بیوگرافی حسین جنتی شاعر و علت بازداشت و جزئیات زندگی شخصی اش را در ادامه مشاهده نمایید.
یکی از شاعران جوان معاصر ایرانی بوده که تا به حال اشعار زیادی را منتشر کرده است
بیوگرافی حسین جنتی شاعر
او متولد دهه پنجاه بود و در شهر ورامین متولد گردیده است
او در سال ۲۰۱۰ در محضر رهبر انقلاب شعر سر آید شعری که مورد پسند حضرت آقا قرار گرفت.
اشعار او با مضوعات مختلف است که کمتر از این شاعر شعر عاشقانه دیده ایم و سعی میکند اشعار خود را با موضوع اجتماعی یسراید.
شعری که حسین جنتی در محضر رهبر خواند:
چترها در شُرشُر دلگير باران ميرود بالا
فكر من آرام از طول خيابان ميرود بالا
من تماشا ميكنم غمگين و با حسرت خيابان را
يك نفر در جان من مست و غزلخوان ميرود بالا
خواجه در رؤياي خود از پايبست خانه ميگويد
ناگهان صدها ترك از نقش ايوان ميرود بالا
گشتهام ميدان به ميدان شهر را، هر گوشه دردي هست
ارتفاع درد از پيچ شميران ميرود بالا
درد من هرچند درد خانه و پوشاك ارزان نيست
بیوگرافی حسین جنتی شاعر
با بهاي سكه در بازار تهران ميرود بالا
گاه شبها بعد كار سخت و ارزان خواب ميبينم
پول خان با چكمهاش از دوش دهقان ميرود بالا
جوجههاي اعتقادم را كجا پنهان كنم وقتي
شك شبيه گربه از ديوار ايمان ميرود بالا
فكر من آرام از طول خيابان ميرود پايين
يك نفر در جان من اما غزلخوان ميرود بالا
شعرهای سیاسی
در چند سال اخیر اشعار او رنگ و بوی سیاسی گرفت و بیشتر سعی میکرد که مسائل سیاسی را در قالب شعر خود استفاده کند و به انتقاد بپردازد که برایش دردسرساز شد
همچنین ببینید:
بازداشت حسین جنتی
در ۱۵ خرداد ماه ۱۳۹۸ برخی از رسانهها خبر بازداشت حسین جنتی را منتشر کردند که علت آن را شعر سیاسیعنوان کرده اند.
اگر چه به صورت رسمی علت بازداشت این شاعر اعلام نشده اما گفته می شود حسین جنتی پس از شعر خوانی در دانشگاه اصفهان به اتهام «تبلیغ علیه نظام» بازداشت شده است.
درباره اینکه چه شعری را نوشته که توسط مراجع قضایی دستگیر گردیده اطلاعاتی در فضای مجازی منتشر نشده است اما با توجه به رسانه های بیگانه علت دستگیری او شعر بوده است.
نمونه ای سعر حسین جنتی
روزی به یک درخت جوان گفت کُندهای
باشد که میزِ گوشهی میخانهای شوی!
تا از غمِ زمانه بیابی فراغِ بال
ای کاشکی نشیمنِ پیمانهای شوی
یا اینکه از تو، کاسه ی «تاری» در آورند
شورآفرینِ مطربِ دیوانهای شوی
یا صندوقی کنند تو را، قفل پشتِ قفل
گنجی نهان به سینهی ویرانهای شوی
حسین جنتی شاعر
اما زِ سوزِ سینه دعا میکنم تو را
چون من مباد آنکه «درِ» خانهای شوی!
چون من مباد شعلهور و نیمهسوخته
روزی قرین ِ آهِ غریبانهای شوی
چون من مباد آنکه به دستانِ خستهای
در مویِ دخترانِ کسی شانهای شوی
روزی به یک درخت جوان گفت کُندهای
«باشد که میزِ گوشهی میخانهای شوی»