خبری در رسانه های رسمی کشورمان منتشر شده که نوه دهقان فداکار اقدام به قتل یک پسر جوان کرده است.
نوه دهقان فداکار قاتل شد
بدون شک دهقان فداکار که در کتب درسی دانش آموزان سالها درج شده بود برای مردم کاملاً شناخته شده است حالا نوه این دهقان فداکار در کرج اقدام به قتل یک پسر جوان کرده و درباره انگیزه خود میگوید که من با یک دختری دوست بودم و بعد از مدتی از یکدیگر جدا شدیم و بعد از گذشت چند ماه متوجه شدم آن دختر با یکی از دوستان صمیمی ام ازدواج کرده است و من هم از این اتفاق به شدت ناراحت شده و با دوستم درگیر شدم که در نهایت منجر به قتل او شد.
این اتفاق در سال ۱۳۹۸ در کرج رخ داده است و قرار بود که قصاص قاتل صورت بگیرد اما اولیای دم او را بخشیدند.
جزئیا کامل
در ادامه جلسه دادگاه، متهم پشت میز محاکمه ایستاد و پس از تفهیم اتهامی که مرتکب شده بود ضمن پشیمانی از جرمی که مرتکب شده بود، گفت: من به دختری علاقه داشتم که بعد از مدتی از هم جدا شدیم و بعد متوجه شدم یکی از دوستانم با او ازدواج کرده است. نمیدانم چرا این مسئله باعث شد عصبانی شوم؛ عقل از سرم پرید و به سراغش رفتم و در یک چشم برهم زدن این اتفاق تلخ رخ داد. من قصد کشتن دوستم را نداشتم، فقط میخواستم بدانم این ماجرا چه بود و حالا بهشدت پشیمانم و از اولیای دم خواهش میکنم به جوانیام رحم کنند و مرا ببخشند.
پس از پایان جلسه دادگاه، قضات وارد شور شده و پس از چند روز با توجه به محتوای پرونده و درخواست اولیای دم، دادگاه حکم قصاص متهم را صادر کرد.
با صدور حکم قصاص طولی نکشید که این حکم از سوی قضات دیوانعالی مهر تأیید خورد و متهم جوان که نوه دهقان فداکار کتب فارسی کشورمان است در یک قدمی چوبه مرگ قرار گرفت.
در حالی که متهم جوان در انتظار مرگ، لحظات سختی را در زندان تجربه میکرد سرنوشت طور دیگری رقم خورد و با تلاش تیم صلح و سازش دادگستری البرز، اولیای دم از حق قصاص خود گذشت کردند و بدین ترتیب اجرای حکم قصاص در شعبه ششم اجرای احکام دادگستری منتفی شد و نوه دهقان فداکار فرصت دوباره برای زندگی پیدا کرد.
همچنین ببینید:
ماجرای قتل سمیه زن ایرانی توسط همسر سوئدی اش
علی اسماعیلی (علی گربه) زورآباد کرج کیست
من قتل را گردن گرفتم
درحالی که کارآگاهان جنایی البرز به دنبال دستگیری عامل اصلی این جنایت بودند، ناگهان فرید خودش را به دایره جنایی آگاهی البرز معرفی میکند و مدعی میشود که او قاتل است. اما این همه ماجرا نبود و پس از مدتی فرید مدعی میشود که من و رقیب عشقیام و برادر دختر مورد علاقهام با هم رفیق بودیم تا اینکه موضوع مارال پیش آمد و روز حادثه با هم دست به یقه شدیم ولی برادر مارال میثم را کشت و من هم از ترس پا به فرار گذاشتم. بعد از این ماجرا پدر و مادر مارال هم این شرط را برایم گذاشتند که اگر تو قتل را به گردن بگیری تا برادر مارال از دور خارج شود، ما هم سعی میکنیم رضایت اولیای دم را بگیریم و مارال هم با تو ازدواج میکند.
فرید که از این شرایط پیش آمده بهشدت شوکه شده است و از طرفی خودش را اسیر عشق مارال میبیند، سرانجام با درخواست خانواده مارال موافقت میکند و خیلی زود به اداره پلیس رفته و قتل را به گردن میگیرد.
بدین ترتیب فرید پس از یک سال و چند ماه در دادگاه کیفری یک استان البرز پای میز محاکمه قرار گرفت و اتهام قتل را پذیرفت و این در حالی بود که خانواده مقتول خواستار قصاص او شدند و دادرسان دادگاه کیفری پس از شور حکم قصاص نفس را صادر کرد و فرید بدون هیچ دلهرهای پشت میلههای زندان در رؤیای رسیدن به مارال و رضایت خانواده متهم سالها منتظر ماند اما کمکم متقاعد شد که دیگر نه خبری از مارال هست و نه کمک خانواده او برای رضایت گرفتن از خانواده مقتول!
عجببب دوستی نامتعارفو خلاف شرع رفتار کردن پیامد خوبی نداره وگرنه نعوذبالله اسلام که بدخواه پیروانش نیست
بگیرید اعدام کنید مردک رو