بيوگرافي متين ستوده بازیگر سینما و تلویزیون و عکس های جدید با همسرش

بيوگرافي متين ستوده بازیگر سینما و تلویزیون و عکس های جدید با همسرش و مصاحبه و زندگینامه متین ستوده از خرم آباد تا تهران را در اینجا بخوانید.

بيوگرافي متين ستوده

متین ستوده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۴ در تهران دیده به جهان گشوده است.

تحصیلات

خانم ستوده در رشته مدیریت بازرگانی درس خوانده است و مدرک دانشگاهی خود را در همین رشته به پایان رسانیده است.

ایشان دوره های هنرپیشگی را زیر نظارت امین تارخ سپری کرده است.
می‌توان به آثاری که ایشان تا به حال در آنان ایفای نقش نموده به :سه دونگ سه دونگ، میکائیل و همچنین اثر غیر علنی و…. اشاره نمود.

آغاز کار هنری

متین السادات ستوده یکی از چهره‌های باسابقه و آشنای اهل ایرانی می باشد، که کار هنری اش را از زمان بچگی توسط پدر استارت زده است.

نخستین ایفای ایشان در مجموعه بازنشستگی بود، که می توان افزود با اثر یادآوری به اوج شهرت دست یافت.

ایشان یکی از چهره‌های جوانی می باشد، که فراز و نشیب‌های بسیاری در بردارد.
از حضورش در زمان بچگی به قاب تلویزیون گرفته تا فاصله گرفتن از این حرفه و برگشت دوباره ایشان.

خانواده متین ستوده

این چهره یک برادر از خودش بزرگتر به اسم مانی و یک خواهر به اسم مریم دارد و خود در خانواده فرزند سوم حساب می‌شود.
پدر کارمند بازنشسته صدا و سیما و مادر وی معلم بازنشسته دبستان می‌باشد.

همچنین ببینید:

بیوگرافی هدیه تهرانی بازیگر و همسرش

بیوگرافی علی زندی بازیگر همسر متین ستوده

عکس متین ستوده و همسرش علی زندی جدید سال

عکس عروسی متین ستوده و همسرش علی زندی

سید حسین ستوده پدر این چهره در تاریخ سال ۱۳۲۷ در یک محله به نام پشت بازار در خرم آباد به دنیا آمده است و کارمند بازنشسته می باشد.

مادر ایشان هم معلم ابتدایی می باشد، که بعد از ۳۵ سال خدمت بازنشسته شده است.
خواهر بزرگتر از خود به نام مریم و یک برادر نیز به نام مانی دارد.

وضعیت ازدواج

خبر ازدواج متین ستوده بعد از سه روز از گذشت مراسم عقدش رسانه ای شد و در اینستاگرامش نوشت:

فصل جدید زندگی من
نه بهتر بگویم حالا ما شده ایم
پس فصل جدید زندگی من و تو @ali.zandi777 ،که تعبیر ما شدن دارد ،تعبیر تکامل کنار هم.
و چه خوب که بهار است شروع ما شدن
چرا که من زاده ی بهارم و تولد عشقمان هم در همین فصل زیبای شکوفه ها
عاشقی در بهار بوی بهشت میدهد
و من عاشقانه این بهشت را با تو میخواهم تا همیشه …
آغازش شد بهار و بهار می ماند باقی راه شانه به شانه هم، یقین دارم
الهی آمین

مرگی که به خانم ستوده یک تلنگر شدیدی وارد کرد

شنیدن اخبار فوت اشخاصی نزدیک بسیار غم‌انگیز می باشد و کنار آمدن با این امر کار آسوده ای نمی‌باشد.
شوربختانه من مدت‌ها پیش خاله و دختر خاله ام فوت نمودند و این امر تا چندی روی روحیه من تاثیر بسیار بدی گذاشته بود، ولی چیزی که به من تلنگر زد و سبب متغیر یافتن نگاه من به مرگ گردید، فوت یکی از پسرهای جوان فامیلمان بود، که تازه ازدواج نموده بود و هیچ فردی در بدترین شرایط نیز فکر آن را نمی نمود که ایشان امکان دارد فوت نماید، ولی ایشان در یک حادثه تصادف فوت کرد و این حادثه سبب شد که من متوجه این حقیقت بشوم، که مرگ هیچ وقت خبر نمی‌کند و امکان دارد به سراغ هر انسانی بیاید.

گفتگوی جالب با متین ستوده

اکنون درباره مجموعه یادآوری و کاراکتر شیوا گفتگو می کنیم!

به چه صورت شد که شما برای این نقش انتخاب شدید؟

قسمتی از این ماجرا را می‌توانم بگویم که خوش شانسی ام بود،مانند هر فعالیتی دیگر به من زنگ زدند و من نزد اقای حجت قاسم زاده رفتم.
از آنجا که کاراکتر شیوا بسیار خاص بود و جناب قاسم زاده روی این کاراکتر بسیار حساس بود از من امتحان گرفتند و من یکی دو تا مونولوگ و صحنه را برای ایشان ایفا نمودم، سپس بعد از چند روز مجدداً نزد ایشان رفتم و مونولوگ هایی را که برای من ارسال نمودند را برای ایشان ایفا کردم و همان روز برای کاراکتر شیوا منصوب شدم و فیلمنامه به دست من رسید و قرارداد را امضا کردم و آخر شهریور ماه و مهر ماه سال قبل، فعالیت را آغاز نمودیم.

جالب ترین نکاتی که تو را ترغیب نمود تا این فعالیت با این ژانر خاصش ایفا نمایی؟

زمانی که قرارداد را امضا کردم برای کاراکتر شیوا ابتدا به دلیل نام خود جناب قاسم زاده بود، مگر می‌شود نام حجت قاسم زاده اصل را در قاب تلویزیون کشورمان ندید گرفت؟
برای ایشان به آن اندازه احترام قائل هستم که به هیچ عنوان به چیز دیگری فکر نکردم! همین که میدانستم پشت این فعالیت جناب حجت قاسم زاده می باشد ترغیب شدم که در این فعالیت ایفای نقش نمایم.
حتی اگر هم قرار بر این بود یک کاراکتر کوتاه را ایفا نمایم این کار را با تمام وجود انجام میدادم، به خاطر اینکه اعتماد آقای قاسم زاده را حس نمودم که قرار است کاراکتر شاخصی دختر فعالیتش را بر عهده من بگذارد و این برایم امری بود که نمی دانستم به آن توجهی نکنم .

گفتگوی متین ستوده درباره آثار های خود همین الان که مقابل یکدیگر نشسته ایم و مجموعه یادآوری به اتمام رسیده است از ایفا در این فعالیت پشیمان نمی باشید؟

خیر! اگر ده مرتبه دیگر نیز به عقب بازگردم و اگر این فعالیت را به من پیشنهاد بدهند هر کاری را که دارم را کنار میگذارم تا در این فعالیت بتوانم ایفای نقش نمایم، به خاطر این که مطمئن هستم که این فعالیت زیباترین حادثه ای می باشد، که در زندگی کاری من رخ داد.
چهارسال منتظر می باشم که اینطور کاراکتری را ایفا نمایم و این چیزی نمی باشد که به این آسودگی فراموش کنم.

بهترین سکانس و دیالوگی که در این فعالیت خودت ایفا نمودی و از دیگران شنیدید؟

همه‌ی فیلمنامه این فعالیت بسیار خاص بود! در واقع نمی توانید دیالوگی را بیابید که همینطور جاری شده باشد یا باری به هر سویی بوده باشد.
این سبک ادبیات در فعالیت های قاسم زاده یکی از مهم های فعالیت های او است از زبان زندگی صحبت می‌کند.
«یادآوری» پر از دیالوگ‌هایی می باشد، که می تواند یک راه جدید را برای ما بسازد به خاطر اینکه از حاشیه زندگی صحبت نمی کند، از خود زندگی صحبت می کند! چند تا دیالوگ را بسیار دوست می داشتم، یکی از آنها این بود که سهیلا به مادر خود می گوید «ای کاش شرم صاعقه می شد و به من میزد و از روی زمین پاک می شدم» یا دوتا دیالوگ مادر علی می‌گوید «که هیچ کس هیچ جا منتظر یه مادر نمی باشد، این مادران هستند که همواره منتظر می باشند» و اینکه
«مادر اگر مادر نباشد که نگران نیست، کسی هم که نگران نباشد مادر نیست!» یک جادو می باشد این نوع دیالوگ نویسی.

در مورد خود شیوا، نیز دیالوگ های بسیار خوبی داشتم و هم سکانس های عالی، سکانس دریا و غرق شدن شیدا دشوارترین سکانسی بود که ایفا نمودم.
سکانسی که با عکس شیدا درد و دل می نمودم و سکانس بهشت زهرا و همچنین خاکسپاری نیز سکانس هایی بودند که من با تمام وجود آنان را ایفا کردم، به خاطر اینکه مدت ها بسیار حال بدی داشتم و به شدت روی من تاثیر گذاشته بود.

رابطه شما با مطبوعات و مصاحبه هایی که به شما پیشنهاد می شود چطور است؟ به خاطر اینکه به ما این را اثبات نمودید که مشکلی با جلد ندارید؟

خیر! در واقع هیچ گونه مشکلی ندارم، زمانی که شما تصویر این فرشته های قشنگ و کوچک را انتشار می کنید که پر از حس قشنگی زندگی می باشند من برای چه بگویم جلد؟ خیر اکنون پیش تر از این نیز مشکلی نداشتم به خاطر این که به هیچ عنوان مشکل دیده شدن را ندارم.
من تمام سعی خود را برای این فعالیت گذاشتم بخاطر اینکه به آن علاقه دارم تا آن فعالیت و کاراکتر را به بهترین شکل ممکن صورت بدهم.
اندکی ترس از مطبوعات را داشتم، ولی اکنون به خاطر این که از آنها صداقت دیدم پس من با صداقت با آنها رفتار می کنم.

از سوی شیوا سعادت چیزی در متین ستوده رسوخ نموده و همچنین بالعکس این سوال؟

در طی فعالیت سعی بسیار نمودم تا از شیوا چیزها بیاموزم، در یک جاهایی هم شیوا از متین یاد گرفت.
شیوا سعادت بودن بسیار خوب می باشد به خاطر اینکه جنگیدن را در آن مشاهده می کنی، به خاطر اینکه آن را باور می کنی که در این سن اندک به چه صورت با تمام دغدغه های زندگی کنار آمد.
و اینکه به چه صورت سعی بسیار می کند برای زندگی کردن صحیح!
من شیوا را مانند یک الماسی می‌دانم که در اوضاعی دشوار مبدل به گرانبهاترین جواهر جهان می‌شود!
متوجه می‌شود که بایستی قبول کند که حالا خودش می باشد و خود و یک تنهایی که قرار است آن را متحمل شود و نه خواهری و نه پدر و مادری.
این احساس زندگی شیوا برایم بسیار ستودنی بود.
شیوا از مرگ ترسی نداشت همچنین از تنهایی، به دلیل اینکه خدا به وی یاری می‌رساند و علی را سر راه او می‌گذارد تا زندگی جدیدی را همراه با او تجارب نماید!

ولی مشخص بود که شیوا تنها نمی‌ماند؟

بله به همین دلیل می باشد که شیوا می‌گوی «تنها می باشم، ولی دیگر تنها نمی مانم».
حرف تو را می پذیرم نکته هایی از من در شیوا رسوخ نموده و اینکه از شیوا در متین فراموش نشد.

برخی از کاراکترها تنها یک کاراکتر نمی باشند که آن را ایفا می کنی و برو دیگر بگویی که گذشت این نیز یک کاراکتری بود مانند باقی کاراکترها.
من تقریباً یک سالی از روزی که نخستین تماس را با من گرفتند تا همین چند شب پیش که دیگر تا پایان فعالیت چیزی نمانده بود باشیوا زندگی نمودم.
با لبخند وی لبخند زدم، با ناراحتی او ناراحت شدم، با بیماری او تب نمودم،
من با شیوا رشد کردم! این را نمی‌توانم فراموش کنم.
شیوا قسمتی از من زندگی من بود که آسوده آن را به دست نیاورده بودم که بخواهم آسوده از دست بدهم.

برترین درسی که از زندگی گرفتید؟

هیچ فردی به اندازه پدرم و مادرم از شاد شدن من شاد نمی‌شوند.
این را به تمامی علاقه‌مندانی که مجله می خوانند می گویم به خاطر اینکه دیگر من شدم یه قسمتی از راه زندگی.
این را بدان که هیچ فردی به اندازه پدر و مادرت از شاد شدن تو شاد نمی شوند و به همان اندازه نیز پدر و مادر به اندازه ناراحت شدن تو غم نمیخورند، این را از متین ستوده همواره در خاطرت داشته باش.

خود را به چه صورت تعریف می کنید آن هم در زندگی شخصی؟

یک اردیبهشت ماهی با احساس و خالص که بسیار به خانواده وابسته می باشم، همچنین به حیوانات علاقمند هستم و این که علاقه بسیار به گل و طبیعت دارم.
بسیار حساس می باشم، ولی اغلب تلاش می‌کنم که با منطق پیش روم.
به آن صورت که احساسات خود را به منطق غلبه نکند.
کودکان را خیلی دوست میدارم، به خاطر اینکه اعتقاد دارم فرشته هایی می باشند، که صادق هستند، مثل آب زلال هستند و مانند بهار قشنگ و خواستنی.
هر طور که به آنها نگاه می کنید خود خود زندگی می باشند.

اگر قرار بر این باشد متین ستوده بدون ندید گرفتن هنرپیشگی کتاب زندگی خود را جاری کند در مورد چه چیزی می نویسد و اینکه نام کتاب را چه می گذارد؟

امیدوار هستم که پدرم به این امر حسادت نکند، ولی اگر بخواهم کتابی جاری نمایم آن را تقدیم به مادر می کنم و حتما درباره ایشان قلم به دست میگیرم و نام آن را «هرچه که دارم برای مادرم» می گذاشتم،به خاطر اینکه در واقع هر چه که دارم و هر چی که ندارم از دعای مادرم هست .
اگر ایام خوشی دارم، به خاطر مهربانی های مادرم است، اگر ناراحتی و غمی ندارم خدا را سپاس بخاطر آنکه از دعای مادرم است. می توانم بگویم که حتماً در مورد ایشان و مهربانی های او قلم به دست میگیرم.
زمانی که تمام چیزهایت را برای فرزندانت میگذاری و تمام وجود خود را به خاطر فرزندان از فدا می کنی، هیچ چیزی ندارم به تو بگویم که یک هزارم خوبیهای تو را جبران نماید، به جز اینکه بگویم من را ببخش، به دلیل تمام مهربانی هایت.
و اینکه دوست دارم مامان مژگان خوبم.

این برای من بسیار با اهمیت می‌باشد از تمام شما با تمامی چیزهای خوبی که همراه شما می باشد به خدای بزرگ می‌سپارم، که تمام دارایی هر انسانی تنها اوست .

راه زندگی شما مانند خورشید گرم و روشن.