درس طوطی و بازرگان یا رهایی از قفس یکی از درسهای مهم در کتاب فارسی کلاس چهارم بوده که معنی کردن شعر و درس کار بسیار دشواری برای دانش آموزان میباشد.
بدون شک در این درس دانش آموزان میتوانند با مفاهیم و کلمات و مترادفهای زیادی آشنا شوند و به عبارتی درس رهایی از قفس بار علمی زیادی برای دانش آموزان خواهد داشت.
دانش آموزانی که تلاش میکنند نمره کلاسی زیادی به دست آورند پیشنهاد میکنیم که معنی دقیق این درس را در این صفحه بخوانید و استفاده کنید.
معنی شعر رهایی از قفس فارسی چهارم
در درس طوطی و بازرگان و یا همان رهایی از قفس نویسنده تلاش میکند که مفهوم و معنای کلمات را به دانش آموزان بفهماند و به همین دلیل همیشه در امتحانات از این درس چندین سوال با نمرات بالا میآید پس حتماً بر روی این درس تمرکز بیشتری داشته باشید.
معنی شعر طوطی و بازرگان
گفت طوطی را چه خواهی ارمغان کارمت از خطه ی هندوستان
بازرگان به طوطی گفت: دلت می خواهد از هندوستان برایت چه چیزی سوغاتی بیاورم؟
گفت آن طوطی که آن جا طوطیان چون ببینی،کن ز حال ما بیان
طوطی به بازرگان گفت: وقتی به هندوستان بروی در آنجا طوطی های زیادی وجود دارد آن ها دوستان من هستند از حال من برای آنها بیان کن و بگو
کان فلان طوطی که مشتاق شماست از قضای آسمان در حبس ماست
طوطی من خیلی دوست دارد شما را ببیند اما از قضا سرنوشت من او را حبس کرده ام.
این چرا کردم چرا دادم پیام سوختم بیچاره را زین گفت خام
گفت چرا من این کار را کردم و پیام طوطی را به آنها رساندم. بخاطر خامی و بی تجربگی دل آن را سوزاندم.
کرد بازرگان تجارت را تمام باز آمد سوی منزل شادکام
بازرگان کارش تمام شد و تجارتش را انجام داد و خوشحال و سرحال به خانه خود بازگشت.
هر غلامی را بیاورد ارمغان هر کنیزک را ببخشید او نشان
به تمام کنیزان و غلامان خود هدیه ای را که از هندوستان آورده بود را داد.
گفت طوطی :ارمغان بنده کو؟ آن چه گفتی و آن چه دیدی، بازگو!
طوطی گفت پس سوغتی من کو؟ هر چه را که به طوطی ها گفتی و شنیدی را به من بگو.
گفت:گفتم آن شکایت های تو با گروهی طوطیان همتای تو
بازرگان گفت تمام شکایت های تو را به گروهی از طوطی هایی که مانند تو بودند گفتم
آن یکی طوطی زدردت بوی برد زهره اش بدرید و لرزید و بمرد
یکی از طوطی ها که از درد اسیری تو با خبر شد سکته کرد، لرزید و ترسید و مرد.
همچنین ببینید
معنی واژه های درس طوطی و بازرگان کلاس چهارم
کارمت: که برای تو بیاورم
شیرین زبان: شیرین گفتار
گران بها: با ارزش
غلام: نوکر ، خدمتکار
ارمغان: هدیه ، سوغات
دلتنگ: غمگین
بازرگان: تاجر
دلداری دهد: همدردی کند ، غم خواری کند
خطه: سرزمین
فالن: اشاره به شخص نامعلوم
حبس: زندان ، بازداشت
مشتاق: دارای شوق ، آرزومند
قضا: تقدیر ، سرنوشت
شکر سخن: شیرین سخن ، شیرین گفتار
گنبد کبود: منظور آسمان آبی است
غصه: ناراحتی ، غم
پیغام: پیام
خواجه: بزرگ ، سرور ، تاجر
زهره اش بدرید: ترسید
بازگو کردن: سخنی را دوباره گفتن
قافله: کاروان
همتا: همانند ، مثل
کنیزک: خدمتکار ، زنی که برده باشد
زین: از این
خام: بیهوده
شادکام: خوشحال
نشان: عالمت ، نشانه
دریافت: دانست ، فهمید
اسیر: زندانی
شگفت زده: کسی که تعجب کرده ، متعجب
گریستن: گریه کردن
ماجرا: اتفاق
بند: طناب
هم خانواده واژه های درس رهایی از قفس (طوطی و بازگان)
مشتاق: اشتیاق – شوق
شگفت زده: شگفت انگیز
سکوت: ساکت
وقت: اوقات
حبس: محبوس
لذیذ: لذت
تعجب: متعجب
حال: احوال
تجارت: تاجر
حس: احساس
اسیر: اسارت
علم: علم – معلم
عبور: عابر
شاکی: شکایت