بیوگرافی دکتر ارسطو ارمغانی آموزگار تبریز و استاد دانشگاه + علت فوت

بیوگرافی دکتر ارسطو ارمغانی آموزگار تبریز و استاد دانشگاه + علت فوت

بیوگرافی پروفسور و دکتر ارسطو ارمغانی آموزگار و استاد دانشگاه تبریزی با علت دقیق فوت و درگذشت این معلم اهل تبریز را در این صفحه از مجله شبونه مشاهده نمایید.

بیوگرافی پروفسور ارسطو ارمغانی

پروفسور دکتر ارسطو ارمغانی استاد دانشگاه متولد 1318 در تبریزدارای دکتری تخصصی مهندسی عمران راه وساختمان – دانشگاه کالج امپریال آمریکا میباشد. که سال‌های عمر خود را وقف خدمت به مردم گذاشت و به دانش آموزان دریس می‌کرد او عضو هیئت علمی دانشگاه مراغه بود که متاسفانه در روز ۱۳ شهریور ۱۴۰۳ به علت سکته قلبی فوت کرد.

بیوگرافی پروفسور ارسطو ارمغانی آموزگار تبریز و استاد دانشگاه + علت فوت

زندگی شخصی

دکتر ارسطو ارمغانی سال‌ها در تبریز مشغول تحصیل بود بعد از اخذ دیپلم در تبریز وارد دانشگاه شد و در رشته ادبیات زبان فارسی به تحصیل ادامه داد و موفق شد که لیسانس این رشته را اخذ کند او برای گرفتن فوق لیسانس و دکترا راهی تهران شده و در دانشگاه تهران در این رشته موفق شد که دکترای خود را دریافت کند.

بیوگرافی پروفسور ارسطو ارمغانی استاد دانشگاه عکس و تصاویر

دکتر ارسطو ارمغانی بعد از فارغ التحصیل شدن تصمیم گرفت راهی تبریز شود و به شهر زادگاهش خدمت کند او در دانشگاه‌های مختلف تبریز تدریس کرده و انش‌آموزان و دانشجویان زیادی را در دامان خود پروراند به عنوان یکی از اساتید و چهره‌های نامدار در تبریز شناخته می‌شود.

تحصیلات

  • دکتری تخصصی مهندسی عمران راه وساختمان – دانشگاه کالج امپریال آمریکا – ١٣٥٥
  • کارشناسی ارشد مهندسی عمران راه وساختمان دانشگاه تبریز – ١٣۴٣
  • کارشناسی مهندسی عمران راه و ساختمان دانشگاه تبریز – ١٣۴١
  • دیپلم ریاضی دبیرستان پرورش تبریز – ١٣٣٧

همسر و فرزندان

دکتر ارسطو ارمغانی متاهل بوده و دارای دو فرزند بود که دانش آموز هستند .

بیوگرافی دکتر ارسطو ارمغانی آموزگار تبریز و استاد دانشگاه + علت فوت

علت فوت

یکی از دوستان دکتر ارسطو ارمغانی  در این باره مینویسد:

از ترانه های ترکی بود که پدرش آن را اجرا کرده بود و او آن را بسیار دوست می داشت ، یک شب در نمایشگاه بین المللی به افتخارش آن را نواختند،………………………. شب به آرامی خوابیده بود، گویی قرار است با این استراحت با نشاط از خواب بیدار شود و دوباره با زبان شاد و طنزش صحبت و شاید درس بگوید ! اما پلک ها در چشمان پر فروغش بسته ماندند و با رفتنش درب گنجینه ای بس گرانبها بسته شد و ………………………….. او عاشقی سوخته بود که همیشه عاشق ماند و دلش سرد نشد ………. و من که با زمزمه
گلمیشم اوتاقینا ، اویادام سنی !
قارا گیله ، اویادام سنی!  به بالینش در بیمارستان رفته بودم ! با چشمان اشک آلود و ناتوان از بیدار کردنش بازگشتم !

ثبت بیوگرافی شما یا کسب و کارتان در گوگل ♥ آیا شما هم میخواهید بیوگرافی تان یا کسب و کارتان در گوگل ثبت شود؟ اینجا را ضربه بزنید
 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *