پوراندخت مهیمن متولد 15 فروردین 1331 در اصفهان بوده و بازیگر سینما و تلویزیون میباشد در سال 1355 با همكارش در اداره تئاتر ازدواج کرد و در سال 1356 صاحب یک فرزندبه نام طوفان شد.
بیوگرافی پوراندخت مهیمن بازیگر و همسرش و فرزندان +عکس قدیمی قبل انقلاب و عکس جدید او را در این صفحه از مجله شبونه مشاهده نمایید.
بیوگرافی پوراندخت مهیمن
پورانداخت مهیمن در تاریخ سال ۱۳۳۲ در یک محله به اسم عباس آباد در اصفهان به دنیا آمده است.
تحصیلات
ایشان در رشته هنر تحصیل کرده است و مدرک دانشگاهی خود را تا مقطع فوق دیپلم از دانشگاه هنر اخذ نموده است.
پدر ایشان از مهاجرین آذربایجانی بود، که در اول نام فامیلی شان قاضی اف بود که پس از زندگی در ایران به مهیمن تغییر داده شد.
زندگی خانوادگی
پورانداخت مهیمن در این باره افزود :
من در یک محله به اسم عباس آباد در اصفهان متولد شدهام.
پدر من مدیر یک کارخانه نساجی بود و مادرم نیز خانهدار…
این را بگویم که هرچه از خوبی و مهربانی پدر و مادرم بگویم باز هم کم گفتم.
آنان محیط خانه را پر از آرامش و محبت نموده بودند و چیزی به غیر از عشق نثار ما ننمودند.
ایشان درباره مراسم درگذشت آنان بیان نموده :
شاید اگر اندکی تندی و بداخلاقی از خودشان به ما نشان می دادند ما همه اینقدر داغدار رفتن آنها نمی شدیم، ولی آنان همیشه خیلی خوب و با گذشت بودند، مانند تمام پدر مادرهای دنیا….
پدر و مادری که خاطراتی به غیر از خوبی از خودشان به جای نگذاشتن و به خاطر همین با این که سالیان سال از فوت آنها سپری میشود من هنوزم که هنوزه نتوانستم با نبودنشان کنار بیایم.
دارای 5 خواهر
پورانداخت مهیمن: ما پنج خواهر هستیم و همهی ما با یکدیگر دوست بودیم.
پدر ما را به ترتیب حروف الفبا اسم گذاری نمود،
اولی اشرف، دومی بدرالزمان، سومی که خود من می باشم پور انداخت، سومی و چهارمی نیز که دوقلو بودند و از من ۵ سال کوچکتر بودند.
تور انداخت و ثریا.
اما تورانداخت چند سال قبل با شوهر و دخترش که ۱۵ سال بیشتر نداشت از اصفهان به تهران سفر نمودند، که هواپیمای فوکر به خاطر نقص فنی به کوههای کرکس زد و سقوط نمود و بکل از بین رفت.
خواهر من با تعدادی مسافر که در آن هواپیما بودند دار فانی را وداع گفت.
همسر و فرزندان پورانداخت مهیمن
وی در این باره میگوید:
من در زمانی که ۱۹ سال سن داشتم ازدواج نمودم.
همسر من از فامیل های ما بود و به خواستگاری من آمد و در سال ۱۳۵۵ با جناب صحرایی ازدواج نمودم، که ایشان همکار من در اداره تئاتر بود.
میتوانم بگویم که احترام و صمیمیت میان من و همسرم خیلی زیاد می باشد و ما نسبت به یکدیگر خیلی مهربان می باشیم.
راستش را بخواهید همین روحیه به کارم نیز سرایت نموده و دائم کاراکتر مادر های مهربان و دلسوز را به من پیشنهاد میکنند.
شاید برای شما جالب باشد، اما این را هم بگویم که دوست داشتن من نسبت به همسرم در طول این ۴١سال با اینکه کم نشده است، بلکه بیشتر نیز شده است.
خدا را شکر که بسیار خوب زندگی نمودهایم و من حالا یک پسر به اسم طوفان دارم.
طوفان ۳۷ سال سن دارد و متاهل می باشد و من حالا یک نوه نیز دارم.
طوفان در رشتهی راه و ساختمان تحصیل کرده است و در همین رشته تحصیلاتش را به پایان رسانده است.
میتوانم بگویم اسم مادر پس از خدا مقدس ترین واژه ای می باشد، که در همهی تاریخ دنیا می باشد.
- همچنین ببینید بیوگرافی جمشید هاشم پور بازیگر
تا وقتی مادر نشدهای هیچ احساسی را نمیتوانید تجارب کنید، به خاطر اینکه همه احساس ها زود گذر می باشند، ولی زمانی که مادر می شوی آن وقت است که میفهمید که چه کشفی در خودپیدا نمودهاید.
نگاهتان به همه چیز تغییر میکند.
مادر شدن عظیمترین اتفاقی می باشد که می تواند برای یک زن در زندگی بیفتد.
مادر که میشوید آن وقت است که میفهمید ایثار به چه معناست؟
من پس از متولد شدن طوفان تازه این را فهمیدم که زندگی به چه معناست!
طوفان تمام زندگی من می باشد! و بالعکس نامش مایع آرامش من….
دلم میخواهد طوفان از من رضایت کامل داشته باشد.
قرار نمی باشد، که همیشه والدین از فرزندانشان راضی باشند.
تک فرزندی:
ایشان بیان می کند : در حقیقت من هیچ وقت با تک فرزندی موافق نمی باشم.
معلوم است که زندگی با چند فرزند بسیار کامل تر و شیرین تر می شود.
هر فرد باید حداقل دو فرزند داشته باشد و تک فرزندی چه از نظر بچه، چه از نظر پدر و مادر خیلی سخت است.
هر بچه ای به یک خواهر و برادر نیاز دارد و پدر و مادری که فقط یک فرزند دارند، نیز همیشه جای خالی بچه های دیگر را احساس می کنند.
من این توصیه را به همه می کنم که حداقل دو فرزند داشته باشند، تا زندگیه شیرین تر و بهتری در خانواده داشته باشند.
حسرت گذشته را هیچ وقت نباید خورد، ولی در این یک مورد، آری ای کاش بچه های بیشتری داشتم تا حالا نوه های بیشتری دوروبرم بود.
شرایط اقتصادی بسیار دشوار شده و خانواده ها نمی توانند چند تا بچه داشته باشند.
نظر من این می باشد مردم علاقه دارند که فرزند های بیشتری داشته باشند، ولی شرایط مالی این اجازه را به آنها نمی دهد.
هر بچه ای بسیار هزینه دارد و کمتر خانواده ای می تواند آن را تامین کند.
من بسیار به شغلم علاقهمند بودم، به خاطر همین نگاهم را بر روی خیلی چیزها بستم تا بتوانم هنرپیشگی را ادامه بدهم، ولی اصلا پشیمان هم نمی باشم، به خاطر این که هنوزم که هنوزه کارم را بسیار دوست دارم.
من، با مادر و خواهرهایم در یک ساختمان چند طبقه پیش یکدیگر سکونت داشتیم و تمام اعضای خانواده از طوفان مواظبت می کردند، به خاطر همین طوفان هیچ وقت احساس تنهایی نکرد و خداوند را شاکر هستم که از این نظر احساس کمبود نمیکند و میتوانم بگویم که این از نتیجه دور یکدیگر زندگی کردن می باشد، که این ایام نمیدانم برای چه کم شده است.
از حالت های عکاسی تا هنرپیشگی
ما پنج خواهر بسیار دوست داشتیم که پدر از ما عکس بگیرد.
وقتی که جلوی دوربین بودیم خواهرهایم همگی در همان حال و هوای کودکی بودند، ولی من جلوی دوربین حالتهای گوناگونی می گرفتم، که دائم با متعجب شدن پدر روبرو میشدم.
پدر بیان میکرد تو دائم ژست های گوناگونی روبهروی دوربین می گرفتی و هیچ وقت با ژست های عادی روبهروی دوربین قرار نمی گرفتی.
بزرگتر که شدم پدر در کارخانه آقای مقدم در نظراباد کرج مشغول به کار بود.
آنجا یک شهرک عظیم با یک سالن سینما داشت.
من در مدرسه بر روی نیمکت ها برای بچهها تئاتر بازی می نمودم و آن زمان ها معرکه می گرفتم.
هر وقت دبیرها می آمدند و جا پا ها را روی میز میدیدند زود من را صدا می زدند.
آن دوران اسم خانوادگی من قاضی اف بود.
پدر من از مهاجرین آذربایجان بود و پس از آن نام خانوادگی مان به مهیمن تغییر داده شد.
کلاس دوم دبستان بودم که مدیر مدرسه من را صدا نمود و از من پرسید که دوست داری تئاتر ایفا کنی؟
من زود جواب دادم: بله، چند روز تمرین نمودیم.
قرار بر این بود که این تئاتر در سالن سینمای کارخانه اجرا بشود که پدر من در همان جا مشغول به کار بود.
همهی دیالوگها را با تسلط کامل اجرا می نمودم، آنطور که هر فردی که در آنجا بود برای من دست میزد.
از همانجا به هنر علاقه پیدا نمودم و همهی فیلم های سینمایی را میدیدم و دائم نیز خودم را به جای بازیگرهای زن می گذاشتم.
- همچنین ببینید بیوگرافی فرامرز صدیقی بازیگر و همسرش
ایام گذشت تا اینکه من پابه دبیرستان گذاشتم.
روزی در یک روزنامه، آگهی برای هنرپیشگی انتشار شده بود.
بعد از خواندن آگهی به دنبال عموی خودم رفتم، آن وقت تهران نو سکونت داشتیم عموی من نیز پدر را در جریان گذاشت و هردو من را تشویق نمودند.
به فردای آن روز به آدرسی که در خیابان ملک بود رفتیم، بعضی ها جوان نیز بودند.
آنجا باید تست میدادیم، رئیس دانشسرا به من گفت که شما در همهی امتحان ها موفق شده اید.
آن شب تا صبح خوابم نبرد و بالاخره به آرزویم رسیده بودم و درسم را در دانشسرای هنر ادامه دادم،
بعد از پایان یافتن تحصیلاتم در رشته تئاتر بازی نمودم تا انقلاب.
حضور پورانداخت مهیمن پس از انقلاب به بازیگری
پس از انقلاب نیز تا سال ۶۳ در تئاتر فعالیت می نمودم.
پس از آن از طریق یکی از همکارهایم به فیلم شب شکن در سال ۶۳ ساخته خسرو ملکان برای هنرپیشگی معرفی شدم.
آنها از من امتحان گرفتن آقای ملکان من را قبول کرد و این شد که پا به سینما نهادم.
با ایفای نقش در شب شکن من را برای ایفا در سریال آینه در سال ۶۴ منصوب نمودند و به دنیای سریال های تلویزیونی نیز راه پیدا نمودم.
آشپزی:
راستش را بخواهید همه از دستپختم تعریف میکنند و معمولاً بقیه از همه غذاهایم راضی می باشند.
من نیز از آنان می باشم که با عشق و علاقه آشپزی می کنند و همین چاشنی برای خوشمزه شدن غذا کافی می باشد.
من کتاب بسیار زیادمی خوانم وهم بسیار فیلم نگاه می کنم.
فیلم های ایرانی و خارجی را نگاه میکنم و معمولا فیلم های شناخته شده روز را بیشتر دنبال میکنم.
کتاب خواندن نیز که باید جزئی از زندگی همهی ما باشد.
سفر و اصفهان :
من به مسافرت رفتن بسیار علاقه دارم و در ایران از همه جا بیشتر زادگاهم را دوست دارم.
تلاش می کنم که همیشه مسافرت بروم، به خاطر اینکه هم در روحیه من تاثیر گذار می باشد و هم تجربیات بسیار از آن به دست میآورم.
- همچنین ببینید بیوگرافی جلال پیشوائیان بازیگر سینما
بهترین کار تا به امروز :
جوابی که میخواهم بدهم شاید اندکی تکراری باشد، ولی کار برای ما مثل بچه های مان می باشد.
من نیز مانند هر بازیگر دیگری برای فعالیتهایم زحمت کشیدهام و سعی و تلاش نمودم شاید یکی بهتر و شاید یکی به آن خوبی که ما میخواهیم نباشد، ولی در هر حال همهی ما سعی خودمان نموده ایم.
خوب و بد شدن یک فیلم یا مجموعه تلویزیونی بستگی به یک سری عوامل می باشد، که در کنار یکدیگر جای میگیرد و به صورت کلی به یک کار شکل میدهد.
همه اینها دست ما هنرمندان نمی باشد و ما فقط یک قسمت از آن می باشیم.
کمک به دیگران:
من به انفاق بسیار معتقد می باشم و در همهی عمرم تلاش نمودم تا گوشه ای از زندگی خودم را با لذت کمک به همنوعم پر کنم.
دائم در حد توانم انفاق نمودهام و امید دارم خدای مهربان این عمل را از من بپذیرد.
لذت بسیار خوبی دارد کمک به دیگران و بلند کردن افتادهای که گرفتار باشد.
فیلم نرگس و فوت پوپک گلدره:
وقتی که خبر تصادف را به من دادند من تصویربرداری هم به اتمام رسیده بود.
خبر خیلی بدی بود و من هنوزم که هنوزه باورم نمی شود.
در مدت سه ماه تصویربرداری میان من وپوپک ارتباط عاطفی بسیار زیادی ایجاد شده بود.
من دختر ندارم، اما میان ما آنچنان حسی به وجود آمده بود که وی را دختر خودم میدانستم.
ایشان در هنگام تصویربرداری هیچ وقت من را به اسم صدا نمی زد و به من میگفت «مامان جون» درست مانند داستان…
پوپک همیشه دستش را دور گردنم می انداخت و من را می بوسید و میگفت «مامان عزیزم»، تاثیر بسیار بدی روی من گذاشت، احساس بدی بود آنچنان کاراکترش را خوب بازی می نمود، که همه گروه در آن لحظه تحت تاثیر قرار می گرفتند.
هنگامی که فریاد می زد و اسم خدا را می آورد،
هنگامی که دستم را بعد از اتمام رسیدن تصویربرداری گرفته بودند، دستهایم یخ کرده بود و بدنم بی حرکت….
تعجب آور تر این می باشد، که یک ساعت بعد از پایان یافتن آن سکانس در آغوش من گریه می نمود.
هنگامی که آن سکانس را در تلویزیون نشان داد باز نیز همان حالت به من دست داد و فشارم افتاد.
به نظرم آن کاراکتر یکی از بهترین صحنه های فیلم بود.
علل خصوص گریه های وی در بغل من که سبب شد گروه ما را به حال خودمان بگذارند.
هنگامی که در دوران فیلمبرداری ایشان به استراحت می رفت خودش را رها می کرد چند بار باید او را صدا می زدیم تا بفهمد.
ایشان شخصیت خاصی داشت در هنگام کار سه ماهه، همان طور که بیان نمودم ارتباط ما آنقدر زیاد بود که به یکدیگر عادت نموده بودیم.
«مامان جان» گفتن هایش را همچنان در خاطر دارم و هر روز مانند زنگ در گوشم می باشد.
خدا او را بیامرزد و به خانواده اش صبر بدهد.
معراجیها:
این همه سال تجارب، کاراکتر مادرهای دلسوز،
بعضی وقتها اشک، بعضی وقتها خنده، زمانی که مشغول به ایفای نقش می باشید برای بالا کشیدن آن کاراکتر چه انرژی مضاعف تری می گذارید؟
ایشان بیان میکند:
شاید بسیار فراتر از آن چیزی که باید باشد انرژی می گذارم، مانند این کار گذشته همین معراجیها انرژی بسیاری از من گرفته خاطر بی بی همیشه در حال گریه کردن بود، به خاطر فرزندش که مفقودالاثر شده بود.
آن همه گریه، آن همه ناآرامیها، من را به یاد مادر هایی می اندازد که چشم انتظار فرزندانهایشان در دوران جنگ بودند.
فیلم هایی با محوریت زن:
فیلمهای بسیاری از پس از انقلاب تا به حال تولید شده که به بانوان و مشکل های آنها پرداخته است، ولی در این بین از یک اصل بسیار مهم که همان اثرگذاری کاراکتر زن در خانواده و جامعه که همان خانواده عظیمتر هر شخص حساب می شود دوری نموده است.
پوراندخت مهیمن در ادامه افزود:
تا به حال کاراکتر های بسیاری را ایفا نموده ام که از نظر روحی به شخصیت من بسیار نزدیک بوده و طبیعی میباشد، که در چنین فضایی از تجربیات و احساس های خودم نیز به کاراکتر اضافه نموده م، ولی کاراکترهایی هم بوده که حس نمودم از من به عنوان مادر یک خانواده دور می باشد.
- همچنین ببینید بیوگرافی رضا بنفشه خواه بازیگر
ایشان که در فیلم دو دوست ساخته اصغر بانکی را در نوبت اکران عمومی دارد، بیان نموده است :
با وجود کارگردانها و فیلم سازهای زنی که داریم، عدم شناخت کافی از بانوان را علت اصلی عدم پرداخت کامل و دقیق به همه ابعاد بانوان در سینما می دانم و اعتقاد دارم و بانوان هنوز در سینما صحبت هایی برای گفتن دارند و ایشان درباره اینکه نگاه به بانوان در سینما ابزاری شده است افزود:
ما هنوز در پرداخت شخصیت بانوان مشکل داریم.
بعضی از بانوان که در سینما می بینیم با واقعیت اندکی فاصله دارند.
به نظر من باید به زن دقیقتر نگاه شود تا همه ابعاد یک زن در کنار شخصیت بانوان مختلف جامعه از نظر شغلی و کاری به تصویر کشیده شود.
خانم مهمین در آخر افزود:
با ایجاد تولید شدن فیلم هایی با محوریت زن از بانوانی که در جنگ حضورشان را بسیار پررنگ و موثری بوده تصویری ماندگار ساخته نشده است.
فیلم های سینمایی پوراندخت مهیمن
معراجیها سال ۹۳،
نیاز سال ۹۴،
مجرد ۴۰ ساله سال ۹۳،
اکباتان سال ۹۰،
خنده درباران سال ۹۰،
قلاده های طلا سال ۹۰،
کنسرت روی آب سال ۸۹،
خانواده ارنست سال ۸۸،
نیش زنبور عسل سال ۸۸،
شکار روباه سال ۸۷،
ایستگاه بهشت سال ۸۵،
بی وفا سال ۸۵،
محاکمه سال ٨۵،
هدف اصلی سال ۸۵،
زیر درخت هلو سال ۸۴،
وعده دیدار سال ٨٢،
چشمان سیاه سال ٨١،
سام و نرگس سال ۷۹،
شور عشق سال ۷۹،
مانی و ندا سال ۷۹،
چشمهایش سال ۷۸،
سیاوش سال ٧٧،
چهارشنبه عزیز سال ۷۱،
ماموریتهای آقای شادی سال ۷۱،
سادهلوح سال ٧٠،
در آرزوی ازدواج سال ۶٩،
گربه آوازخوان سال ۶۹ ،
بچه های طلاق سال ۶۸ ،
زمان از دست رفته سال ۶۵ ،
بهار در پاییز سال ۶۶،
گل مریم سال ۶۶،
رابطه سال ۶۵،
معما سال ۶۵ ،
سامان سال ۶۴ ،
شب شکن سال ۶۳.
سریال تلویزیونی پوراندخت مهیمن
معراجیها سال ۹۲،
مهرآباد سال ۹۱ ،
خداحافظ بچه سال ۹۱ ،
مهمان ویژه سال ٩٠،
وضعیت سفید سال ۹۰ ،
خانه شماره ۱۳ سال ۸۸،
رازها و روزها سال ٨٧،
مرگ تدریجی یک رویا سال ۸۵،
سرنوشت سال ۸۶،
پنجره سال ۸۵،
خونبها سال ۸۵،
نرگس سال ۸۵،
بوی خوش زندگی سال ۸۵،
خانه شش سال ۸۵،
دل خوش سیری چند سال ۸۵،
راز ققنوس سال ۸۴،
او مثبت سال ۸۲،
رویای ناتمام سال ۸۲،
مهمان پذیر طوبی سال ۸۱،
زیر آسمان شهر سال ۸۱،
افسوس سال ۸۱،
آواز مه سال ۸۰،
دردسر والدین سال ٨٠،
خانه پدری سال ٨٠،
چمدان های بسته سال ۸۰،
سفر باران سال ۷۹،
همسفر سال ٧٩،
معجزه ازدواج سال ۷۹،
ضریح سال ۷۹،
خانه ما سال ۷۹،
قصه های رودخانه سیاکیا سال ۷۸،
پس از باران سال ٧٨،
تلفن مشترک سال ٧٨،
تنگنا سال ۷۸،
گمشده سال ۷۷،
نرگس سال ۷۷،
تولدی دیگر سال ۷۷،
ماه و آتش سال ۷۷،
سرنخ سال ۷۵،
فروشگاه سال ۷۵،
آخرین ستاره شب سال ٧۴،
باغ گیلاس سال ۷۳،
لبخند زندگی سال ۷۲،
چراغ خانه سال ۶۸،
درخت دوستی سال ۶۶،
آیینه سال ۶۴.
شبکه نمایش خانگی:
برج آرام سال ۹۱.