بیوگرافی خداداد عزیزی فوتبالیست و همسرش و فرزندان +عکس

بیوگرافی خداداد عزیزی و اهل کجاست

خداداد عزیزی فوتبالیست سابق تیم ملی ایران و مربی فوتبال متولد ۱ تیر ۱۳۵۰ در روستای چشمه یخی مشهد است و تحصیلاتش در حد خواندن و نوشتن میباشد زمانی که 16 سال سن داشت دورانی که کارگری میکرد وارد عرصه فوتبال هم شد و از سال 1366 فوتبالش را در مشهد شروع کرد 45 بازی ملی دارد و 11 گل ملی به ثمر رسانده است.

خداداد عزیزی کیست و زندگی شخصی

خداداد عزیزی فوتبالیست ایرانی که به غزال تیز پای فوتبال ایران معروف است ، اول تیر سال ۱۳۵۰ در فریمان به دنیا آمده است.

به دلیل مشغله زیاد تا کلاس پنجم بیشتر درس نخوانده است

خداداد عزیزی از بهترین فوتبالیست های تاریخ فوتبال ایرات است که سالهای زیادی برای تیم ملی ایران فعالیت داشته است و گل های حیاتی و بازی های مهمی را برای تیم ملی ایران انجام داده است همه ما او را با گل حیاتی که به استرالیا زد میشناسیم که سبب شد تیم ملی ایران به جام جهانی فرانسه راه پیدا کند.

مهاجرت از روستا و دستفروشی

عزیزی از سال ۵۵ همراه خانواده از روستا به مشهد کوچ کردند و با پدرش در بچگی اطراف حرم امام رضا ع دستفروشی می کردند و کلاه هایی که مادرش می بافت را می فروختند.
مادرش مهارت زیادی در بافتن کلاه و دستکش داشت و وی نیز با پدرش این کلاه های بافتنی را در دست می فرختند

در ۱۳ سالگی مشغول بنایی بوده و کار بنایی در ساختمان ها انجام می داده است.

فعالیت ورزشی و ورود به فوتبال

از همان کودکی فوتبال را از محله خودشان شروع کرد و گل کوچیک را با رفقا بازی می کرد.
با تشکیل تیم شهدای رضائیه با هم محلی های خود مسابقات محلی انجام می دادند.

عکس پدر و دختر خداداد عزیزی

بعد از بازی خوبی که در ۱۶ سالگی در مسابقه محلی انجام داد نظر اهالی و مربیان را به خود جلب کرد و از وی برای حضور در تیم جوانان خراسان دعوت به عمل آمد.

وی مدتی است از فوتبال خداحافظی کرده و به عنوان سرمربی فعالیت می کند.

گل تاریخی به استرالیا

خداداد در 8 آذر 1400 با زدن گل به استرالیا در مقدماتی جام جهانی فرانسه ایران را به جام جهانی برد در این بازی ایران در استرالیا 2 بر صفر عقب بود ک هبه یکباره در 10 دقیقه ایران دو گل زد که گل خداداد باعث رفتن ایران به جام جهانی شد.

خداداد میگوید یادم می‌آید حاج‌رضایی در برنامه تلویزیونی خاطره‌ای تعریف کرد و گفت؛ وقتی محمد خاکپور برای برداشتن توپ از کنار زمین به سمت تماشاگران رفته بود و ما ۲ صفر از حریف عقب بودیم یکی از تماشاگران استرالیا که پیرمردی بود با فریاد خطاب به خداداد عزیزی داد زد و گفت خدای شما کجا است؟! و به نظر من هم در آن بازی دست خدا بیرون آمد. من از ۱۷ سالگی تا ۳۴ سالگی در فوتبال حرفه‌ای حضور داشته‌ام. فوتبالم را از ابومسلم شروع کرده‌ام و در این مدت هیچگاه چنین بازی دیگری را به خاطر ندارم.

خداداد میگوید شاید اگر آن توپ گل نمی‌شد اتفاق خاصی نمی‌افتاد. مردم انتظار نداشتند 2-2 شود. كسی توقع مساوی نداشت. اگر گل نمی‌شد خودم ناراحت می‌شدم. من ابراهیم تهامی را بغل دستم ندیدم. الان كه می‌بینم پاس را می‌دادم بهش.»

مخالفت پدر با بازی فوتبال

عزیزی در مصاحبه اش گفته است:
همیشه پدرم مخالف بازی فوتبالم بود و وقتی با جوراب های پاره به منزل برمیگشتم دعوا می کرد.

اما همیشه یک حامی و پشتیبان مهربان داشتم از من حمایت میکرد.

مادرم همیشه پشتم بود و تشویقم می کرد و اگر پدرم اجازه نمیداد که به بازی فوتبال بروم مرا فراری میداد و گفت برو به فوتبالت برس.

مادرم بافنده خوبی بود و کلاه می بافت و من و پدرم با هم به زوار و مسافران می فروختیم.

از دست دادن مادر و حسرت به دل ماندن

در سال ۶۹ در نوزده سالگی مادرش را به علت بیماری سرطان از دست داد.
خداداد همه جا درباره مادرش گفته است همیشه یک حسرت در دلم مانده است و آن هم این است که کاش مادرم زنده بود و روزهای خوب را می دید.
بعد از پیوستن به ابومسلم وضعم خوب شد اما دیگر مادر نداشتم و این همیشه مثا حفره در قبلم مانده است.

صراحت گفتار و رک بودن و انتقاد

وی به انتقاد تند و صراحت لهجه مشهور است و می گوید من مانند پدرم هستم و حرفم را می زنم اگر بدانم حرفم راست و باید زده شود حتما می زنم و برایم مهم نیست به کسی بربخورد و ناراحت نشود. از در لفافه حرف زدن بدم می آید و راحت حرعم را میزنم. در برابر بی عدالتی نمی توانم سکوت کنم.

دلیل زندگی در مشهد

وی گفت من عاشق تهرانم و خاطرات و روزهایی که در تهران بودم را فراموش نمیکنم اما زندگی در مشهد به دلیل مزار مادرم و وجود پدرم و امام رضا ع می باشد.

رفیق و دوست صمیمی

مهدی هاشمی نسب بهترین و صمیمی ترین دوستش را است.

وی گفت مهدی همه زندگیش را وقف پدر و مادرش کرده و از جمله ورزشکارهایی است که نماز شب می خواند بی ریا و از بهترین مردان روزگاره و من عاشقشم هستم برای همین وی صمیمی ترین رفیقم هست.

تفریحات و سرگرمی

فیلم دیدن یکی از سرگرمی هایش است اما فیلم ایرانی کمتر می بیند و بیشتر فیلم های خارجی را تماشا می کند.
از مکان های شلوغ بدش می آید و از دورهمی های شلوغ فراری است.
وی بسیار خوش خنده و شوخ طبع است.

واکنش عزیزی به شباهتش به جکی چان

وی گفت به دلیل شباهتم پیشنهاد بازیگری دادند اما من از بازیگری و سینما خوشم نمیاید و رد کردم.

پیشنهاد نامزدی در انتخابات

از وی برای حضور در انتخابات دعوت شد اما ملی پوش کشورمان رد کرد و گفت اهل سیاست باید در حوزه خودشان کار کنند و اهل ورزش و ورزشکاران نیز باید در حیطه کارشان فعالیت کنند.
من تخصصی در رشته سیاست ندارم و نباید در این حوزه وارد شوم.

ازدواج و همسرش

خداداد عزیزی سال هاست که ازدواج کرده و یک پسر و یک دختر دارد.

کسب و کار و شغل

وی علاوه بر سر مربیگری در ساخت و ساز نیز فعالیت دارد.
در دوبی تجارت میکند و در این کشور سرمایه گذاری کرده و همچنین در عرصه پوشاک ورزشی نیز صاحب برند معروف لوازم و پوشاک ورزشی می باشد.
یک گالری طلا فروشی نیز در تهران دارد.

افشاگری درباره برنامه ماه عسل

وی در کلیپی در قبل از ماه رمضان 97 جنچالی را بپا کرده و افشاگری درباره پشت صحنه ماه عسل احسان علیخانی انجام درد که شوکی بود برای این برنامه پر طرفدار.
وی گفت که در پشت صحنه همه تا میتوانند می خوردند و جلوی دوربین خودشان را چیزی دیگه ای نشان میدهند ومن می گفتم الان شما پشت صحنه خوردید.
که بعدا وی گفت منظورم به احسان نبوده و منظور افراد دیگه ای بوده است.

تیم هایی که عزیزی در آن حضور داشت

تیم فتح و تیم بهمن و پاس تهران
پرسپولیس تهران
کلن آلمان
سن‌خوزه ارث‌کوئیکز
النصر امارات
آدمیرا واکر
عقاب
راه‌آهن
تیم ملی
مربیگری ابومسلم
پیام مشهد
استقلال اهواز
ابومسلم
شهرداری تبریز
سیاه‌جامگان

بعضی از رسانه ها از قول خود خداد عزیزی در مورد درگیری هایش با علی دایی این چنین نوشتن :

«یک بار سر یک نوار کاست بود که سه روز یک نوار کاست ترکی توی ماشین بود در آمریکا که من شکوندم و انداختم بیرون، علی گفت چرا این کار رو کردی؟ گفتم بابا فقط تو که توی این اتوبوس نیستی ما هم هستیم. اون گفت تو غلط کردی شکوندی، من هم گفتم خودت غلط کردی در همین حد … بعد هم بازی با استرالیا که سر ناهار نشسته بودیم.

یک روز قبل از بازی بود. سر ناهار دور یک میز بودیم که ما داشتیم می خندیدیم. این ور میز دادرس و احمدرضا عابدزاده و بزرگان بودند و ما لات و لوت ها این ور نشسته بودیم. نمی دونم چی شد که من یهو بلند خندیدم، پشتم هم به آنها بود. علی دایی گفت: «تیمی که صاحب نداره همینه و هر کی دلش بخواد بلند بلند می خنده. اصلا یعنی چی؟»