شبونه
5 انشاء در مورد پاییز و باران برای مدرسه همه مقاطع تحصیلی و کلاس چهارم ، پنجم ، ششم ، هفتم ، هشتم را در این صفحه ببینید.
انشاء در مورد پاییز و باران
اکنون دراین بخش برای دانش آموزان گرامی در مقطع ابتدایی انشا با موضوع فصل پاییز و خزان به نگارش درآورده‌ایم.
دانش آموزان عزیزی که علاقمند هستند انشایی جذاب و خواندنی با امر فصل پاییز بنویسند میتوانند در این قسمت از سایت با ما همراه شوند.
همچنین ببینید:
انشا اول درباره پاییز
موضوع : فصل پاییز و خزان
ما تمامی چهار فصل زیبا را در بر داریم که هر فصلی زیبایی های خاص خودش را نیز دارد میتوان به یکی از فصل های زیبای سال به فصل پاییز اشاره کرد یکی از فصل های دیدنی و جذاب سال که با رنگ های قشنگ و خاصش یک جذابیت بی نهایتی به شاخه وبرگ های درختان عطا میکند.
پاییز فصل سوم سال به شمار می‌آید که با آغاز سرما تمامی درختان شروع به برگریزان می‌کنند و رنگ شاخه وبرگ هایشان به رنگ زرد و قرمز و قهوه ای درمی‌آیند.
تمامی گل ها وگیاهان به یک خواب چند ماهه فرو می‌روند و برای یک بهاری نو خود را حاضر می کنند.
هوای پاییز بسیار عالی می‌باشد.
روزها هوایش خنک و شب ها سرد و اندکی با سوز همراه است وتمامی آدم ها این هوا را بسیار می‌پسندند واین یکی از ویژگی های پاییز می‌باشد.
میوه‌های پاییزی با پوششی ضخیم از جمله انار که با یک پوستی شبیه به کتی چرم مانند پوشیده و یا کیوی و…. تمامی این میوه های رنگارنگ پاییزی با طعم هایی بی نظیر که مثل خود پاییز می‌باشند.
پاییز مصادف با آغاز سال تحصیلی.
در این فصل ایام مناسبتی بسیاری می‌باشد که میتوان به روز دانش آموز، روز کتابخوانی، روز جوان و…. نیز اشاره کرد.
فصل پاییز، فصلی است که شاعران ونویسندگان بسیار درباره اش شعر و رمان گفته و نوشته اند بخاطر اینکه این فصل زیبا وجذاب، فصل آرزوها و عاشقان می‌باشد.
انشای در مورد پاییز
موضوع درباره پاییز و خزان:
همه‌ی درختان سرسبز در کوچه ها و خیابان ها را رنگ های زرد ونارنجی فرا گرفته است.
تمامی آنان خشک و بی روح بر روی زمین افتاده اند و هنگامی که برای قدم زدن بر روی آنان به راه می‌افتی صدای خش خش آنان گوشها را پر از نوای خوش می‌کنند.
با فرا رسیدن فصل پاییز، باید با میوه های تابستانی وداع گفت.
حتی با هندوانه که محبوب ترین میوه هاست.
پاییز به خاطر آوردن سرما با خودش تمامی قدرت میوه های تابستانه را می‌گیرد و آنان نمی‌توانند در مقابل سرما ایستادگی کنند وخیلی زود از پا می‌افتند و پژمرده می‌شوند.
حال چه انتظاری از این فصل داریم که ما آدم ها در برابر سرمایش مقابله کنیم و بیمار نشویم بایستی با شروع این فصل از خودمان مراقبت کنیم.
فصل تابستان برای خود خوش گذران و بی خیال و راحت بود واین طور شد که تمامی عادت کردند به راحت بودن و تنبلی.
بچه ها برای خودشان بازی می کردند، همه‌ی دبیران به مسافرت وگردش می‌رفتند، تمامی کودکان تا پاسی از شب بیدار می‌ماندند و صبح دیرتر بیدار می‌شدند واینکه همه چیز نامرتب بود.
این شد که پاییز سر رسید ویک هم همه ای در میان آدم ها ایجاد شد.
پاییز بر تابستان پیروز شد و دگر تمامی بی نظمی ها به اتمام رسیده.
دبیران بایستی به موقع در مدرسه حاضر باشند.
کودکان نیز به همان صورت.
پدر ومادر ها خیلی مقتدرانه در برابر بچه ها ایستاده‌اند و اجازه نمی‌دهند تا بچه ها در کوچه مشغول توپ بازی شوند ویا اینکه اجازه ندهند تا سرشان را بی مورد همواره در گوشی و کامپیوتر کنند.
پاییز یک فصل تکرار نشدنی است.
فصلی که زیبایی های خاص خود را دارد.
پاییز فصلی است به رنگ ارغوانی.
انشای سوم در مورد پاییز و زیبایی های آن
موضوع درمورد پاییز وزیبایی های آن :
سال دوازده ماه است وچهار فصل دارد.
سه ماه اول فصل بهار، سه ماه دوم فصل تابستان، سه ماه سوم فصل پاییز و سه ماه چهارم که آخرین فصل است فصل زمستان می‌باشد.
این فصل ها میتوان گفت یکی از هزاران نعمت های الهی بشمار می‌آیند که پروردگار به ما عطا نموده است.
یکی از این فصل ها فصل پاییز است که بسیار فصلی بی نظیر وجذابی است، البته تمامی فصول زیبایی وجذابیت خاص خودشان را دارند، ولی پاییز یک چیز دیگر است.
روز نخست پاییز برابر با روز اول مهر روز باز گشایی مدرسه ها، به خاطر همین است که می‌گوییم پاییز یه چیز دیگر است.
حال وهوای خیلی خوبی دارد. در این فصل اندکی هوا سرد وشب هایش کمی با سوز همراه است.
شاخه وبرگ درختان بی جان می‌شوند و با آمدن باد بر روی زمین سر می‌خورند واین برای رفتگران بسیار دشوار می‌شود وبایستی همیشه جارو به دست باشند.
در فصل پاییز یک شبش بسیار طولانی است که آن شب را شب یلدا نامیده‌اند.
شب یلدا اولین شب ماه آخر فصل پاییز یعنی آذر ماه می‌باشد، که تمامی مردم آن شب را با جشن و سرور سپری می‌کنند.
خوب است بدانید که بسیاری از مردم این شب را شب چله نیز بیان می‌کنند.
همچنین ببینید:
انشای چهارم درباره پاییز
موضوع : درباره فصل پاییز و خزان
پاییز می‌رسد از راه.
درختان و گل ها به رنگ پاییز درمی‌آیند.
باران آغاز به باریدن میکند.
تمامی میوه های تابستانه خداحافظی می‌کنند ومیوه هایی چون :انار، کیوی، پرتقال، سیب و…. با سلامی گرم وارد می‌شوند.
باغ ها و صحرا و دشت و دمن همه با هم سر فرود می‌آورند ویک دست می‌شوند همه جا به رنگ زرد ونارنجی وبعضی به رنگ قهوه‌ای درمی‌آیند چه زیبا ودلنشین.
در روستا تمامی ایام سرد پاییز را با گرمای آتش در خانه های خود لحظات دلنشینی را فراهم می‌کنند واز پنجره نظارگر طبیعت پاییز می‌شوند که نمی‌توان آن طبیعت را در شهر ها پیدا کرد.
فصل پاییز، فصلی ست برای استراحت تمامی اهالی روستا نشین ها، کشاورزان.
تمامی اهالی روستا نشین ها در این فصل گردهم می‌آیند واین ایام را خوش می‌گذرانند بخاطر اینکه نمی‌توانند این کار ها را در فصل تابستان و یا بهار انجام دهند.
در فصل پاییز ایامی که بارانی می‌شود تمامی جاده ها در روستا ها گلی می‌شوند و این باعث مشکل برای اهالی روستاییان می‌شود.
البته اهالی روستا ها به این طور چیز ها عادت دارند و همیشه شکرگزار پروردگار هستند بخاطر اینکه می‌گویند باران برکتی است از طرف پروردگار برای مزرعه هایشان
تا در فصل بهار زمین ها و باغ هایشان پر بارتر باشد.
میوه هایی از جمله: سیب، پرتقال، به، گلابی، خرمالو و ….میوه‌های پاییزی اند، که در مغازه ها چشمک می‌زنند.
میوه های خوش مزه و خوش طعم.
خرمالو با آن رنگ زیبایش آدم را وسوسه میکند.
انشای پنجم در مورد پاییز
موضوع :درباره پاییز و خزان :
فصل پاییز، فصل خزان باز رسیده از راه.
پروردگارا این ایام مثل زمان مدرسه ام پاییز تو قشنگ است،اسمانش رنگی است به رنگ رنگین کمان، هوایی دارد لطیف، که آدم را مسخ میکند.
شب‌های آن نیز گر چه سوزی دارد، ولی دلپذیر است و دلنشین.
با مادرم در شب های پاییز در کنار پنجره مینشینیم مادر برایم از دوران کودکی خود حرف می‌زند ومن با اشتیاق پای حرف هایش می‌نشینم.
با حرف های مادرم در مقابل چشم هایم مجسم میکنم ودنیای درون خودم را پر از شیرینی و قشنگی می کنم .
پروردگارا، ای پروردگار عالمیان از روی تو شرمنده‌ام. رویم از خجالت زرد می‌باشد، ولی هیچ وقت این زردی رویم را با زردی پاییزت یکی نکن، که پاییزت بسیار قشنگ می‌باشد وااینکه فصل خداوند است و زردی آن از فضل پروردگار.
ای پاییز قشنگ شاید بخواهم باز مجدد با تو سخن بگویم بخاطر اینکه هنوز خیلی حرفها در دل دارم وتا آن موقع تو را می‌سپارم دست صاحبت.