در ۱۳۸۷ توسط نیروهای دولتی پاکستان بازداشت و تحویل مقامات امنیتی ایران شد و بعد از حدود دوسال بازجویی و محاکمه در ۱۳۸۹ اعدام شد.
فائزه در زمان مرگ ۲۰ و شهاب برادرش در زمان مرگ ۲۲ ساله بودند.
اعظم محسنیدوست مادر فائزه منصوری متولد ۱۳۲۷ است و علاوه بر فائزه و شهاب صاحب ۵ فرزند دیگر نیز می باشد و همسر اولش در اثر سکته قلبی فوت کرده است.
بیوگرافی عبدالحمید ریگی
عبدالحمید ریگی در سال 1357 به دنیا امده است و عضو گروه تروریستی جندالله میباشد که تا به حال این گروه با حملات تروریستی کور بسیا از شهروندان سیستان و بلوچستانی و همچنین نظامی راه به صورت ناجوانمردانه به شهادت رسانده است.
متولد ۱۳۵۷ و از اعضای گروه شبهنظامی تروریستی جندالله بود.
وی برادر عبدالمالک ریگی است که در سال ۱۳۸۹ بر اثر جنایات وحشیانه و کشتن همسرش به اعدام محکوم شد و به دار مجازات در زندان زاهدان آویخته شد
زندگینامه فائزه منصوری در فیلم شبی که ماه کامل شد
فیلم شبی که ماه کامل شد تازه ترین فیلم سینمایی نرگس آبیار که میتوان مهمترین فیلم این کارگردان خواند
برداشتی نزدیک به واقعیت از عشق عبدالحمید ریگی برادر عبدالمالک ریگی به یک دختر تهرانی است که در نهایت به بریدن سر برادرِ فائزه منصوری زن عبدالحمید توسط عبدالمالک ریگی و پخش فیلم آن در شبکه العربیه و کشتن فائزه توسط عبدالحمید به دستور برادرش عبدالمالک ریگی در هنگام خواب به ضرب گلوله کلت منتهی میشود.
بی خبری از فائزه و و برادرش شهاب
موسوی گفت: پس از عزیمت فرزندانم به زاهدان و مرز پاکستان، پسرم شهاب تماس گرفت و گفت، چون حمید برای تحویل خواهرم نیامده من خودم آنان را تا محل استقرار حمید همراهی میکنم و بعد از چند روز مجددا بر میگردم.
وی اضافه کرد: مدتها از پسر و دخترم خبری نداشتیم تا اینکه یک روز حمید تماس گرفت و گفت: پسرتان با موتورسیکلت تصادف کرده و جنازه اش را در مرز میتوانم تحویلتان دهم
اما در حین گفت وگوی من با حمید، گوشی را عبدالمالک ریگی از وی گرفت و بدون مقدمه گفت که فردا شب فیلم سربریدن پسرت را از شبکه العربیه تماشا کن.
گفتگوی مادر فائزه منصوری از آشنایی خانواده اش با عبدالحمید ریگی
اولش که به خواستگاری دختر من آمد، مخالف بودم.
البته شیعه و سنی ندارد، همهمان انسانیم. روز اول به او گفتم شما خیلی بیجا کردید که آمدید خواستگاری دختر من.
٦ ماه بعدش حتی از سوراخ کلید در، نگاهش کردم که ایستاده بود و خیلی قشنگ نماز میخواند و عکس علی (ع) را در سجادهاش گذاشته بود، حتی برای ما بلیت گرفت و ما را برد مشهد.
همه جوره من از او راضی بودم. آن ملعون کثیف لعنتی، مالک این کار را کرد. او عبدالحمید را گول زد.
اولین دیدار در بازار زاهدان
عبدالحمید ما را در بازار زاهدان دیده بود. شوهرم پزشک بود، گیاه درمانی میکرد.
یک بار ما رفتیم زاهدان برای رسیدگی به یکی از بیمارانش که مسئولیتی هم آنجا داشت. بعدش برای تعطیلات عید، آنها میخواستند از ما تشکر کنند، بلیت هواپیما گرفتند و رفتیم آنجا.
چندروزی آنجا بودیم تا اینکه خانم خانه به من گفت: تو چرا همهاش در خانهای برو بازار بگرد. من گفتم از قدیم از زاهدان میترسم و وحشت دارم.
از بچگی زاهدان برایم خیلی بد جا افتاده بود. او من را با فائزه به بازار برد.
فائزه آن موقع ۱۳ سالش بود. وقتی رفتیم بازار، رفتیم مغازه همین حمید ریگی.
خرید کردیم و وقتی میخواستیم بیاییم بیرون، آقایی به فائزه متلک گفت، فائزه گفت: مامان ببین این به من چه میگوید، گفتم صدایت درنیاید، من میترسم؛ که همان بلا هم عاقبت به سرم آمد.
همان موقع دیدم جوانی دارد آن جوان را که متلک میگفت: به قصد کشت میزند، فهمیدم حمید است.
همان موقع من ماشین دربست گرفتم و رفتیم خانه.
وقتی برگشتیم تهران، دیدم یکی از کرمهایی که از مغازه او خریدهام خراب است، چندوقت بعدش که شوهرم دوباره داشت میرفت زاهدان، گفتم این کرم را ببر همان مغازه و پسش بده، فکر نکنند ما تهرونیها دور از جون خریم.
او هم کرم را برده بود و پسش داده بود. همان موقع حمید گفته بود: «کور از خدا چه میخواهد؟ دو چشم بینا.
آقای دکتر اتفاقا من صورتم جوش زده و می خواهم بیایم پیش شما درمانم کنید و ….» شوهر من هم که ناپدری فائزه بود، آدرس خانه را به او داده بود.
فردای آن روز، زنگ خانه ما را زدند و فائزه گفت: مامان نان خشکی است، خودم برداشتم، خندید و گفت: من همان آقاییام که از من کرم خریدید، گفتم شما اینجا چه میکنید؟
گفت آقای دکتر آدرس داده و گفته بیایم، گفتم مطبش در شهرری است و برو آنجا.
فردایش دوباره آمد خانه ما و گفت: من آمدهام خواستگاری دختر شما.
او همان موقع که فائزه را در بازار دیده بود، عاشق چشمهای او شده بود.
من به او گفتم شما خیلی بیجا کردید، فائزه بچه است.
ما چنین کاری نمیکنیم. او مدام قسم میخورد و اصرار میکرد. در ١٤ سالگی شوهر کرد، همه این کارها را هم شوهرم کرد.
عبدالمالک به حمید گفته بود دختر شیعه گرفتی، اشکال ندارد باید او را بیاری زاهدان.
ماجرای رفتن پاکستان
وقتی فائزه دوقلوها را زایید، آمد یک سر ما را دید و برگشت.
دو هفته بعد فائزه بچههایش را برداشت و آمد و گفت: دیگر نمیتوانم تحمل کنم.
گفت: عبدالمالک با شکم حامله به او میگفته برو آب بیاور و وقتی میبرده او را از پلهها به پایین پرت میکرده و از این کارها.
او شنیده بود که آنها سر یک جوان ١٤ ساله را بریدهاند، گفتم با اینها زندگی نکن و برگشت تهران.
برایش خانه اجاره کردم و بعد دوباره برگشت، گفت من اینها را میشناسم، میترسید سر ما بلایی بیاورد.
لحظه آغوش گرفتن الناز شاکردوست توسط مادر فائزه منصوری
حمید گفته سر مادرت را طوری میبریم که نفهمد از کجا خورده.
وقتی فائزه تهران بود، او زنگ زده بود تهدید کرده بود و گفته بود شهاب، برادرت را هم با خودت بیاور، دلم برایش خیلی تنگ شده.
بلیت قطار گرفتند و من هم بدرقهشان کردم. شهاب از قطار جا ماند و حمید گفته بود سریع خودت را با ماشین به ایستگاه بعدی برسان. فائزه بعدها به من گفت: که حمید به شهاب گفته باید از مرز رد شوی و بری پاکستان، به شهاب گفته بودند باید با ما همکاری کنی و در کربلا بمب بگذاری.
شهاب هم قبول نکرده بود و آنها سر بچهام را بریده بودند.
در دادگاه به حمید گفتم به بچهام آب دادی؟ گفت: نه. گفتم به تو التماس نکرد؟
گفت: نه.
بعد از شهادت، او را با همان لباس در بیابانهای پاکستان انداخته بودند.
شبی که ماه کامل شد فیلمی به کارگردانی نرگس آبیار، نویسندگی نرگس آبیار و مرتضی اصفهانی و تهیهکنندگی محمدحسین قاسمی محصول سال ۱۳۹۷ ایران است. این فیلم برای نخستین بار در سی و هفتمین دوره جشنواره فجر به نمایش درآمد و با نامزدی در ۱۳ رشته این جشنواره، توانست ۶ سیمرغ بلورین بهترین فیلم، بهترین کارگردانی، بهترین بازیگر نقش اول مرد، بهترین بازیگر نقش اول زن، بهترین بازیگر نقش مکمل زن و بهترین چهره پردازی را به خود اختصاص دهد.
فیلم صحبت های مادر فائزه منصوری
منبع: تابناک
سلام. فقط 5 تا 6 درصد این فیلم واقعیت داره من خودم بچه چهار راه مگسی زاهدانم و مالک ملعونو از زمان دبستان و دستفروشی تو چهارراه میشناسم. مالک مالی نبود
چطور مگه
لعنت به مالک ک این همه زندگی رو به فنا داد خدایا شکرت که حقش رو گذاشتی کف دستش واقعا آدما تا چه اندازه میتوانن نفرت انگیز باشند.
مالک و امثالش از حیوان ترین حیوانات پست تر و پست ترند.
آفرین به این مردبامرام .من هم با نظراین دوستمون موافقم .ماجرای واقعی وآنچه درفیلم آمده تفاوت چشمگیری دارد مثلا شهاب منصوری درتیم فوتبال مازندرانی ستاره شمال اسبچین بازی میکرده است وسیگار نمیکشیده است ونمازخوان وباایمان و درکل انسان شریفی بوده است که ازکودکی درد بی پدری ویتیمی راچشیده بوده ودرآخر به دست عبدالمالک ملعون به شهادت می رسدودرضمن شهاب درزمان شهادت ۲۵ ساله بوده است وفائزه ۲۳ساله بوده است.
برادران سنی مذهب ما در سیستان و بلوچستان و کردستان و ترکمن صحرا و…بسیار انسانهای شریف و زحمتکش و مهمان نوازی هستند. بالاخره در هر مذهب و آیین، مردمان خوب و بد وجود دارد. من سالها در شرق و غرب و جنوب کشور خدمت کردم و کوچکترین بی احترامی و حتی یک دروغ از برادران سنی ندیده و نشنیدم. همانطور که ما خفاش شب و بیجه داشتیم آنها هم ریگی و دیگر خلافکارها را داشتند. همه مسلمانیم و هموطن. به نظر من مظلومترین و قانع ترین مردم ایران در متاطق شرق و جنوب شرق ایران زندگی میکنند. از یاد تبریم که اولین شهید خلبان برون مرزی ما یک خلبان سنی مذهب بود.
بله درسته. اهل تسنن ایران خیلی شریفن.
موقع ازدواج 14 سالش هم نبوده.متولد اسفنده
درود بر این خانواده خوب
خدا مالک و عبدالحمید به همراه اونمادر عفریته شون رو لعنت کته و معلومنیست چه شیری خورده بودن همه شون انقدر پلید از آب درآمدند خیلی از افراد فقیر هستند و می شناسم ولی پلیدی وبد ذاتی ربطی به به فقر و ثروت نداره ذاتشانبد بوده وخدا رو شکر که نابود شدند.طفلی فائزه و برادرش و بچه های بیچاره اش عبدالمالکو دوبرادرش به درکرفتن ولی خدا لعنت کنه اون زنیکه عفریته ای رو که اینه رو دنیا آورد چونحتی به این بچه ها همرحمنکرد انشاالله به درک بره
جهل و تععصب از همهمون دور. با هر مذهب و دینی که هستیم.
امیدوارم بچههای این دو نفر، هر چند که خیلی سخته، سعی کنند دنیای خودشون رو بسازن و شاد باشن و به گذشته و اتفاقی که بین پدر و مادرشون افتاده، فکر نکنن.