یارعلی پورمقدم کیست
یارعلی پورمقدم داستان نویسان نویسنده و نمایش نویس ایرانی متولد ۱۳۳۰ در مسجدسلیمان بوده که در دوازده اسفند ۱۴۰۱ درگذشت ایشان صاحب کافه شوکا در خیابان گاندی تهران بود که بیش از ۵۰ سال سابقه داستان نویسی و نمایش نویسی را در کارنامه خود داشته است در ادامه بیوگرافی علی پور مقدم خواهیم.
بیوگرافی یارعلی پورمقدم
یارعلی پورمقدم داستان نویس نویسنده معروف ایرانی و مالک کافه شوکا در خیابان گاندی تهران بوده که طرفداران زیادی در این شهر داشت و بسیاری از علاقه مندان به کتاب در کافه ایشان گردآوری می شدند.
آقای یارعلی پورمقدم در سال ۱۳۳۰ در شهر مسجدسلیمان واقع در استان خوزستان متولد شد.
ایشان دوران دبستان را در مسجدسلیمان سپری کرد و برای تحصیل در دبیرستان به تهران مهاجرت کرد و برای تحصیلات عالی خود به دانشگاه مازندران رفت و در رشته اقتصاد به تحصیل پرداخت.
سوابق
اولین تجربه نویسندگی یارعلی پورمقدم در تئاتر برای نمایش اسفندیار مغموم بود که موفق شد جایزه نمایش نویسی جشن هنر طوس را در سال ۱۳۵۶ به دست آورد.
نمایشنامه نویسی او مورد توجه قرار گرفت ایشان تا به حال کتاب های زیادی را نویسندگی کرده است.
آثار
از مهمترین کتابهای یارعلی پورمقدم میتوان به :«آینه ، مینا ، آینه» ، «ای داغم سی رویین تن» ، «گنه گنه های زرد» ، «حوالی کافه شوکا» ، «یادداشت های یک قهوه چی» ، «یادداشت های یک اسب» ، «رساله هگل ، «تیغ و زنگار» ، «مجهول الهویه» ، «پاگرد سوم» ، «ده سوخته» و «یادداشت های یک لاابالی»اشاره کرد.
صاحب کافه شوکا
یارعلی پورمقدم در سالهای اواخر عمرش در خیابان گاندی کافه به نام شوکا را تاسیس کرده بود که به همراه پسرانش در این کافه به کسب درآمد می پرداخت و بسیاری از تهرانی ها به کافه ایشان گرد هم می آمدند و به کتابخوانی و گفتگو می پرداختند.
مصاحبه یارعلی پورمقدم
ایشان در سال 1397 مصاحبه ای با خبرزاری مهر داشته است که در این صفحه قسمتی از آن را میخوانید
پورمقدم نیز میگوید من خیلی اتفاقی وارد این کار شدم. سال ۵۴-۵۵ جایی با دوستم در مسجد سلیمان مشغول گپ و گفت بودیم که اتفاقی مجله تماشا به دستم افتاد و شروع کردم به ورق زدنش. آنجا چشمم به فراخوان یک جشنواره نمایشنامهنویسی افتاد. به دوستم گفتم من در این جشنواره اول میشوم. همان شب برگشتم خانه و بخشی از نمایشنامه را نوشتم و در آن جشنواره هم اول شدم!
همچنین ببینید:
بیوگرافی الهام ملک زاده نویسنده
بیوگرافی سلمان رشدی نویسنده کتاب آیات شیطانی
بیوگرافی لیلی گلستان مترجم و نویسنده
فکر میکنم یکی از شانسهای زندگیام آشنایی با جلسههای داستان پنجشنبه بود. داستان برای اعضاء آن جدی بود و همه شمشیرها را از رو بسته بودند و در زمینه نقد داستان کسی با کسی شوخی نداشت. در واقع جلسههای پنجشنبه همزمان و یا به تاثیر از جلسات سهشنبههای کانون نویسندگان بود. آن زمان که ما جلسات پنجشنبه را راه انداختیم، کانون نویسندگان تمرکزش روی بحثهای سیاسی و دموکراسی رفته بود و ادبیات در آن خیلی کمرنگ شده بود. این شد که ما تصمیم گرفتیم جلسات پنجشنبه را که تمرکزش روی ادبیات بود، راه بیندازیم. در آن جلسه آنقدر فضا جدی بود که اگر مکبث را آنجا به اسم خودم میخواندم هزار ایراد به آن می گرفتند!
در بخش دیگری از این نشست، این نویسنده درباره رمان و داستانکوتاه گفت: رمان به طور تاریخی یک جریان میرنده است؛ تراژدی انسان معاصر است در یک موقعیت. رمان امیرکبیری است که در حمام فین کاشان رگش را زدهاند و نمیدانم کی قرار است از بین برود؛ ده سال دیگر یا صد سال. ذات ماجرای رمان یک مسئله تئوریک است. ما در داستان کوتاه نویسندگان موفقی داریم اما اینکه رمان در قالب خودش نتوانسته در سالهای گذشته رشد کند، به این دلیل است که در این زمانه شیپور را از سر گشادش میزنند. البته من آسیبشناس این ماجرا نیستم اما فکر میکنم ما چون سنت حکایت داریم و سنت روایت؛ به داستان کوتاه متمایلایم و به معنی واقعی و در قالب جهانی، رمان نداریم. بیشتر رماننویسان ما که سمت رمان رفتند، با همان تفکر داستان کوتاه رفتند. به نظرم بیشتر مسئله مالی مطرح بوده تا یک ضرورت.
وی ادامه داد: ما سنت رمان نویسی نداشتیم. برای همین عده ای معقد بودند که باید زودتر و با سرعت، مسیری که طی نکرده ایم، طی کنیم و شروع کنیم به رمان نوشتن که دوره گذار ما که در اروپا چندصد سال قدمت دارد یکشبه طی شود! در صورتی که ما نقشه کوهها، جنگلها و دریاها را داریم اما نقشه فرهنگها را نداریم. فرهنگ دستاورد بشر است؛ در طول تاریخ و رمان به عنوان یکی از شاخصه های این دستاورد.
این نمایشنامهنویس در بخش دیگری درباره چگونگی آمدنش از مسجدسلیمان به تهران گفت: ماجرای آمدن من از مسجد سلیمان بر میگردد به اولین دوره مجلس شورای اسلامی که من کاندیدای مجلس شده بودم و با رزومه ادبی وارد گود انتخابات شده بودم. من در آن انتخابات نفر آخر شدم و بعد از آدمی قرار گرفتم که حتی عقل درست و حسابی هم نداشت. این شد که من همان شب چمدانم را بستم و برای همیشه شهرم را ترک کردم و دیگر هرگز به آنجا برنگشتم.
همسر و فرزندان
یارعلی پورمقدم متهال و دارای چند فرزند است که در کافه شوکا مشغول به کار هستند.
کتاب شناسی
آه اسفندیار مغموم – سروش ۱۳۵۶ آینه, مینا, آینه – سحر ۱۳۵۶ ای داغم سی رویین تن – نمایش ۱۳۶۷ گنه گنه های زرد – نی ۱۳۶۹ حوالی کافه شوکا – آرویج ۱۳۷۸ یادداشت های یک قهوه چی – گیو ۱۳۷۹ یادداشت های یک اسب – آرویج ۱۳۸۰ رساله هگل – آرویج ۱۳۸۳ تیغ و زنگار – روشنان ۱۳۸۶ یادداشت های یک لاابالی – تپش نو ۱۳۸۷
فعالیت های مطبوعاتی
مصاحبه ها و مقالات بسیاری از این نویسنده در روزنامه های شرق, اعتماد ملی, همشهری, مجله نافه و . . . منتشر شده است . نکته جالب اینکه بیشتر این مقالات با موضوع هنرهای تجسمی نوشته شده است. یارعلی پورمقدم بانی مسابقه عکس شوکا از سال ۱۳۸۵ است و هدف برگزاری این مسابقه را جلوگیری از انقراض این آهو مازنی و مخالفت با شکار این گونه نادر جانوری جنگل های مازندران است . این مسابقه بدون اسپانسر برگزار می شود و همه عکاسان این مسابقه خود متولی و اسپانسر این مسابقه هستند . بهمن جلالی دو دوره از این مسابقه را داوری کرده و افشین شاهرودی از داوران ثابت سه دوره برگزاری این مسابقه بوده است . یارعلی پورمقدم هم اکنون صاحب کافه شوکا است.
اگر شما در زمینه یا رشته خاصی تخصصی دارید میتوانید با مبلغی اندک بیوگرافی و رزومه خود را در این سایت ثبت کنید تا با سرچ کردن نام شما در گوگل در دسترس باشید. به شما پیشنهاد میکنیم با این مبلغ کم صفحه ای معتبر در گوگل داشته باشید تا علاقمندان به حرفه و تخصص شما بتوانند به شما دسترسی پیدا کنند به این شماره پیامک بزنید